آبان سال ۱۴۰۲ دختری در تماس با پلیس مدعی شد که لحظاتی قبل از خانهاش سرقت شده است.
با این تماس، مأموران به خانه دختر جوان در غرب تهران رفتند و او به آنها گفت: من به تنهایی زندگی میکنم. به تازگی خانهای پیدا کرده بودم و با دوست صمیمیام سحر در حال جمع کردن وسایل و اسبابکشی به خانه جدید بودیم که یکباره دو مرد جوان با اسلحه گرم و چاقو وارد خانهام شدند و با تهدید، پول، طلا و تلفن همراهمان را سرقت کردند. آنها حتی ماشین سحر را هم با خود بردند.
سحر در تحقیقات مأموران، اظهارات عجیبی را مطرح کرد و گفت: یکی از سارقان هنگام خروج از خانه وقتی التماسهای من و دوستم را دید به من گفت چند روز دیگر خودرو و وسایلم را برمیگرداند.
با اظهارات دو شاکی، تحقیقات پلیسی آغاز شد.
چهار روز از این ماجرا گذشته بود که سحر بار دیگر با پلیس تماس گرفت و گفت: یکی از سارقان با او تماس گرفته و خواسته برای پس گرفتن ماشین و اموال سرقتی به حوالی میدان منیریه بروم.
با اظهارات دختر جوان، وی و دوستش در حالی در محل قرار حاضر شدند که مأموران پلیس آنها را نامحسوس تحت نظر قرار میدادند.
بدین ترتیب سارقان در محل قرار دستگیر شدند، اما نامزد یکی از آنها موفق به فرار شد.
یکی از آنها گفت: نامزدم در خانه شاکی کار میکرد و به من گفته بود او مقدار زیادی پول و طلا در خانه دارد. من با شنیدن حرفهای نامزدم وسوسه شدم و به فکر سرقت افتادم. روز اسبابکشی نامزدم با من تماس گرفت و خبر داد. من و دوستم هم به خانه مورد نظر رفتیم و دست به سرقت زدیم، اما دوستم موقع خروج از خانه وقتی التماسهای سحر را دید دلش برایش سوخت.
او مرا راضی کرد تا اموال سرقتی را برگردانیم، اما همان موقع بازداشت شدیم.
با تکمیل تحقیقات، برای دو مرد جوان به اتهام سرقت مسلحانه و برای نامزدش به اتهام معاونت در سرقت مسلحانه کیفرخواست صادر و پروندهشان برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه شاکی پرونده درخواست اشد مجازات و بازگرداندن اموالش را مطرح کرد، سپس دو متهم از خود دفاع کردند و گفتند به خاطر مشکلات اقتصادی تصمیم به سرقت گرفته بودند.
با پایان اظهارات متهمان، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
منبع: روزنامه ایران