ا‌مروز جنبش دانشجويي در ايران بيدار است و راه خود را كه همان راه امام و شهيدان است دنبال مي کند، مجاهدت علمي دانشجویان و ايستادگي در برابر زياده خواهي‌هاي غرب، آينده درخشاني فرا روي جنبش دانشجويي ايران قرار داده و موجب امیدواری فراوانی شده است.

به گزارش خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران، 16 آذر 1332 و به شهادت رسیدن سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران به نام‌های احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی، سرآغازی بزرگ برای حرکت ضد استبدادی و ضد استکباری دانشجویان ایران در قالب جنبش دانشجویی شد.
 
موضوع این گزارش به مناسبت 16 آذر( روز دانشجو)، مرور تاریخ تحولات و فعالیت های مهم جنبش دانشجویی ایران بخصوص پس از انقلاب اسلامی و مقدمه ای کوتاه از جنبش دانشجویی در سال های پیش از انقلاب، است.

* 4 موج در تاریخ جنبش دانشجویی 
 
كل تاريخ حيات دانشجويي در ايران به چهار مقطع كلان قابل تقسيم است که در هر يك از اين مقاطع مي‌توان از يك قالب فكري يا يك گفتمان غالب فكري- سياسي سخن گفت كه بر سر جامعه دانشجويي سايه افكنده است.
 
موج اول از نخستين سال‌هاي دهه 1320 آغاز و تا سال‌هاي 56-1355 تداوم مي‌يابد و موج دوم اين‌ جنبش‌ها از حدود سال 1355 و تا سال 74-1373 استمرار دارد و بالاخره موج سوم اين تفکرات دانشجويي از سال 1375 آغاز و ظاهرا تا سال 1381- 1380 بيشتر داوم نمي‌آورد که دلايل آن را در ذيل مي‌آوريم و موج چهارم نیز از اوایل دهه 80 با شعار عدالت خواهی اسلامی آغاز و تاکنون فعاليت خود را ادامه مي‌دهد.
 
هر يك از امواج چهار گانه فوق الذكر را مي‌توان به نام ايدئولوژي غالب يا گفتمان هژمون در آن نام‌گذاري كرد. موج اول جنبش دانشجويي در ايران، يك موج چپ و يا يك موج سوسياليستي- ماركسيستي بود.
 
موج دوم جنبش دانشجويي پس از به بن بست رسيدن مبارزات مسلحانه دانشجويي شکل مي‌گيرد که يک موج اسلام‌گرا است. امواج كوتاه اسلام‌گرايي در اين دوره در جريان انقلاب اسلامي سال‌هاي 57-56 به امواج بلندي تبديل مي‌شود كه تا حدود دو دهه بر سر جامعه دانشجويي سايه افكنده و تبديل به گفتمان غالبي اين جنبش مي‌شود.
 
 سومين موج در جنبش دانشجويي ايرن تفکر ليبراليستي است كه از سالهاي 75-74 آغاز شده و تا سال‌هاي ابتدايي دهه 1380 با شدت و قوت هر چه تمام‌تر ادامه مي‌يابد. در اين دوران جنبش دانشجويي با موتور ايدئولوژيك ليبراليسم به حيات خود ادامه مي‌دهد تا اين كه در سال‌هاي 84-83 اين موتور به خاموشي گرائيده و جنبش دانشجويي در ايران را وارد دوران‌گذار کرده و زندگي و فعاليت يا تحركات دانشجويي به حالت عادي خود باز مي‌گردد.
 
پس از آن سال‌ 84 موج چهارم جنبش دانشجويي با گرایش عدالت خواهی اسلامی، جنبش دانشجویی را از انفعال و رکود خارج کرده و فعالیت‌های خود را براساس گفتمان اصیل امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری و اصول انقلاب اسلامی، ادامه داده است.
 
* جنبشي با تفکر اسلامي

طلايه‌هاي تولد و رشد تفكر اسلام‌گرايي در ميان دانشجويان و جنبش دانشجويي آنها را بايستي در نخستين سالهاي دهه 1320 يعني زماني كه در سال 1322 انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده پزشكي شكل گرفته و در ساير دانشكده‏‌ها نظير دانشكده فني گسترش مي‌يابد، دید؛ اما براي تبديل آن به گفتمان غالب و هژمون در جنبش دانشجويي ايران بايستي حداقل سه دهه صبر و انتظار پيشه كرد تا اين نهال تبديل به درخت تنومندي شده و به بار نشيند.
 
 البته ظهور نهضت امام خميني(ره) در ميانه‌هاي اين راه، يعني در سال 1342، اين تفكر نوپاي رو به رشد را تقويت بسيار كرده و جاني تازه مي‌بخشد. رشد تفكر اسلام گرايي در فضاي عمومي فعاليت ها و مبارزات فكري سياسي ايران، در ميان جنبش دانشجويي اين جامعه نيز نماد و نمود آشكار و تعيين كننده‌اي مي‌يابد. تفكر اسلام گرايي به تدريج موفق به معرفي خود به عنوان چهره شاخص تفكر خط سوم مي شود، خط سومي ميان دو خط اول و دوم ليبراليستي و ماركسيستي.
 
رشد شاخص‌هاي تفكر اسلام‌گرايي در ميان جنبش دانشجويي در سال 1356 كاملا مشهود است تا جايي که در خرداد اين سال براي اولين بار پس از كشتار خونين 15 خرداد 1342 مراسم بزرگداشتي در كوي دانشگاه تهران برگزار مي‌شود و دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران در كلاس خود به ياد شهداي آن روز، مراسم چند دقيقه سكوت را برگزار مي‌كنند.

كمتر از دو هفته بعد، علی شريعتي يكي از شناخته شده‌ترين اسلام گرايان ايرانی به طور مشكوكي در لندن درمي‌گذرد و اين باعث شعله ورشدن آتش زير خاكستر جنبش دانشجويي سرخورده مي‌شود. كمتر از پنج ماه بعد(آبان 1356) حاج سید مصطفي خميني، فرزند ارشد رهبر روحاني اسلام گرايان و رهبر انقلاب اسلامی يعني حضرت امام خميني(ره) در شرايط مشابه و مشكوكي به شهادت مي‌رسد و اين فرصت زنجيرهاي ديگري در اختيار جنبش رو به رشد اسلام گرايي در ايران و در ميان جنبش دانشجويي اين كشور براي فوران و اوج گيري قرار مي‌دهد.
 
*نقش اصیل جنبش دانشجویی در پیروزی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی، پيروزي خود را مرهون مشاركت همه اقشار و گروه‌هاي جامعه از خرداد سال 1342 و حتي پيش از آن، تا بهمن 1357 مي‌داند. در عين حال، نمي توان از تأثير انقلاب بر گروه‌هاي مختلف، سخن به ميان نياورد; چرا كه فضاي حاكم بر جامعه، در دوران انقلاب و پس از آن، به گونه اي بوده كه امكان بي تفاوتي و عدم حضور در برهه‌هاي سرنوشت ساز براي افراد جامعه وجود نداشته، بلكه آنان را به مشاركت فعالانه در همه عرصه‌ها ترغيب کرده است. در ميان اقشار و گروه‌هاي جامعه، نقش برخي گروه‌ها و اقشار به لحاظ ويژگي‌هاي موقعيتي و فضاي خاصي كه در آن قرار داشتند، بارزتر و روشن تر از سايرين است.
 
 دانشجويان را مي توان يكي از گروه هايي دانست كه به دليل آشنايي و آگاهي بيشتر از جريانات سياسي ـ اجتماعي، حضور آنان در تمامي صحنه‌هاي انقلاب كاملا ملموس، محسوس و پررنگ است. اين حضور از سال‌ها پيش از انقلاب با شكل گيري جنبش دانشجويي آغاز شد. اين جنبش با تأثير از جريان روشن فكري و تجدّدخواهي متأثر از جهان غرب از يك سو، و شكل‌گيري جريان‌هاي كمونيستي از سويي ديگر، آغاز شد. اما پس از چندي با انگيزه احياي تفكر ديني و ردّ روشنفكري غربي و الحاد شرقي در بستر تاريخ انقلاب اسلامي و در دانشگاه تهران، خود را نشان داد. آنچه اين حضور را تداوم مي بخشيد، پيام‌هاي شورانگيز رهبر كبير انقلاب اسلامي مبتني بر استقامت تا دست يابي به پيروزي بود و همان پيام ها، 13 آبان 57 را، كه نقطه اوج جريانات دانشجويي قبل از انقلاب به شمار مي رود، رقم زد.
 
