عليرضا پورصباغ در وطن امروز و در مصاحبه با سيد ضيادين دري کارگردان کلاه پهلوي نوشت: کلاه‌پهلوی شروع شد،دری را دوست دارم به دلیل اینکه یک میهن‌پرست واقعی است.

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران،    به نقل از وطن امروز روزی که سریال «کلاه‌پهلوی» آغاز شد، در دفترچه یادداشت‌های روزانه‌ام نوشتم این قوم چهل‌تکه چهل‌پاره در جای جای این سرزمین، زخم بسیار از استعمار خورده‌اند و تن این گربه پشت خمیده چقدر زخمی است. کلاه‌پهلوی شروع شد. دری را دوست دارم به دلیل اینکه یک میهن‌پرست واقعی است. زمانی که برای تهيه عکس خواستیم یک مکان تاریخی را انتخاب کنیم دبیرستان نوشیروان بهترین گزینه بود و در مواجهه با این ساختمان احساس کردم تمام زندگی‌اش را با تاريخ سپری می‌کند. سيد‌ضياالدين دري همراه خانواده محترمش میهمان روزنامه‌ ‌بودند

عليرضا پورصباغ


تمایلی در من و شما نیست که امروز راجع به کلاه‌پهلوی حرف بزنیم چون هنوز نمی‌توان به‌طور قاطع درباره آن سخن گفت. بیشتر تمایل دارم بدانم در این 11 سال چه بر شما گذشته است؟


درباره کلاه‌پهلوی اصلا قرار نبود ما حرفی بزنیم. به هر حال سریالی ساخته شده و باید اثر خود بیانگر محتویاتش باشد و هر نوع صحبت کردن کارگردان و نویسنده در واقع صحیح نیست، باید خودش بیاید ذهن مردم را درگیر کند و با ذهن مردم مواجه شود. با‌لطبع هر فیلم همیشه سوال‌برانگیز خواهد بود. هر فیلمی چه دم‌دستی باشد چه جدی باشد سوالاتی در مخاطب ایجاد می‌کند. قرار نبوده راجع به کلاه‌پهلوی بخواهیم پاسخگو و توجیه‌گر فیلم باشیم. چنین قراری نداشتیم، منتها بعد از قریب به 11 سال که به هر حال درگیر این کار بودم و این سال‌ها به ما گذشته و چگونگی آن هم در جای خودش طرح خواهد شد که چرا پروسه ساخت این سریال طولانی شد، سوال دیگر این است كه آیا در تمام این مدت فیلم می‌ساختیم یا خیلی از این اوقات، اوقاتی بوده که در واقع از دست رفته‌اند؟ لذا ما به دلیل این دوره 11 ساله‌ای که به‌عنوان یک فیلمساز یک سریال بخصوص را می‌ساختم (همه جای دنیا هم رسم بر این است که معمولا فیلمساز خوراک ژورنالیست و مطبوعات و... است) بنابراین من در سکوت خبری بودم. گزارش‌هایی درباره کلاه‌پهلوی در بیشتر مطبوعات اعم از مطبوعات زرد، نیمه‌زرد و جدی و... مطرح می‌شود در حد گزارش: «کلاه‌پهلوی متوقف شد»، «کلاه‌پهلوی راه افتاد»، «فاز اول کلاه‌پهلوی تمام شد» و... در این حد بود. وقتی مجموعه روی آنتن آمد طبیعی بود که مطبوعات سوالاتی را طرح کنند و طبیعتا ما هم باید پاسخگوی مطبوعات باشیم، چون رشته اصلی خودم علوم ارتباطات بوده و ژنتیک ژورنالیست هستم از ناحیه پدر، بنابراین برای مطبوعات در ارتباط با کار سینما یک ارزش و اعتبار و احترام خاصی قائل هستم و معتقدم مکمل هم هستند و در واقع مطبوعات در کنار سینما یا تلویزیون باید باشند، در کنار هم باشند و تعامل داشته باشند برای به اصطلاح بالا بردن سطح فکر توده مردم.

