لاليکو نوشت: صندلی مهمانداران پشت ندارد و دو کمربند ایمنی دوطرفش است که دست‌هایت را از توی آن رد می‌کنی.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،چند وقت پیش کاری فوری پیش آمد که مجبور شدم بروم توی لیست انتظار پرواز فرودگاه باایستم. بعد از دقیقاً 6 ساعت  التماس و خواهش و توی نوبت نشستن و دیدن مسافران عزیزی که فقط ده دقیقه قبل از گشایش لیست انتظار به فرودگاه آمده بودند و بلیت به دست به سمت خروجی می‌رفتند، یک بلیت هم نصیب من شد. وقت سوار شدن گفتند که باید روی صندلی مهماندار بنشینم. باورتان می‌شود؟ هزینه بلیت را از من گرفته بودند ولی باید روی صندلی مهماندار می‌نشستم. فکر کردم پس مهماندار کجا می‌نشیند، حتماً مثل اتوبوس‌های شهری دستش را به میله می‌گیرد تا هواپیما بنشیند، امکان نداشت، از کجا فهمیدم؟ از آنجایی که می‌دانستم موقع فرود، هواپیما چنان روی دست‌اندازهای باند تکان می‌خورد که اگر دست بنده خدا کنده نشود حتما از چند جا پیچ می‌خورد و با این حساب حتماً تعداد مهمانداران یک دست باید زیاد باشد ولی این‌طور نبود. در افکار عالمانه خودم مشغول بررسی فرضیه‌های دیگر بودم که من را به سمت صندلی مهماندار هدایت کردند. صندلی مهمانداران پشت ندارد و دو کمربند ایمنی دوطرفش است که دست‌هایت را از توی آن رد می‌کنی. خیلی جالب بود. می‌شد خم شوی و کمربند کش می‌آمد تا پایین و یک‌دفعه برمی‌گشتی عقب. می‌خواستم مدل‌های دیگر را هم امتحان کنم که با تذکر مهماندار مجبور شدم مثل بچه آدم سرجایم بنشینم. البته قصد داشتم اعتراض کنم که وقتی پول صندلی معمولی می‌گیرید و من را ته هواپیما روی همچین صندلی می‌نشانید باید اجازه استفاده از مزایایش را به من بدهید ولی چشم‌غره مهماندار خیلی کارساز بود. وقتی همه نشستند و هواپیما آماده پرواز شد، دقت کردم ببینم مهمانداری که صندلی‌اش را اشغال کرده‌ام کجا می‌رود. حدس می‌زدم خودش را در کمد کنار بسته‌های غذایی جا بدهد ولی حدسم اشتباه بود. او رفت و روی یک صندلی معمولی کنار بقیه مسافران نشست. از یکی از مهمانداران پرسیدم وقتی این صندلی بود چرا آن را به من ندادید؟ مهماندار با لبخند ملیحی گفت: آخه ایشون سرمهماندار هستن. همیشه یه صندلی واسه ایشون می‌گذارن.

جداً حال کردین؟ یعنی من به عنوان مشتری، با این که پول بلیت داده بودم حقم از سرمهماندار که حقوقش را از همین پول می‌گرفت کم‌تر بود. آدم یاد زندان می‌افتد که قدیمی‌ترها در آن حق آب و گل دارند و جاهای بهتر همیشه مال آنهاست. ولی آنجا که نه آب بود و نه گل، هوا بود و یک صندلی.

موقع پذیرایی چون صندلی من میز نداشت، بسته غذا را روی پاهایم گذاشتند. واقعاً خیلی ممنون. با این که بعد از 6 ساعت معطلی واقعاً گرسنه بودم ولی بدون میز، مگر می‌شد  با چنگال‌های پلاستیکی مرغ یخ زده یا نخودفرنگی‌ها را خورد؟

برچسب ها: حق ، آب ، آسمان ، صندلی ، مهمانداران
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.