يكي از عناصر محوري در جريان شكل گيري انقلاب اسلامي و پيروزي آن و همچنين در تداوم آن جوانان بوده اند و نقش جوانان در شكل گيري انقلاب اسلامي و پس از آن در تداوم و پيگيري اهداف و ارزشهاي آن قابل انكار نيست. در اين ميان تشكل های دانشجويي با سازماندهي جوانان، نقش بزرگي را در اين زمينه ايفا مي كردند. همسو بودن دانشجويان با تحولات جامعه ايران و حضورآنان در اكثر مراكز آموزش عالي به خصوص در سالهاي آخر عمر حكومت پهلوي، ما را به نقش و جايگاه دانشجويان رهنمون مي سازد.
 
 بيشتر دانشجويان خواستار ايجاد دگرگوني‌هاي بنيادي اقتصادي ، سياسي و ايدئولوژيك در نظام حكومتي پهلوي بودند. ايجاد مراكز، كانون‌ها و كتابخانه‌هاي اسلامي كه نوعي بازگشت به ارزش هاي ديني بود بيانگر مطالبات دانشجويان در جريان مبارزات مردمي بود که در این زمینه نقش دانشگاه ها در پيروزي انقلاب اسلامي از اهمیت فراوانی برخوردار بود لذا نقش دانشجويان در انقلاب اسلامي، بسیارآشكار است.
 
همراهي دانشجويان و تشكل هاي دانشجويي با روحانيت و حضرت امام خمینی(ره) با وجود فعاليت گروههاي مختلف چپ و راست و پيوستن به صف مبارزات مردمي، نشان از درك و آگاهي بالاي دانشجويان از روند مبارزات داشت. امام خمینی(ره) فرمودند: " این جوانان دانشگاهي بودند كه با قيام خود رژيم منحوس پهلوي را به عقب نشاندند و دست مفتخواران را قطع نمودند". (صحيفه نور ،ج 6، ص 189)
 
*تحولات جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

به طوركلي تحولات جنبش دانشجويي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران را مي‌توان در قالب سه گفتمان اسلام‌گرايي، ليبراليستي و عدالت‌خواهي اسلامي و به طور مشخص و خاص در پنج دوره انقلاب فرهنگي، دوره مقاومت، دوره سازندگي، دوره اصلاحات و عدالت خواهي اسلامي بررسي وتبيين كرد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، يك حركت مردمي فراگير در كشور به وجود آمد و دانشگاه را نيز در بر گرفت. دانشگاه در اين دوره، يكي از پايگاه‌هاي عمده تحرك سياسي در جامعه بود. در داخل دانشگاه، گروه بندي‌هاي مشخصي وجود داشت و حتي كساني كه در سطح جامعه آراي اندكي را به خود اختصاص مي دادند، در دانشگاه داراي تشكل مشخصي بودند. تشديد درگيري ميان اين گروه‌ها در دانشگاه‌ها، اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام و تعطيلي دانشگاه ها، از مشخصه های آن دوران بود.
 
در فضای انقلابی دهه پنجاه و بالاخص پس از انقلاب، انجمن‌های اسلامی، رهبری جنبش دانشجویی را در اختیار گرفتند. شکل گیری اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان و سازمان دانشجویان مسلمان که به پیدایش دفتر تحکیم وحدت انجامید راه را در این راستا هموار کرد.

حركت هاي دانشجويي كه پيوسته به صورت معترض در مقابل نظم موجود قرار داشتند، بعد از انقلاب اسلامي به نيروي حامي نظم موجود و حاكميت تبديل شدند؛ يعني انجمن هاي اسلامي به گروه‌هاي حامي حاكميت در متن دانشگاه‌ها و حركت‌هاي دانشگاهي تبديل شدند، چنان كه عملكرد دفتر تحكيم وحدت در آن سال ها بر همين اساس بود.

از سوی دیگر همراه با تسخیر سفارت آمریکا این تشکل به صورت بلامنازع بر رقبای خود غلبه کرد. انقلاب فرهنگی، پازل قدرت نمائی تحکیم وحدت را در دانشگاه ها کامل کرد.
 
در حركت بازگشت به خويشتن اسلامي انقلاب اسلامي ايران، جنبش دانشجويي نيز در كنار مردم، روشنفكران و طبقات و اقشار مختلف اجتماعي ديگر هويت اسلامي مي‌يابد و تفكر اسلامي با اوج گيري انقلاب اسلامي و پيروزي آن تبديل به گفتمان هژمون يا غالب در جنبش دانشجويي ايران مي‌شود.
 
 تشكيل اتحاديه انجمنهاي اسلامي و سازمانهاي دانشجويان مسلمان كشور كه بعدها عنوان دفتر تحكيم وحدت را به خود مي‌گيرد از يك سو و تسخير سفارت آمريكا در ايران كه توسط هسته اوليه تشكيل دهندگان اين دفتر صورت مي‌گيرد از سوي ديگر، هژموني ايدئولوژي اسلامي برجنبش دانشجويي ايران را بلامنازع مي‌سازد.
 
در فضاي راديكال و چپ زده (به مفهوم عام) اين سال ها، اشغال سفارت آمريكا توسط نيروهاي اسلام گراي جنبش دانشجويي، تفكر چپ ماركسيستي در اين جنبش را كاملا خلع سلاح كرده و حاشيه نشين مي‌سازد. از اين پس نبض جنبش دانشجويي در اختيار انجمن هاي اسلامي و تفكر سياسي اسلام گرايي است.
 
 دفتر تحكيم وحدت اگرچه موسس تفكر اسلام گرايي در جنبش دانشجويي ايران نيست، ولي قطعا با قرار گرفتن در اوج موج اسلام گرايي دانشجويي، هدايت و رهبري جنبش اسلام گراي دانشجويي در ايران را براي سالها در اختيار مي‌گيرد.
 
*حماسه جنبش دانشجویی اسلامی در تبریز

در بحبوحه پيروزي انقلاب، گروه‌هاي چپ كه در آخرين روزهاي انقلاب، عليرغم تحليل‌هاي قبلي خويش، به نيروهاي مردمي پيوستند، همراه با مردم در تصرف پادگان‌ها حضور يافته و سلاح‌هاي زيادي را از پاسگاه‌ها و پادگان‌ها به دست آوردند. مردم عادي هم سلاح هايي را برده بودند، اما اين كار توسط گروه‌هاي سياسي، به صورت برنامه ريزي شده انجام شد و مي توانست در مناطق حساسي چون آذربايجان و كردستان آينده كشور را به مخاطره اندازد.
 
 دانشجويان دانشگاه تبريز، كه در جريان انقلاب فعال بودند، هم زمان با سقوط پايگاه‌ها نظامي رژيم، پادگان‌ها را در دست گرفتند. سازمان‌هاي چپ نيز براي دستيابي به مراكز نظامي اقداماتي انجام دادند و قسمت هايي از سلاح‌ها و زاغه مهمات پادگان شهر را در اختيار گرفتند. اما سرانجام دانشجويان مسلمان توانستند همه مراكز نظامي را به تصرف خود درآورند.
 
 پس از انقلاب ده‌ها گروه سياسي شكل گرفتند كه هر كدام نشريه اي انتشار مي دادند. عمده اين گروه ها، داراي ايدئولوژي چپ و ماركسيستي يا سوسسياليستي بودند. حتي سلطنت طلبان و نيروهاي ضدانقلاب نيز به خاطر جوّ شديد ضدسلطنتي، زير نقاب گروه چپ به تشكيل گروه‌هاي مجهول الهويه‌اي پرداختند و به جنگ رواني عليه انقلاب مبادرت ورزيدند. دانشگاه‌ها مركز اصلي فعاليت اين گروه‌ها بودند و اغلب از ميان دانشجويان و دانش آموزان سربازگيري مي كردند.
 