اتفاقا نکته خوبی را شروع کردید، صحه گذاشتید روی چیزی که در ذهن ما هم بود؛ یعنی تعامل با مطبوعات. اتفاقا از جمله مسائلی که درباره کلاه‌پهلوی در مطبوعات مطرح شده بود بحث طولانی شدن این پروژه بود. حالا که به سرانجام رسیده با تیترها و عناوین مختلف شائبه ایجاد می‌کنند كه طی این مدت چه می‌کردید؟
 

اجازه بدهید بحث قبلی را تمام کنم بعد. طبیعی بود که عده‌ای به من مراجعه کنند، تماس بگیرند و از من بخواهند راجع به کلاه‌پهلوی توضیح دهم قصه‌اش در چه موردی است. سوالاتی که در طول ساخت از من می‌پرسیدند الان هم می‌پرسند، اشکال ندارد. احساس کردم این سوالات مهم نیست چون می‌دانم ژورنالیست یعنی چه و هر نشریه و مجله‌ای خواننده خودش را دارد. بعضی روزنامه‌ها در سلمانی‌هاست، برخی در مطب دکترها، برخی در بنگاه‌ها، گفتیم در اختیار مطبوعات باشیم. معمولا دوست ندارم تلفنی مصاحبه داشته باشم. گاهی زنگ می‌زنند مصاحبه را چک می‌کنند گاهی هم بعد از چاپ به رویت من می‌رسد. در این حد درباره فیلم حرف زدم. احساس می‌کردم باید به این جمع احترام بگذارم. در برخی موارد مواجهاتی پیش آمد که اتفاقا به سوال شما بازمی‌گردد، البته انتظارش را داشتم عده‌ای هنوز ندیده، پخش نشده، انتقاد کنند؛ چنین آمادگی‌ای را داشتیم. زیاد ناراحت نشدیم اما بالاخره هر فیلمسازی دوست دارد طبقه الیت جامعه فیلمش را ببینند بویژه که دارد از تلویزیون پخش می‌شود. مخاطب در سرما و گرما نمی‌خواهد به سینما برود، می‌خواهد در خانه بنشیند و از رسانه ملی ببیند. حالا با توجه به جوی که در جامعه وجود دارد عده‌ای می‌خواهند ایجاد بدبینی کنند. در یکی از نقدها آن‌طور که برایم خواندند از کسی که اطلاعات سینمایی ندارد راجع به کلاه‌پهلوی نوشته بود:«آقای دری! چه کسی گفته باید 7- 6 قسمت از سریال بگذرد تا جامعه جذب شود؟ آن دوره‌ها گذشته، سریال باید در همان قسمت اول مردم را جذب کند و...» در پاسخ به این جوجه منتقد چه باید بگویم جز آنکه بپرسم، اصلا اطلاعات شما از سینما و فیلمسازی چیست؟ چه کسی تو را استخدام کرده علیه کلاه‌پهلوی بنویسی؟ برو کشکت را بساب.


به نظرم کارشناسی سریال با سینما متفاوت است و این دوستان برای زدن سریال ارزشمند رسانه ملی خیلی زود اقدام کردند در صورتی که ماهیت جریانی که مخالف کلاه‌پهلوی است به روشنی مشخص است.

