به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران ، به نقل از سايت پژوهشگاه علوم و معارف بچه محله سرچشمه، جوانكي لاغر اندام و سر به زير با موهاي فرفري كه مانند بسياري از جوانان نسل انقلاب، پاسداري از نهضت را تكليف خود دانست و به صف سپاهيان روحالله پيوست و سرباز فرمانده كل قوا شد.
بعد از شهادت علي (برادرش) در سوسنگرد كه از كودكي انس زيادي با هم داشتند، عزمش بيش از پيش جزم شد و با نبوغ بيحدش، كاري را شروع كرد كه از ساخت خمپاره 60 آغاز شد و تا موشك شهاب 3 رسيد. جواني كه در دانشگاه جنگ، فارغ التحصيل شد؛ از صدام تا سران صهيونيستي و آمريكايي براي سرش جايزه گذاشتند و شد كابوس بيپايان لشكريان شيطان و امير لشكريان خدا.
در اين گزارش مروري كوتاه داريم بر مقاطع تاثيرگذار زندگي اين دانشمند عزيز كه اقدامات جهادگرانهاش پايهگذار بسياري از پيشرفتهايب فناورانه و بازدارنده گذشته و آينده شد.
1- 6/8/1338
تولد در محله سرچشمه
در محله سرچشمه
در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدرش محمود تهراني مقدم به پيشه خياطي مشغول بود.
2- 1345
اغاز تحصيلات
به علت شغل پدر (خياطي) به محله شكوفه وسپس به محله بهارستان نقل مكان كرد و مدارس ابتدايي و دبيرستان را در همين مناطق گذراند.
3- 1348
ورود به مسجد زينب كبري(س)
در مسجد زينب كبراي سرچشمه زير نظر آيتالله سيد علي لواساني امام جماعت و مدير مسجد، تعليمات ديني و مقدمات آشنايي با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعاليت كرد. اين گروه سرود، هسته اصلي گروه سرودي بود كه در روز 12 بهمن 57 در فرودگاه مهرآباد به اجراي برنامه پرداخت.
آيتالله لواساني در اين باره ميگويد:«محل ما خيابان اميركبير، كوچه آميز محمود وزير است. آنجا يك مسجد و يك حوزه علميه داريم و خانه ما هم كنار مسجد است. وقتي ميرفتيم براي نماز، كارهاي ديگري هم ميكرديم. مثلا با نوجوانان كارميكرديم و برايشان نامه داشتيم. يك گروه سرود هم درست كرده بوديم كه در روزهاي انقلاب براي خودش بروبيايي داشت. مسجد پررونقي بود و بچههاي خوبي در آن رفت و آمد ميكردند. برخي كه نميامدند، كسي را مي فرستادم وميگفتم بگوييد آقاي لواساني كارتان دارد. به دنبالشان ميرفتيم. الحمدالله آن نسل حالا سردار و سرتيپ ومتخصص شدهاند و براي خودشان بروبيايي دارند خدارا شكر.
سه برادر بودند. محمد آقا كه خدا حفظشان كند الان هستند، حاج حسن آقا كه يگانه بودند و شهيد علي، برادر اينها. مادر خوب و متديني دارند. خداحفظشان كند. اينها رو اورد مسجد پيش ما. چقدر اين جاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اينها مانوس بوديم و برايشان كلاس گذاشته بوديم وبرايشان احكام مي گفتيم. جقدر بچههاي خوبي بودند»
4-1356
قبولي در دانشگاه در مقطع فوق ديپلم
در رشته صنايع (برش قطعات صنعتي) در مقطع فوق ديپلم مدرسه عالي تكنيكيوم نفيسي پذيرفته شد.
5-1357
همراهي در مبارزات انقلابي
همزمان با اوجگيري فعاليت انقلابي تحت تاثير برادرش محمد به صف انقلابيون پيوست. برادر بزرگترش احمد در اين باره مي گويد:«در روزهاي منجر به پيروزي انقلاب به اتفاق دوستانش در فعاليتهاي زيرزميني، نارنجكهاي دستي ميساخت كه با استفاده از سه راهي لوله آب توليد ميشد. شب 22 بهمن در ميدان امام حسين (فوزيه سابق) با پرتاب نارنجك دستي يك خودروي نظامي ارتش را مصادره و سرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد» .
6 – 1358
اخذ مهندسي صنايع
در مقطع ليسانس رشته مهندسي صنايع ادامه تحصيل داد و موفق به اخذ مدرك مهندسي شد.
7- تيرماه 1359
عضويت در سپاه پاسدران
در اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال مشغول به فعاليت شد وتا 31/7/59 در اين سمت باقي ماند. در زمان شورشهاي قوي در نقاط مرزي كه مهمترين آنها حوادث تجزيهطلبانه در كردستان بود و سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقويت صبغه نظامي كرد. با اين رويكرد تا شهريور 1359 كه در آستانه هجوم رژيم بعث عراق قرار گرفتيم، حداكثر توان رزمي سپاه تعداد معدودي گردانهاي رزمي بود كه با روشهاي چريكي وغير كلاسيك، درگير مبارزه با اشرار وضد انقلابيون مسلح در كردستان شدند. سنگينترين سلاحي هم كه در اختيار سپاه بود، تعدادي خمپارهانداز و آرپيجي و تيربار بود در حالي كه همين وضعيت ضد انقلاب