يكي از اين گروه ها، «حزب خلق مسلمان» بود كه براي خودمختاري آذربايجان فعاليت مي كرد; همان نقشي كه «حزب دمكرات كردستان» براي استقلال كردستان بازي مي كرد. حزب خلق مسلمان كه در ابتدا افراد خوشنامي در رأس آن قرار داشتند، توانست افراد زيادي را از مردم آذربايجان جذب كند، هر چند عضويت آن‌ها الزاماً تعهدي ايجاد نمي كرد و صرفاً ثبت نام بود. افراد موجهي كه در رأس اين حزب بودند، همين كه احساس كردند نيروي ديگري حزب را هدايت مي كند از آن خارج شدند.
 
 افراد دانشگاهي و دانشجويان مبارز زودتر از همه، ماهيت آن را شناختند و اقدام به افشاگري كردند. توان حزب خلق مسلمان در بهره گيري از احساسات ناسيوناليستي و مذهبي مردم و تكيه بر مرجعيت آيت‌اللّه شريعتمداري موجب شد كه آن‌ها براي به دست گرفتن قدرت وارد عمل شوند. از اين رو، اقدام به تصرف ساختمان صدا و سيماي تبريز كردند و حتي فضايي ايجاد نمودند كه نماينده امام در تبريز نتواند نماز جمعه بخواند. راديو مرتب اعلام مي كرد امام جمعه و استاندار از شهر خارج شده اند.

دانشگاه تبريز كه در كوران حوادث، نجات بخش انقلاب بود، وارد عمل شد. دانشجويان مسلمان با راه اندازي يك راهپيمايي و شركت در نماز جمعه، جوّ ارعاب را شكستند و سپس با حركت به سوي سازمان صدا و سيما، كه پشت دانشگاه قرار داشت، به آنجا وارد شدند. اين حركت در حالي كه روي بام‌هاي صدا و سيما تيربار نصب شده بود، شهامت و از جان گذشتگي مي طلبيد، و دانشجويان پيشاپيش مردم در حركت بودند و مردم شهر تبريز هم به مدد آن‌ها آمده و صدا و سيما را باز پس گرفتند.
 
*تشکیل دفترتحکیم وحدت( دانشجویان خط امام)
 
با پيروزي انقلاب اسلامي، دانشجويان با هدف حفاظت از دستاوردهاي انقلاب، هر كدام به تبع علاقه يا نيازها و خلأهاي موجود وارد امور اجرايي نظام شدند. برخي به دنبال راه اندازي نشريه رفتند، برخي اقدام به تشكيل سازمان‌هاي سياسي براي مقابله با نيروهاي مخالف كردند كه قصد مصادره انقلاب را داشتند. نمونه آن تشكيل «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» و «دفتر تحكيم وحدت» بود.
 
برخي ديگر از دانشجويان نيز صرفاً به كار علمي و فرهنگي روي آوردند، عده اي هم در تشكيل كميته‌هاي انقلاب در شهرها فعال شدند. دانشجويان انقلابي در تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نیز نقش چشمگيري داشتند. در تأسيس دادگاه‌هاي انقلاب هم، حضور دانشجويانِ فعّال و مبارز پيش از انقلاب، كاملاً محسوس بود.
 
دانشجويان مسلمان و مبارز در ساختار اجتماعي ايران كه 70 درصد جامعه آن زمان ايران را افراد بي سواد تشكيل مي دادند، به عنوان شعور هدايت كننده و مؤثر جامعه و پشتوانه رهبري انقلاب با سطح بينش و آگاهي اجتماعي كه از حوادث و جريانات داشتند، در هر گوشه اي که براي انقلاب و نظام نوپاي اسلامي احساس خطر مي كردند، بسيج و فعال مي شدند.
 
 تكثر سياسي موجود در سطح جامعه و دانشگاه، موجب سياسي شدن وسيع جوانان و افزايش حس عمل جمعي و مسئوليت و آرمان گرايي شد. بزهكاري به پايين ترين حد خود رسيد و احساس مشاركت اجتماعي به ميزان قابل توجهي بالا رفت. آگاهي‌هاي سياسي و جمعي به طور بي سابقه اي در جوانان، افزايش يافت; اما چون اين تكثر هنوز به صورت قانونمند، نهادينه شده و ساختاري در نيامده بود، بستري مناسب براي بهره برداري گروه‌هاي فرصت طلب شد.
 
در نتيجه، جنبش دانشجويي متكثر، ضمن اينكه انقلاب را از بحران‌هاي ويران گر نجات مي داد و مانند شاخك‌هاي حساس و چشم بيناي جامعه عمل مي كرد، دچار فرسايش از درون نيز مي شد.
 
*تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

پس از پيروزي انقلاب در حالي كه هنوز نظام جديد استقرار نيافته بود، فتنه‌ها از گوشه و كنار سر بركشيدند; تجزيه طلبي در استان‌هاي مرزي، كودتاهايي كه خنثی شد و نيز بروز تنش‌ها و تضادهاي داخلي در اثر درگيري گروه‌هاي سياسي متعدد و نوظهور با دولت نوپا، وحدت ملي را به مخاطره انداخت. نيروهاي چپ، مبارزه ضدامپرياليستي را در انحصار خود در آورده و چنين القا كرده بودند كه نيروهاي مذهبي، پتانسيل مبارزه ضد امپرياليستي را ندارند.
 
 در چنين شرايطي، شاه كه پس از فرار از كشور در 26 دي 1357 در مراكش به سر مي برد، براي معالجه عازم آمريكا شد. در دولت آمريكا اختلاف نظرهاي شديدي بر سر قبول سفر شاه به آن كشور وجود داشت كه سرانجام جناح هوادار شاه پيروز شد. هر چند آمريكايي‌ها به اطلاع دولت ايران رساندند كه شاه را به خاطر معالجه سرطان پذيرا مي شوند، اما در ايران اين اقدام آمريكا، نوعي حمايت از شاه و تكرار تجربه تلخ 28 مرداد 1332 تلقّي شد كه طي آن، شاه را با كودتا به ايران باز گرداندند.
 
در همين ايام، بازرگان نخست وزير دولت موقّت و ابراهيم يزدي وزير خارجه، در جشن استقلال الجزاير با برژینسكي ديدار كردند. در فضاي راديكال آن روزها، اين ملاقات، تعبير به سازشكاري شد. با توجه به اين زمينه ها، امام خميني(ره) در 10 آبان 1358 طي پيامي به مناسبت سالروز 13 آبان، مردم، دانشجويان و طلاب را به بسيج عمومي عليه امپرياليسم دعوت کردند.
 
 در پي سخنان امام، دانشجويان مسلمان دانشگاه‌ها طرح راهپيمايي 13 آبان و تسخیر سفارت آمريكا را آماده كردند. در روز موعود چند هزار نفر به طرف سفارت آمريكا حركت كرده و عليه آن كشور در اعتراض به پذيرش شاه، شعار دادند. در مقابل سفارت، عده اي كه برنامه ريزي و سازماندهي شده بودند، از ديوار سفارت بالا رفته و پس از غلبه بر مقاومت نگهبانان و شليك گاز اشك آور توسط آنان، سفارت را تسخیرکردند و کارمندان لانه جاسوسی آمریکا را به گروگان گرفتند. هر چند آن‌ها قصد داشتند فقط چند ساعت در آنجا بمانند، اما حمايت امام خميني(ره) و موج حمايت مردمي و موضع گيري‌هاي دولت آمريكا همگان را در مسيري از حوادث ناخواسته انداخت كه 444 روز، گروگان گيري به طول انجاميد.
 
ابهت و هيمنه آمريكايي‌ها در اين واقعه از بين رفت. گروه‌هاي چپ داخلي نيز به شدت منفعل و دنباله رو شدند و موازنه سياسي ـ رواني به سود جريان اسلام گرای انقلاب تغيير كرد. اعضای سازمان منافقین كوشيدند با تصرف كنسولگري امريكا در شيراز و تبريز سوار موج شوند كه آن هم با حضور مردم و دانشجويان مسلمان خط امام شكست خورد و آن‌ها مجبور به تخليه كنسولگري‌ها شدند.
 