غرض و مرض کاملا مشخص است. اگر قرار است راجع به سریال چنین صحبت شود اصلا چرا یقه مرا گرفته‌اند؟ در نقد 500 بار اسم مرا برده، اگر می‌خواهی نقد بنویسی، بنویس اما چرا دائما در نقد اشاره می‌کنی آقای دری... آقا دری... انگار پول گرفته‌اند برای اینکه مرا بکوبند. بنده هم مجبور شدم و گفتم «عجله نکنید، برای کوبیدن من و سریال، همیشه وقت هست... اجازه بدهید! سرمایه ملی را ضایع نکنید». این سریال الف ویژه است. ملت حق دارند این کار را در کمال آرامش ببینند و کلیت اثر را در ذهنشان به‌عنوان یک تولید فرهنگی ارزیابی کنند. ببینند نتیجه‌اش اساسا بد بوده یا خوب، بعد تازه بیایند یقه بگیرند. اصلا خود مردم حق دارند یقه بگیرند. بگویند چرا این کار ضعیف را ساختي؟ البته که مردم حق دارند اظهارنظر کنند، شما هم به‌عنوان رسانه‌های نوشتاری موظفید بگویید مردم راست می‌گویند، يا نه. 11 سال پیش وقتی «کیف انگلیسی» پخش شد و 85 درصد مخاطب داشت کدام نشریه آمد بنویسد اتفاق بزرگی افتاد. یک سریال جدی سیاسی بالای 85 درصد مخاطب گرفت. اجازه بدهید درباره کلاه‌پهلوی 10 سال بعد نظر بدهیم. ارزیابی مدیران وقت سازمان اين بود که کیف انگلیسی مخاطب 23 سال به بالا را جذب می‌کند در حالی‌که مخاطبان 14 سال به بالا جذب شدند. یعنی آدمی زحمت کشیده یک مساله بغرنج سیاسی را قابل فهم برای نوجوان جامعه کرده است. کدامیک از روزنامه‌ها چنین چیزی نوشتند؟ بالغ بر 160 سخنرانی پیش از دستور مجلس علیه این سریال انجام شد. امروز اصلا راجع به کیف انگلیسی حرف می‌زنم؛ حرف‌هایی که تا به‌حال گفته نشده. شاید تنها سریالی بوده که کشوری که نامش را نمی‌برم رسما از دولت وقت سوال می‌کند که این فیلم کی تمام می‌شود و همان موقع شورای سرپرستی صدا و سیما بابت این مساله تشکیل جلسه می‌دهد و پاسخ می‌دهند، نترسید 9 هفته پخش شده، 4 هفته دیگر تمام می‌شود. به آن جماعت هم بفرمایید این‌طور نیست، چرا؟ چون گفته بودند نمی‌خواهیم خاکستر اختلافات قدیم ما کنار برود.

پس اگر این‌طور باشد باید راجع به تمام مستندات توهین‌آمیزی که در تلویزیون رسمی کشور مورد نظر ساخته شده، متقابلا از مجلس عوامش سوال کرد، البته شما در سریال کیف انگلیسی کسانی را مورد هجمه قرار دادید که همچنان وصل به بدنه استعمار هستند.

آیا اینها را مطبوعات مطلع بود؟! مطبوعات و روزنامه‌نگار ما باید بدانند که فلان سفارتخانه بابت پخش فلان سریال در واقع از طریق سفارت متبوع خود با وزارت امور خارجه ما تماس گرفته و بابت پخش این سریال به نهادها و ارگان‌های دولتی هشدار داده است، چطور این موارد را مطبوعات ما اطلاع ندارند! شما اگر ژورنالیست حرفه‌ای هستی باید اینها را بدانی. حالا ما در ایران موضوعات به این مهمی را رها می‌کنیم، می‌آییم فیلمسازی را که با تمام نداری‌ها و درگیری‌هایی که در کشور هست کار می‌کند شروع به کوبیدنش می‌کنیم. من با نقد مخالفتی ندارم. وقتی فیلمساز فیلمش را روی آنتن تلويزيون و پرده سینما می‌برد دیگر فیلم مال او نیست. هر کسی هر چه دلش بخواهد می‌تواند بگوید اما فقط یک مساله است که به تامل و تعمق بیشتری نیاز دارد چون رسانه ما ملی است و رقابتی به معنای بخش خصوصی نیست، بنابراین در رسانه ملی بودجه‌ای صرف ساخت آثار متفاوت می‌شود و این بودجه را نباید قربانی گروکشی‌های سیاسی و سلایق شخصی کنیم، حق نداریم... .

من هم منتقد شیوه‌های نادرست مدیریتی در رسانه هستم اما کسانی که با کلاه‌پهلوی عناد دارند گویی زخم استعمار را بر تاریخ این ملت از بند رها شده احساس نمی‌کنند، از طرفی دوست دارند با تخریب یک سریال ملی مردم را به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای سوق دهند که از توبره استعمارگران تامین می‌شود.


حق ندارند این کار را بکنند چون رسانه ملی است. اجازه بدهید مردم فیلم را ببینند بعد یقه بگیرید، می‌توانید مرا بازخواست کنید، بگویید تو فیلم بدی ساختی و باید جواب این سرمایه ملی را بدهی اما فعلا برای قضاوت کمی عجله کرده‌اند.