در این رابطه، تسخير لانه جاسوسى آمريكا از زواياي مختلفي قابل بحث و بررسي است. اشغال سفارت ناشي از زمينه ها و دلايل متعددي بود :
الف) تسخير سفارت واکنش طبيعي به 25 سال توهين و تحقير ملت ايران توسط آمريکا و دست نشانده آن شاه بود.
ب) تسخير سفارت آمريکا اقدامي تلافي جويانه و دفاعي در مقابل توطئه هاي آشکار و غير آشکار و مداخله جويانه دولت آمريکا از طريق سفارت خويش براي ايجاد اخلال در تثبيت انقلاب اسلامي بود .
ج) تسخير سفارت براي مقابله با توطئه گري هاي آمريکا در برابر انقلاب اسلامي، اقدامي پيشگيرانه بود.
د) سفر شاه به آمريکا و حمايت آمريکا از او خاطره کودتاي 28 مرداد سال 1332 در ذهن مردم ايران را يادآوري مي کرد.
و) عملکرد دولت موقت سبب شد تا عده اي با هدف در تنگنا قرار دادن و استعفاي آن، سفارت را تسخير کنند.

حضرت امام خمینی(ره) و نيروهاي انقلابي پس از اطلاع، اين عمل را به شدت مورد تأييد و تمجيد قرار دادند و از آن حمايت کردند. اين حرکت شجاعانه و انقلابي دانشجويان از سوي امام راحل، انقلاب دوم لقب گرفت. در واقع با پيروزي انقلاب اسلامي، استبداد داخلي و با تسخير سفارت آمريکا، استعمار از ايران ريشه کن شد. مردم ايران نيز که سالها در زير چکمه هاي دژخيمان آمريکايي، خود را لگدمال شده مي ديدند با شنيدن اين خبر گروه گروه به سوي آن شتافتند و با راهپيمايي که تا ماه ها جلوي سفارت ادامه يافت، اين اقدام را تأييد کردند. اما سران دولت موقت از اين عمل انقلابي انتقاد کردند و کار به آنجا رسيد که دولت موقت استعفا داد.

امام خميني(ره) در تاريخ 13 آبان 1359 در سالگرد فتح لانه جاسوسي مي فرمايند : «سفارتخانه ها حق ندارند كه جاسوسي كنند، توطئه بكنند و اينها جاسوسي مي‏كردند. ملتي كه براي خدا قيام كرده و شهادت طلب مي‏كند از هيچ نمي‏ترسد. ما مدعي هستيم كه اينجا سفارتخانه نيست، اصلش قضيه سفارت در كار نبوده و ما مدعي هستيم كه اين آدم هايي كه در اينجا بودند، اينها اجزاء سفارتخانه نبودند، به اسم سفارتخانه شما يك چيزي درست كرديد كه لانه جاسوسي است و بيايند ببينند كه آيا اين چيزهايي كه در اين سفارتخانه هست، اينها اسباب دست جاسوس هاست‏ يا وسايلي است كه سفارتخانه لازم دارد؟ ما كه مركز جاسوسي را گرفتيم نه سفارتخانه را، اينها اگر هم يك وقت ‏بي عقلي كنند و فرض كنيد بريزند به ايران، اين جوانهاي ما آنها را با چنگ و دندان از بين مي‏برند، نمي‏گذارند اينها يكي شان هم بروند. اگر هم اين كاري كه كرده بود رسيده بود به آنجايي كه بيايند در تهران و بيايند در اين لانه جاسوسي، آن وقت مي‏فهميدند كه با چه اشخاصي طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشكر مي‏كنم كه خودتان بدون اينكه غير از خدا يك كسي وادارتان بكند -اين چيزي است كه از مبدأ الهي جوشش پيدا كرده- خودتان وارد اين ميدان شديد. دانشجويان مسلمان و مبارزي كه لانه جاسوسي را اشغال كرده‏اند با عمل انقلابي خودشان ضربه‏اي بزرگ بر پيكر آمريكاي جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز كردند.»

آثار و پيامدهاي داخلی اين حادثه عبارت بود از : 1. شفاف شدن مواضع گروهها و نيروهاي داخلي انقلاب و سقوط دولت موقت 2. گامي به سوي تثبيت خط امام و جوانگرايي در انقلاب 3. تقويت همگرايي و وحدت ملي و روحيه خودباوري 4. قرارداد الجزاير . در بعد خارجي نيز آثار و پيامدهاي اين موضوع عبارت بود از : 1. شکست حمله نظامي آمريکا به ايران در طبس 2. کودتاي نوژه 3. مسدود کردن دارايي ها و تحريم اقتصادي ايران .
 
 حاج سید احمد خميني در تحليلی بيان کرد: «از مهم ترين دستاوردهاي داخلي و خارجي انقلاب دوم، شکست ابهت ديرينه قدرت افسانه‌اي آمريکا بود. حقيقت اين است که بعد از جنگ ويتنام، آمريکا در هيج صحنه اي به اندازه ي اين اقدام انقلابي فرزندان امام، به رسوايي و ضعف و زبوني کشيده نشد. اعترافات مسئولين آمريکا بهترين گواه بر اين مدعاست. اين اقدام باعث رسوايي چهره و اهداف ليبرال ها شد و انقلاب اسلامي که مي رفت به دست آنان مسخ شود و زمينه ي حضور دوباره ي آمريکا در ايران فراهم آيد، نجات يافت و حاکميت جناح انقلابي و پيرو خط امام، در کشور تقويت شد. بعد از پيروزي 22 بهمن، در بي سابقه ترين شکل ممکن وحدت ملي متجلي شد و تمام اقشار مردم يکپارچه به حمايت از اين اقدام برخاستند و دوباره شور انقلاب در سطوح مختلف احيا شد. نقشه ها و طرح هاي سري آمريکا در ايران و جهان که براي حفظ آنها سرمايه گذاري زيادي شده بود افشا گرديد، مجهزترين مرکز توطئه عليه نظام و انقلاب برچيده شد، به مبارزين مسلمان در کشورهاي ديگر و نهضت هاي آزاديبخش ثابت شد که مي توانند با حرکت هاي ابتکاري مورد حمايت ملت، رودرروي آمريکا بايستند و منافع نامشروع آن را در سطح جهان به خطر اندازند، در پهنه جهاني ثابت کرد که ايران بر سر اصول و آرمان هايش ثابت قدم ايستاده و به حق، پرچمدار نهضت هاي ضد استعماري است و قاطعيت رهبري امام در مبارزه اش با شرق و غرب بر جهانيان بيش از پيش روشن شد. »

سفارت يك كشور در حكم خاك آن كشور است و اشغال آن خلاف مقررات و حقوق بين‏الملل است. اما بررسي واقعيات آن زمان ، شرايط انقلابي و عملکرد لانه جاسوسی آمریکا در قبال انقلاب اسلامی و اسنادي که بدست آمد، مبين سواستفاده سفارت آمريکا ازمصونيت حقوقي خويش بوده و بر اين اساس ديگر نمي توانست از اين حق قانوني برخوردار باشد. چنان که فرانسيس آنتوني بويل استاد حقوق دانشگاه ايلينويز آمريکا که از لحاظ حقوقي اين موضوع را بررسي کرده به اصل دفاع مشروع پيشگيرانه براي تبيين تسخير سفارت آمريکا توسط مردم ايران استناد مي کند.

مسئله سفارت و تسخيرلانه‏ جاسوسى سؤالى را در ذهن حقوق‏دانان مطرح مى‌‏كند كه اين كار يك عمل خلاف ديپلماسى و حقوق بين‏الملل است؛ اما حقوق بين‌‏الملل ساخته و پرداخته‏ غربى‌‏ها است و طورى حقوق بين‏‌الملل را تدوين كرده‌‏اند كه تداوم حاكميت آن‏ها را بر سراسر جهان حفظ كند.
 
 در حقوق بين‌‏الملل، سفارت‏خانه براى انجام كارهاى ديپلماتيك است، نه اَعمال جنايت كارانه و توطئه‏‌آميز و كودتايى در يك كشور. وقتى كه محرز و مسلم شد كه امريكا از اين محل و روابط ديپلماتيك سوء استفاده كرده، در حقيقت نقض حقوق بين‏‌الملل كرده است؛ پس اگر دولتى در يك كشور ديگر از امتيازاتى كه در اختيار او قرار داده‌‏اند سوء استفاده كند، مثلا در آن كشور قاچاق مواد مخدر كند و يا عليه آن دولت كودتا كند، كار خلافى انجام داده است و اين مسئله در حقوق بين‏‌الملل جواب داده شده است؛ يعنى سفارتى كه مورد سوء‌استفاده قرار مى‌‏گيرد، ديگر مصونيت قبلى را از لحاظ بين‏‌المللى دارا نيست.

اين نقض را اول آمريكايى‌‏ها انجام دادند و همه‏ دولت‏هاى امپرياليستى معمولا در كشورهاى جهان سوم اين سوء استفاده را در سفارت خود دارند؛ مثلا در گذشته‏ دور، ليست نمايندگان مجلس كه مى‌‏بايست انتخاب مى‌‏شدند، از سفارت امريكا و انگليس در مى‌‏آمد.

موضوع تسخير سفارت امريكا جداى از انقلاب اسلامی نیست؛ بلكه جزء لاينفك این انقلاب است. همان‏طور كه این انقلاب به ثمر رسيد و جا افتاد، اشغال سفارت هم يك انقلاب دوم بود و در قاموس بين‏‌الملل و روابط بين كشورها اين حركت قابل تجزيه و تحليل نيست؛ بلكه اين را بايد در قالب كل انقلاب ديد؛ يعنى انقلاب اسلامی يك عصيان و طغيان بود عليه نظام استكبارى و تسخير سفارت هم در همين راستا انجام گرفت.
 
كشتن يك امريكايى در كشور ديگر در قاموس بين‏الملل پذيرفتنی نیست. امّا در ایران، به دليل بغض و كينه‏اى كه مردم نسبت به اين‏ها داشتند، چندين امريكايى ترور شدند.
 
 لذا نمی توان حركت خود جوش مردمى را در قالب موازين بين‏المللى تجزيه و تحليل كرد؛ بلكه بايد این حرکت در قالب خود انقلاب تحليل شود؛ يعنى انقلاب اسلامی حركتى بود براى براندازى استكبار وظلم كه تسخير سفارت را هم بايد در همين قالب تحليل كرد.
 
*انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها

از چند ماه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، دانشگاه تهران به عرصه مباحثات تند سياسي و ايدئولوژيك تبديل شده بود و در خيابان‌هاي اطراف، به خصوص خيابان جنوبي دانشگاه و نيز محوطه آن، گروه گروه به بحث و جدل مشغول بودند. پس از پيروزي انقلاب اين جدل‌ها شديدتر گرديده و گاهی منجر به درگيري‌هاي فيزيكي مي‌شد.
 
بلافاصله با پيروزي انقلاب اسلامي، بحران‌هاي تجزيه طلبانه در كردستان، آذربايجان و خوزستان و تركمن آغاز شد. انعكاس اين بحران‌ها و كشتارهايي كه صورت مي گرفت به غلبه جوّ احساس و خشونت در مباحثات تئوريك مي انجاميد. سكوت سازمان‌هاي چپ (ماركسيست) و مخالف حاكميت اسلامي در مقابل ضدانقلاب و تجزيه طلبان و يا حمايت مستقيم و غير مستقيم از آن ها، جدال‌هاي فكري و سياسي را به جدال‌هاي فيزيكي در سطح دانشگاه و اطراف آن تبديل مي ساخت.
 
 عملاً كلاس‌هاي دانشگاه تعطيل بود و اغلب كلاس‌ها به بحث سياسي و اختلاف نظرها مي گذشت. جوّ تنش‌هاي سياسي چنان غلبه كرده بود كه گاه كلاس‌هاي درس به تشنج كشيده مي شد. استادان بر اساس گرايش سياسي و عقيدتي خود نسبت به دانشجويان رفتارهاي متفاوتي داشتند. دانشجويان هم، نسبت به استادان بر حسب ديدگاه‌هاي سياسي خود برخورد مي كردند. عده ای نیز فقط نظاره گر امور بودند. محيط متشنج دانشگاه به منبع جذب نيروي سازمان‌هاي سياسي تبديل شده بود.
 
 در دانشگاه‌هاي تهران و ساير شهرها، در هر دانشكده اي، گروه‌هاي مختلف داراي تابلوي اعلانات و دفتر مستقل مخصوص خود و كتابخانه ويژه بودند. دانشگاه به كلكسيون دفاتر نمايندگي سازمان‌هاي مختلف تبديل شده بود كه از آن جا به هدايت درگيري‌ها مي پرداختند. اين دفاتر، كه اغلب در آن‌ها سلاح گرم هم نگهداري مي شد، به يك اتاق جنگ شبيه تر بود.
 
 زمزمه تعطيلي كامل دانشگاه‌ها به منظور جلوگيري از ادامه تنش ها، كه گاه به درگيري‌هاي خونيني در محوطه دانشگاه تهران و دانشگاه‌ها مي انجاميد، مطرح بود. اما اين اقدام مي توانست با مقابله مخالفان، تبديل به بحران ديگري شود. جرقه اين حادثه و چگونگي اقدام به تعطيلي دانشگاه‌ها معلوم نبود كجا و چگونه خواهد بود. سرانجام، با اوج گيري تنش‌ها مرحله زايمان حوادث فرا رسيد و جرقه تعطيلي دانشگاه‌ها در تبريز افروخته شد.
 
*حادثه دانشگاه تبریز،سرآغاز انقلاب فرهنگی

هاشمي رفسنجاني براي يك سخنراني در دانشگاه تبريز دعوت شده بود. برخي هواداران گروه‌هاي چپ، كه خود را در موضع قوت مي‌ديدند، با طرح سؤالات و برخوردهاي وهن آلود، موجب شدند كه سخنران، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كند. متعاقباً دانشجويان مسلمان دست به تحصن زدند و از آن پس، تصميم گرفتند با پاكسازي دانشگاه از دفاتر سازمان‌هاي سياسي، به تنش‌هاي درون دانشگاه خاتمه دهند. مردم تبريز به حمايت آنان آمدند و طي يك درگيري، دانشگاه به دست مردم افتاد.
 
 گروه‌هاي مسلح علي رغم سنگربندي در دانشگاه، در برابر انبوه مردم چاره اي جز فرار نديدند. مشابه اين حادثه در تهران نيز روي داد و با هجوم گسترده مردم به همراه دانشجويان مسلمان، پس از يك درگيري شديد و طولاني، سنگرها و دفاتر سازمان‌هاي سياسي تصرف شد و از اين پس، دانشگاه ها به منظور ايجاد تغييراتي در نظام و متون آموزشي و كادرهاي آن، به مدت دو سال تعطيل شدند.
 
*جنبش دانشجویی همگام با نهادهای انقلاب

درایام انقلاب اسلامی و سالهای نخستین آن بخصوص 1358- 1356  و بالاخص در برهه تسخیر سفارت آمریکا و انقلاب فرهنگی، جنبش دانشجویی در حالت فوران و آشکارشدن قرار داشت.

پس از آن، جنبش دانشجویی فرصت را جهت تحقق آرمان های چندساله اش مغتنم می‌شمرد و خصوصاً در سالهای 1359 تا 1361 همراه با نظام در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی گام برمی‌دارد. هسته‌های اولیه نهادهای انقلابی چون سپاه پاسداران و جهاد سازندگی از دانشجویان یارگیری می کنند و دانشجویان، تمام توان خود را در راه حفظ انقلاب و سازندگی و رشد ایران و غلبه بر عقب ماندگی، به کار می گیرند.
 