شما به همان اندازه که در میان مردم محبوب هستید با سریال کیف انگلیسی، به همان اندازه دشمن دارید در میان روزنامه‌نگاران شبه‌روشنفکر، چون خیلی‌ها تصویر خودشان را در کیف انگلیسی دیدند و با شما همچنان عناد دارند و در روزنامه‌های زنجیره‌ای می‌خواهند شما را بکوبند، ضمن اینکه خودشان اعتراف می‌کنند جبهه ملی و برخی ملی‌- مذهبی‌ها در کیف انگلیسی از شما خوردند و همچنان داغ هستند و تحصیلکرده‌های دوره‌ هاشمی‌رفسنجانی... .

من به جبهه ملی نزدم. اصلا چنین چیزی نبود. ریشه این دشمنی‌ها را باید در نسل دیگر جست‌وجو کرد. عده‌ای در دوره آقای ‌هاشمی بعد از اتمام جنگ و ریاست‌جمهوری وی سن و سالی نداشتند که بتوانند وکیل و وزیر شوند؛ نه دانش آن را داشتند که در جایگاه علمی قرار بگیرند، نه مجالی برای گرفتن پست. عمدتا در بولتن‌های داخلي کار کرده بودند. به جناح‌ هاشمی نزدیک بودند. ‌هاشمی گفت بسیار خوب بیایید بروید خارج ادامه‌تحصیل بدهید، درس بخوانید تا بعدا مملکت را بچرخانید. بسیاری از آنها به کشورهای اروپای شرقی رفتند و دکترا خریدند. معدودی هم رفتند درس خواندند، اسم نمی‌برم، می‌دانید. اواخر دوره ‌هاشمی به ایران بازگشتند و شدند منتقد دولت‌ هاشمی. ‌هاشمی هم از اینکه یک انتقاد در سطح بالا مثل مجله کیان اتفاق بیفتد بدش نمی‌آمد. اواخر دولت آقای ‌هاشمی اینها شروع کردند به گرفتن مجوز روزنامه چون خارج را دیده بودند، لی اوت ( قطع و برش) روزنامه‌های غربی را دیده بودند، تقلید کردند. به اضافه ماشین‌آلات جدید چاپ را با وام‌های همان دوره وارد کردند. در این مقطع تاریخی روزنامه‌های دوم خردادی موسوم به زنجیره‌ای شکل گرفتند. همه اینها آماده بودند کاندیدای مجلس شوند. این بخش را داشته باشید تا ماجرای کیف انگلیسی را توضیح دهم. فیلمنامه کیف انگلیسی مال سال 69 بود. کیف انگلیسی را سال 70 ارائه کرده بودم به سازمان. اصلا ربطی به این آقایان نداشت اما چرا؛ موضوعش موضوعی بود که همیشه این گروه تازه به دوران رسیده را در‌بر می‌گرفت. به همین علت سال 78 این کار دوباره طرح شد و مدیران آن دوره كه دریافتی از قضایا داشتندگفتند بسازید. کل ساخت این پروژه 14‌ماه طول کشید. اين اتفاق مصادف شد با افتتاح مجلس ششم. روزنامه‌هاي زنجیره‌ای برخاسته از 2 خرداد متولد شدند. بچه‌مسلمان‌هایی بودند که مرعوب غرب بودند یعنی تازه فهمیده بودند سکولاریسم، لیبرالیسم و این ایسم‌ها چیست. تازه یاد گرفته بودند، نمی‌دانستند که پیش از اینها بنی‌صدر این ایسم‌ها را مطرح کرده بود، از آنها هم بهتر گفته بود چون زبان انگلیسی و فرانسه‌اش بهتر از آنها بود. در دانشگاه سوربون 15 سال درس خوانده بود ولی برای دکترا قبول نشده بود. اینها می‌خواستند شلوغش کنند پست و مقام بگیرند. به اینها برخورد. فکر کردند چون قهرمان داستان ما می‌رود خارج و در دهه 20 باز‌می‌گردد شمایل خود را در آن سریال دیدند و سریال را تعمیم دادند به خودشان و پیش خودشان گفتند که شامل ما هم می‌شود. دری حرفش را می‌خواهد به ما بزند، بعد هم تلویزیون دری را استخدام کرده، بیا اینها را بزن. خب اگر بنا به زدن باشد چرا نروم برنامه‌ای مثل سريال «برره» بسازم. آنقدر‌ها زحمت هم ندارد. راحت بلد بودم، می‌توانستم آن‌مدلی بسازم و درس‌خوانده‌های خارج را بکوبم. من که این کار را نکردم، رفتم به جایش یک قصه تاریخی را بازروایی کردم، چون سیر این اتفاقات را دیده بودم و واقعیت داشت. مثلا گرفتن کیف انگلیسی توسط نماینده یکی از شهرستان‌های کویری کشورمان در دهه 20 مجلس چهاردهم واقعیت بود، گرفتن رشوه از سفارت انگلیس واقعیت بود و اینها همه ریشه در واقعیت داشت. اینها را با هم ‌ترکیب کردم شد این داستان. اینها بهشان برخورد. خواستند بگویند اینها برای کوبیدن دوم خرداد و بعد کوبیدن جنس ما که روزنامه‌های دوم خردادی را باز کردیم، اقدام کرده‌اند. در حالی که شما چوب روزنامه دوم خرداد باز کردن را نخوردید، شما چوب این را خوردید که با آقای ژیسکاردستن وارد مذاکره شده و صحبت کردید. چرا صحبت کردید، با ژیسکاردستن راجع به کنفرانس گوادلوپ حرف زدید، این آقا یک فرانسوی بدون مقام رسمی بود که آمده بود ایران و به دفتر روزنامه دوم خردادی رفته بود. برای چه شما راجع به گوادلوپ صحبت کردید؟