جنبش دانشجويي كاملا در خدمت اين نهادهاي برآمده از انقلاب است. همچنین فرماندهان جوان جنگ را اكثرا جنبش دانشجويي تقديم نظام اسلامي مي‌كند. در این سالها جنبش دانشجویی، آرمان خواه، عدالت طلب، استکبارستیز، مخالف سرمایه داری، طرفدار جنبش‌های اسلامی جهانی، یاور فقرا در جنگ علیه اغنیاء، استقلال طلب و خواهان اسلام سیاسی بود.

بدنه دانشجويي كشور در حالت عام و انجمن هاي اسلامي دانشجويان(خصوصا دفتر تحكيم وحدت در راس آن) به طور خاص، پيروزي انقلاب اسلامي در ايران را فرصتي طلايي و مغتنم براي تحقق آرمانهاي چند ده ساله جنبش دانشجويي به طور عام و جريان اسلام گراي آن به طور خاص ارزيابي كردند و به همين دليل طي سالهاي بعد از انقلاب، خصوصا طي سالهاي انقلاب فرهنگي(61-1359) كه اتفاقا مصادف با تحميل جنگ از سوي عراق و جنگهاي داخلي تجزيه طلبانه توسط گروه‏هاي چريكي ماركسيستي در داخل مي‌شود، جنبش دانشجويي وظيفه خويش مي‌داند تا در خدمت آرمان هاي انقلاب و نظام اسلامي قرار گيرد.
 
به عبارت ديگر جنبش دانشجويي تمام توان خود را مصروف حفظ انقلاب اسلامي و سازندگي و رشد ايران يا غلبه بر عقب ماندگي تاريخي آن مي‌کند.

 
در اين دوره جنبش دانشجويي به حمايت مطلق از حاكميت سياسي پرداخته و به اصطلاح خود خط امامي است كه به عدالت در سياست داخلي و مبارزه با استكبار جهاني (امپرياليسم) به رهبري آمريكا در سياست خارجي تاكيد داشته كه در تسخير لانه جاسوسي آمريكا در 13 آبان 1358 توسط دانشجويان پيرو خط امام خود را نمايان مي كند.
 
از ميان نيروهاي فعال دانشجويي فقط يك گروه مشخص باقي ماند كه نزديكي زيادي به دولت داشت و خود را تنها نيروي پيشرو و انقلابي مي دانست و آن نیز دفترتحکیم وحدت بود. مشابه اين نوع فعاليت سياسي دانشجويي را فقط در كشورهايي كه فعاليت دانشجويي به وسيله دولت اداره و سازماندهي مي شود، مي توان ديد. البته در ايران، جنبش دانشجويي نه از دولت تبعيت مي كرد و نه دولت از آن، اما همسويي زيادي ميان آن‌ها وجود داشته و دارد.
 
*جنبش دانشجویی در دوران دفاع مقدس

چنان كه در جامعه شناسي جنگ و درباره همه جنگ‌ها گفته مي شود، هر نوع درگيري با خارج، نيازمند انسجام داخلي است. بنابراين، نخستين كاركرد و پيامد جنگ، ايجاد وحدت داخلي و حذف رقابت‌ها است. در ايران، پيش از وقوع جنگ تحميلي، ستيزه‌هاي داخلي به اوج رسيده بود و اصولاً يكي از عواملي كه دشمن را براي شكست و تجزيه ايران به طمع انداخته بود، وجود همين اختلافات حادّ داخلي و فقدان نيروي دفاعي در ايران بود.
 
 بنابراين، هرچند شرايط و ضرورت هايي، جامعه را نسبت به تعطيلي دانشگاه‌ها متقاعد كرده بود، اما قصد حذف مطلق تشكل‌هاي متعدد در وهله اول در ميان همه دانشجويان وجود نداشت. جنگ، خود عاملي شد براي ضرورت اتحاد و يكپارچگي در سطح جامعه و دانشگاه و همه تلاش‌ها معطوف به جنگ بود.
 
 بيم از بهره برداري دشمن و همچنين فضاي ضدتحزّب پس از ترورهاي وسيع و كور سال 1360 و 1361، امكان پيدايش هر تشكل جديدي را منتفي مي ساخت و اساساً روحيه ضد تشكيلاتي شديدي بر جامعه حاكم شده بود.
 
در طول سال‌هاي جنگ، اهتمام به نيازهاي جنگي و حضور دانشجويان فنّي، مهندسي و پزشكي در جنگ، دفاع از ارزش‌ها و احترام به خون شهدا و احساسات جريحه‌دار شده ناشي از شهادت‌هاي پي در پي در جبهه ها، بر فضاي جامعه و دانشگاه حاكم بود. گرايش سياسي مسلط در دانشگاه، انجمن اسلامي بود. هر چند از اواسط جنگ، جناح بندي‌هاي سياسي جدّي در جامعه به وجود آمد، به گونه اي كه در انتخابات مجلس سوم، آشكارا به برخوردهاي لفظي ميان آن‌ها انجاميد و سرانجام انشعابي در جامعه روحانيت صورت گرفت كه از آن پس به دو جناح چپ و راست موسوم شدند.
 
اما در دانشگاه تا پايان جنگ، اين دو گرايش چندان ملموس نبودند. فقط انجمن‌هاي اسلامي كه تمايل به چپ مذهبي داشتند، مسلط بودند. دليل آن هم در ويژگي جنبش دانشجويي بود. جنبش دانشجويي در كلي ترين تقسيم بندي، از دو طيف مذهبي و غيرمذهبي تشكيل مي شد. طيف غيرمذهبي آن، پس از انقلاب در دوره اول جنبش دانشجويي به اپوزيسيون بيرون نظام تبديل شد و بخشي از آن هم موضع قهرآميز گرفت. در دوره دوم جنبش دانشجويي، طيف مذهبي، باقي مانده بود.
 
محتوای گفتمان جنبش دانشجویی این سال ها، طرفدار اقتصاد متمرکز دولتی برای برقراری هر چه بهتر عدالت است، مصادره زمین‌های زمین داران بزرگ برای توزیع میان دهقانان و روستائیان را می‌خواهد، مخالف مدارس خصوصی است و از نهضت‌های آزادیبخش اسلامی در جهان طرفداری می  کند. از ویژگی‌های بارز این مقطع، تاکید بر جنگ فقر و غنا از یک سو و حمایت از اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی از سوی دیگر است.
 
جنبش دانشجویی در اين دوران در قالب گفتمان اسلام گرايي بر كليد واژه هايي نظير «مبارزه با استكبار جهاني» و «عدالت محوري» تاكيد دارد.
 
*جنبش دانشجویی ایران در دوران سازندگی
 
با پايان جنگ تحميلي، وضعيت گذشته پايان گرفته، بحث‌ها و اختلاف نظرهايي كه در دوره جنگ مسكوت مانده بود، ابتدا به صورت ضعيف مطرح و سپس به صورت آشكار توسعه يافت. در اين زمان، شاهد شكل گيري جناح بندي‌هاي سياسي جديدي در سطح جامعه و سپس در دانشگاه هستيم و تشكل‌هاي دانشجويي جديدي پديد مي آيند.
 
 پس از رحلت امام خميني (ره) در دوران سازندگي شاهد دو دوره متفاوت ركود و گذار و دوران تثبيت آزادي خواهي درجنبش دانشجويي بودیم. در دوران ركود وگذار در فاصله سالهاي 73-68 شاهد تغيير شعارهاي عدالت خواهي به آزادي خواهي، سياست زدگي، گسترش ارزشهاي ليبرالي و... هستیم، ولي هنوز در قالب گفتمان اسلام گرايي، دشمني و ستيز با آمريكا و حمايت از مردم مظلوم فلسطين ادامه داشته تا اينكه در فاصله سالهاي 76-73 دوران ركورد جاي خود را به دوران تثبيت آزادي خواهي مي دهد.
 
 پس از انتخابات مجلس پنجم، انشعاباتي در گروه‌هاي جديد، به وجود آمده و در پي انتخابات رياست جمهوري در دوم خرداد 1376، گروه‌ها و تشكل‌هاي جديدتري (هر چند غير رسمي) تشكيل مي شوند و «جنبش دانشجويي متكثر» به وجود مي آيد.
 
شرايط سياسي و اجتماعي پس از جنگ، اوج گيري توقعات و خواسته‌هاي اقتصادي و سياسي مردم و... شرايطي را فراهم ساخت كه با پيدايش يك فرصت تصادفي در انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري و حضور گسترده مردم در انتخابات، فضاي سياسي كشور به شدت تحت تأثير قرار گرفت.
 
شعارهاي آزادي، امنيت، توسعه سياسي و جامعه مدني، كه سرلوحه برنامه‌هاي رئيس جمهور منتخب بود و با نزديك به 80 درصد آراي مردم در انتخابات را به دست آورد، احساس حمايت اجتماعي قاطعي از اين خواسته‌ها را به وجود آورد و پس از آن، علاوه بر تشكل‌هاي دو گرايشي، گروه‌هاي مختلف ديگر دانشجويي در دانشگاه‌هاي مختلف به صورتي خودجوش شكل گرفته و فعال شدند.
 
*موج ليبراليستي جنبش دانشجویی در دهه 70 و دوران اصلاحات

دهه 70 سال هاي آشكار شدن تغيير و تحولات راديكال در فضا و ذائقه روشنفكري، خصوصا روشنفكري ديني در ايران است. مجموعه شرايط داخلي و بين المللي فضا و فرصت خوبي جهت بازسازي و احياء ليبراليسم در ايران را ايجاد مي‌كند. نئوليبراليسم در ايران در دامن روشنفكري ديني رشد يافته و سوار بر دوش جنبش دانشجويي، خصوصا با تحرك وسيع دفتر تحكيم وحدت، گسترش مي‌يابد.
 
گفتمان غالب بر جنبش دانشجويي شاهد تغييرات سريع در كليد واژه‌هاي خويش و تبديل آنها از كليد واژه‌هاي چپ اسلام گرا به راست ليبرال است. عدالت خواهي جاي خويش را به آزادي خواهي مي‌دهد، اسلام گرايي ناب محمدي جاي خود را با پلوراليسم ديني و نوعي سكولاريسم معاوضه مي‌كند، استكبار ستيزي تبديل به تساهل و تسامح و حتي حمايت سخت از رابطه با آمريكا مي‌ شود، دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطين تبديل به لزوم واقع گرايي در سياست خارجي و فراموش کردن فلسطينيان به نام تأمين منافع ملي ايران مي‌شود، طرفداري از خصوصي سازي ليبرالي جاي دفاع از اقتصاد دولتي و تعاوني ها (كه به نام عدالت صورت مي‌گرفت) را مي‌گيرد.
 
در فضاي جديد فكري-سياسي واژگان كليدي گفتمان نوين ليبرالي جنبش دانشجويي عبارتند از: آزادي، دموكراسي، جامعه مدني، حقوق بشر، پلوراليسم، جامعه باز، قانون گرايي، حقوق شهروندان و...
 
جنبش دانشجویی در این برهه نیز از فضای عمومی طبقه متوسط، روشنفکر و جنبش‌های اجتماعی پیروی می‌کند. تغییر در شاخصه های شرایط داخلی و بین‌المللی در این روند کاملاً موثر است. در این فضا چرخش ایدئولوژیک در فضای روشنفکری ایران شکل گرفته و به جنبش دانشجویی نیز سرایت می‌کند. این چرخش از موج کوتاه سالهای 1373- 1372 آغاز می‌شود و در سالهای پس از 1376 اوج می‌گیرد که جنبش دانشجویی را نیز شامل می شود.

 
به لحاظ داخلي شرايط جامعه به شرح ذيل قابل توصيف بود: طبقه متوسط و شهرنشين در ايران گسترش يافته و طبقه متوسط جديد با ميانگين سواد و تحصيلات عالي بالا مطالبات جديدي را پيش كشيد كه از جنس مطالبات انقلابي و زاهدانه دوران انقلاب و جنگ نبود، دولت هاشمي رفسنجانی به اين نوع از مطالبات دامن می زد و سياست هاي اقتصادي شبه ليبراليستي او فضا را براي طرح و رشد اين نوع تفكر در ساير قلمروها نظير فرهنگ و سياست بازكرد، خصوصي سازي، فرصت هاي خوبي را فراروي جستجو گران جوان ثروت و مكنت مال قرار می داد، باز شدن راه تجارت خارجي سودهاي كلان راحتي را نويد مي‌داد.
 
اين گونه بود كه موج سوم جنبش دانشجويي در ايران شكل گرفت. يك جنبش ليبرالي به معناي واقعي كلمه. اين چرخش و حركت با موج هاي كوتاه سالهاي 73-1372 شروع و در سال هاي پس از 76 تبديل به امواج بلند ليبرالي در جنبش دانشجويي ايران شد.
 
در این دوران، جنبش دانشجویی هم موج ساز است وهم موج سوار. در این برهه‌است که دفتر تحکیم، اوج گیری تفکر لیبرالی را در فضای دانشجویی سبب شد و شاید بتوان گفت که به همین دلیل، خواهان سهم خواهی از غنائم سیاسی دوم خرداد شد و در نتيجه از هويت جنبشي خود فاصله گرفت و خيلي زود به افول گرائيد.
 
در آن سال ها، جنبش دانشجويي به عنوان نوك پيكان رقابت ها و نزاع هاي سياسي در همه سطوح عمل می کرد. جنبش دانشجويي دراين دوران درنقطه تلاقي، تصادف و تصادم اسلام گرايي چپ و گرايشات ليبرالي عمل كرده است. یعنی در فضاي تضاد ايدئولوژيك شديد بين اسلام گرايي به عنوان سنت انقلاب اسلامي ايران و گفتمان حاكم بر نظام جمهوري اسلامي از يك سو و گرايشات ليبرالي راست‌گرا اعم از نوع ديني يا غيرديني آن از سوي ديگر، جنبش دانشجويي در اين تلاقي و تصادم فكري و فيزيكي قرار گرفته بود.
 
دفتر تحكيم وحدت در این دوران به عنوان رهبر جنبش دانشجويي در هر دو ساحت و عرصه، كاملا متناقض و متضاد عمل كرد. زماني ايدئولوژي اسلامي را در سرلوحه كار خويش داشت، اما در موج لیبرالیستی خود با ايدئولوژي گريزي، خواهان بيرون راندن دين از حوزه‌هاي عمومي انسان ها از جمله حوزه سیاسی شد.
 
افراط و تندروي در مطالبات ليبرالي تا بدان حد موج سوم جنبش دانشجويي را تحت تاثير و سلطه خود گرفت كه در مقطعي شعار عبور از خاتمي يعني عبور از رئیس اصلاحات 76 با توجيه عقب ماندن او از بدنه مطالبات اجتماعي ليبرال خواه در دستور كار قرار مي‌گيرد و اين يعني آغازي بر پايان موج سوم در جنبش دانشجويي ايران و آغاز اعلام استقلال مي‌رود.
 
البته جنبش دانشجویی در این برهه، یکنواخت نیست، چه اینکه هم سالهای پر جنب و جوش دهه شصت را شاهدیم و هم بی تحرکی و حتی سیاست گریزی سالهای نخست دهه هفتاد را ملاحظه می‌کنیم. در گفتمان آن نیز انسجام و وحدت تام وجود نداشته، بلکه همواره شاهد بروز خرده گفتمان‌ها و گفتمان‌های فرعی بوده‌ایم.
 
*قدرت طلبی سیاسی، آفت جنبش دانشجویی

از نکات جالب در این موج جنبش دانشجویی، میل برخي جنبش‌هاي دانشجویی کشور به بازی‌های رسمی سیاسی و مشارکت در قدرت به عنوان شبه حزب سیاسی است که در تاریخ جنبش دانشجویی، بی سابقه بوده‌است.
 
همراه با انتخابات هفتم ریاست جمهوری و پیروزی طیف چپ در آن بود که برهه‌ای جدید در تاریخ جنبش دانشجویی کشور رقم خورد. همگام با دولت اصلاحات با منش لیبرال گونه، دانشجویان سابق عدالتخواه و خط امامی که تجربه چندین سال محدودیت و انزوا را دیده بودند به این جریان پیوستند و همراه با وارد شدن فعالان سابق خط امامی در قدرت، انجمن‌های اسلامی در راستای پیشروی این جریان حرکت کردند.