می‌خواستند نظام را زیر سوال ببرند؟

روشن است که می‌خواستند اساس انقلاب را زیر سوال ببرند. باید به این طیف گفت هر چه چماق خوردید از آنجا خوردید. قرار نبود با نظام طرف شوید. شما آنقدر آزادی دارید که انتقاد کنید، حرف بزنید ولی شما (روزنامه‌های زنجیره‌ای) تمام انقلاب را به بازی خودتان گرفته بودید. طبیعی است دیگر نمی‌گذارند شما کار کنید. کسانی که حافظ منافع نظام و منافع ملی نیستند طبیعی است که نمی‌توانند در صحنه سیاسی کشور حضور داشته باشند، همه جای دنیا همین است. این به دری و سریال دری چه ربطی دارد؟ من کارم را کرده‌ام، یک سريال ساخته‌ام، مردم آن را دیده‌اند و خوششان آمده. بعد شما هر قدر انتقاد در پیش از دستور مجلس کردید اثر نکرد، چرا؟ همان مردمی که به شما رای دادند اگر می‌خواستند طبق حرف شما عمل کنند باید شب می‌آمدند در منزل ما فحش می‌دادند. کیف انگلیسی، حالا خوب است اسمش رویش است آن وقت به شما برخورده؟ پس ککی به تنبان آن جماعت بوده و الا نباید ناراحت شوید. به هر جهت بسیاری از کسانی که با حمایت آیت‌الله‌ هاشمی‌رفسنجانی به اروپا و کانادا رفتند، در دولت خاتمی قبح توهین به ساحت ایشان را شکستند و همین‌ها بدترین تهمت‌ها و افتراها را به وی بستند تا آنجا که همان موقع آقای ‌هاشمی در نماز جمعه صراحتا اشاره کردند که ما مار در آستین پرورش داده‌ایم.

با پیش‌درآمد کیف انگلیسی اتفاقا اگر آن طیف در قالب نقد به شما اهانت نکنند، جای‌ تردید است! برای ما که کلیت سریال کیف انگلیسی و سریال کلاه‌پهلوی حکم یک انگاره ملی را دارد.

من راجع به کلاه‌پهلوی چه دارم بگویم؟ من کی راجع به فیلمم صحبت کردم؟ مثلا اینکه بگویم آقا حرفم این بوده ولی شما نفهمیدید تقصیر من نیست. وقتی منتقد می‌گوید آقای دری خودش را سنجاق کرده به فیلمش چه پاسخی می‌توان به او داد. اتفاقا من فقط در پیش‌درآمد قبل از پخش به این نکات تاکید کردم، صحبت‌های ابتدایی قبل از پخش سریال هم صرفا برای احترام به مردم بود. به احترام مردم؛ مردمی که تلویزیون را روشن می‌کنند و سریال را می‌بینند به دلیل آنکه می‌دانستم سریال ما از شبکه سراسری (شبکه یک) پخش می‌شود و به دنبال مخاطب خاص نیستیم و می‌خواهیم توده مردم این سریال را نگاه کنند. شروع این سریال کمی سخت بود. به مردم گفتم، به روشنفکران نگفتم، گفتم « خواهش می‌کنم آنهایی که دارند این سریال را می‌بینند تکرارش را هم تماشا کنند. حتی شخصیت‌ها را یادداشت کنند. ببینند موضوع چه می‌خواهد بگوید». دلیل هم دارم. رندوم از بین قلم به دستان مطبوعات بگیرید حدود 20 نفر را انتخاب کنید، من یکی از رمان‌های فاکنر را دستشان می‌دهم اگر بیش از 20 دقیقه دوام آوردند!

سریال تاریخی نیاز به مقدمه‌چینی درازمدت دارد. ضمن اینکه شما با منتقدان تاریخی و داستانی مواجه نیستند با شبه‌منتقدانی مواجه هستند که زاییده همان جریان بیمار هستند.

ولی من بحثم این است که مردم ما رمان‌خوان نیستند، فیلم و سریال باید دارای رمان قوی باشد. با توجه به جنس رمان کلاه‌پهلوی توصیه کردم به مخاطبانم و توصیه‌های لازم را مطرح کردم چون می‌دانستم خسته می‌شوند. با وجودی که سعی کردم آسان شود و این را تاریخ ادبیات نمایشی ما در آینده خواهد گفت. امروز شاید بخواهند دری را بزنند اما ما از این دنیا می‌رویم، بعد از ما آدم‌هایی هستند که نه دری رقیبشان است و نه آزارشان می‌دهد. آنها صادقانه‌تر سريال را می‌بینند. نقاط ضعف اجرایی خیلی دارد، نقاط دراماتیک هم خیلی دارد، به خاطر اینکه ما تحت محدودیت‌هایی در کشورمان کار می‌کنیم، به‌خاطر اینکه ما ساز‌و‌کار رمان‌نویسی برای فیلم یا همان فیلمنامه را با انگاره‌های متناسب با فرهنگ خودمان پیش می‌بریم که قبل از ما تجربه‌اش نبوده. حالا با این اوصاف می‌خواهیم کلاه‌پهلوی بسازیم، جذابیتش از گونه‌های سخیف خارجی هم بیشتر باشد؟!

مهم‌ترین انگاره کلاه‌پهلوی این است که سبک فیلم‌های ایرانی را دارد ضمن اینکه برای بیان یک درام 3 هزار دقیقه‌ای چنین مقدمه‌چینی لازم است، منتها فهم تاریخی و شیوه کارشناسی سریال آنقدر در مملکت ما ضعیف است که تشخصیش دشوار است، ضمن اینکه توقع هم نباید از آن طیف مهاجم مطبوعاتی داشت، مشخص است که شما می‌خواهید به فرهنگ مهاجم و سبک زندگی مهاجم طعنه بزنید و طرف مرعوب مهاجم اصلا پذیرای چنین مساله‌ای نیست.

اصلا نمی‌خواهند حسن این کار را ببینند. می‌خواهند با آن بجنگند، چرا؟ چون تلویزیون را سیمای آقای ضرغامی می‌بینند، قبلا می‌گفتند لاریجانی حالا نوبت عنادورزی با ضرغامی است. شما باید فراتر از اینها ببينيد. نمی‌توانید اینجور مبارزه کنید. این طرز مواجهه با رسانه ملی نیست. رسانه ملی تابع قانون اساسی دارد گام برمی‌دارد، یعنی پای سلیقه مدیریت و ریاست سازمان در میان نیست که بگوییم آقای ضرغامی اینجور اداره می‌کند، لاریجانی اونجور، این‌طور نیست. صدا و سیمای جمهوری اسلامی صدا و سیمای نظام است، به وقتش اگر لازم باشد دولت را هم می‌پیچاند. یعنی رودربایستی ندارد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.