 
حضور فعال دانشجويان و جوانان در عرصه‌هاي سياسي و دانشجويي و مشاركت گسترده آنان در سخنراني‌ها و سمينارها و انتشار نشريات دانشجويي، جلوه و خودنمايي خاصي به جنبش دانشجويي داد، به گونه اي كه در سال 1377 حدود 260 نشريه دانشجويي در دانشگاه‌هاي سراسر كشور منتشر مي شدند.

 
اين تشکل‌ها برآیند تفکر چپ سنتی در دانشگاه‌ها بودند و در دوران رهبری امام خمینی(ره)، عنصر دین محوری، در دوران سازندگی عنصر عدالت محوری و در دوران اصلاحات،عنصر آزادی محوری را درون دانشگاه‌ها هدایت می‌کرد.
 
انجمن اسلامي دانشجويان در دوران 8 ساله دولت كارگزاران با همان معيارهاي گذشته خويش، يعني آرمان گرايي اسلامي و بر مبناي عدالت به كار خويش ادامه مي‌داد، هرچند كه اين فعاليت ها بيش از يك دهه بود كه در انفعال نسبي به سر مي برد. اما دوم خرداد ماه سال 76 را بايد مبناي تغيير و تحولات عمده در فرايند جنبش دانشجويي كشور دانست؛ چرا كه از اين پس انجمن هاي اسلامي دانشجويان وابسته به دفتر تحكيم وحدت در دانشگاه ها با تغيير رويكردي آشكار نسبت به گذشته و همچنين تغييرات عمده در آرمان هاي خويش فضاي جديدي را وارد گفتمان دانشجويي كشور کردند كه تا پيش از اين كم سابقه بود.
 
*سرانجام موج لیبرالیستی در جنبش دانشجویی ایران

موج سوم دانشجويي در ايران، دو خصلت عمده از سه خصلت اصلي فوق‌الذكر جنبش هاي دانشجويي يعني عدالت خواهي و آرمان‌خواهي را نداشت و اين يعني عدم تناسب گفتمان غالب با پيكر، بدنه، جوهر و روح حاكم بر جنبش هاي دانشجويي.
 
شايد تنها خصلت برجسته موجود در جنبش دانشجويي موج سوم، عمل به سنت فاصله گرفتن از حاكميت سياسي بود. در عمل به اين سنت روشنفكري و خصلت جنبش دانشجويي، موج سوم توانست موفقيتهاي خوبي را كسب كند ولي در اين زمينه نيز با دچارشدن به حداقل 4 آسيب و آفت صدمه ديده و از حركت بازافتاد:
 
نخست اين كه جنبش دانشجويي در اين مسير، فاصله نقد نظام سياسي يا ايفاء نقش اپوزيسيون در رسيدن به نقطه اپوزيسيون و عزم تغيير نظام سياسي را خيلي زود و با سرعت هرچه تمام تر پيمود و اين افراط آشكار غيرمنطقي و غيرمنطبق بر واقعيات نظام سياسي ايران، باعث ريزش نيروي اين جنبش شد.
 
دوم اين كه جنبش دانشجويي موج سوم، مواضع و خصوصياتي از نظام سياسي ايران را به نقد مي‌كشيد كه از خصلت ها و مواضع شالوده‌اي جنبش هاي دانشجويي محسوب شده و در ساليان نه چندان دور گفتمان غالب خود آنها بوده است. حمايت از مردم فلسطين، مبارزه با سرمايه‌داري جهاني، مبارزه با مداخلات يك جانبه آمريكا در جوامع ضعيف و...از مواضع اصيل روشنفكري و جنبش هاي دانشجويي در جهان محسوب مي‌شود. تناقض پيش آمده در جنبش دانشجويي موج سوم ايران، این بود كه با اختيارکردن ايدئولوژي ليبرالي، اين جنبش در برخي مسائل داخلي حرفي براي گفتن و نقد يافته بود ولي در عمده مسائل جناحي، درست برخلاف جهت و سنت جنبش هاي دانشجويي و روشنفكري عمل مي‌كرد.
 
 سوم اين كه در تعيين نقطه اصلي عزيمت و موضع گيري در مسائل داخلي نيز جنبش دانشجويي ليبرال موج سوم از همان ضلعي رنج مي‌برد كه نئوليبراليسم يا ليبراليسم تجديد حيات شده، طي ساليان گذشته از آن رنج برده و مي‌برد. به دليل ماهيت استبدادي نظام هاي سياسي قبل از انقلاب اسلامي در ايران، جناح ليبرال روشنفكري ايران در كنار گروه‏هاي سياسي ليبرال فعال در عرصه حيات سياسي ايران، نوك پيكان موضع گيري ها، مخالفت ها و مبارزات خويش را متوجه استبداد ساخته بود.
 
اما نكته اي كه روشنفكري نئوليبرال و جنبش دانشجويي موج سوم در ايران، آگاهانه يا ناآگاهانه از آن غفلت مي کرد اين بود كه انقلابي با عظمت و خصوصيات استبدادستيزانه انقلاب اسلامي 57-1356 در ايران روي داده بود. انقلاب اسلامي ايران بنيادهاي استبداد را به هم ريخته بود. هيچ نظام سياسي بعد از انقلاب اسلامي، اگر هم مي‌خواست، نمي‌توانست استبدادي باشد. به علاوه تحولات اجتماعي- فرهنگي درون جامعه ايران بعد از انقلاب نظير بالارفتن شاخص هاي شهرنشيني، سواد، تحصيلات عالي و ... زمينه‌هاي رشد استبداد در ايران را كور و يا حداقل بسيار محدود ساخته است.
 
اما روشنفكران نئوليبرال و گروه‏هاي سياسي سنتي ليبرال در ايران، ناتوان از تعريف نقطه جديدي با مختصات جديد، تلاش كردند تا بر همان نقطه قبلي قرار گرفته و از آن جا به حيات و مبارزات سياسي خود سامان دهند. در حالي كه اين نقطه با واقعيات جديد جامعه ايران بعد از انقلاب اسلامي همخواني نداشته و بر آن منطبق نبود.
 
اين عدم واقع گرايي در نظر و عمل سياسي، دامان جنبش دانشجويي موج سوم را نيز گرفته و آن را دچار ركود کرد. لذا جنبش دانشجويي در زمان لیبرالیستی خود از مطالبات و واقعيات بدنه جامعه ايران غافل ماند. به عبارت ديگر جنبش دانشجويي از فضاي عمومي فعاليت هاي اجتماعي - سياسي فاصله گرفت. جنبش دانشجويي از سخنگويي و مؤتلف گروه‏هايي نظير كارگران و طبقات و اقشار پايين، تبديل به ابزار دست لايه‌هاي فوقاني طبقه متوسط جديد و طبقات بالا شد. اين ائتلاف، طبيعي نبود و نمی توانست تداوم يابد.

 
*موج چهارم جنبش دانشجويي در ايران (موج سوم پس از انقلاب) با عنوان عدالت خواهی اسلامی

 افول موج سوم جنبش دانشجویی و وجود مجموعه اي از واقعيات و مولفه‏‌ها در زندگي دانشجويي باعث شد تا جنبش دانشجويي براي مدت زيادي، ايدئولوژيك و آرمان گرا باشد. به عبارت ديگر گفتمان ليبرال، توان و استعداد لازم براي تبديل شدن به گفتمان هژمون در جنبش دانشجويي آن هم به صورت درازمدت و طولاني را نداشت.
 
جنبش دانشجويي، حاصل بسيج و فوران در جمع دانشجوياني است كه از نظر اقتصادي و اجتماعي، بيشتر حاشيه نشين هستند. آنان از طرفي توان و امكان حضور در متن روابط اقتصادي را ندارند و ارتزاق كننده از منابع مالي عمومي و يا حتي بخش خصوصي هستند و از سوي ديگر به دليل دورافتادگي از خانواده و زندگي دسته جمعي در خوابگاه‏ها، از متن روابط نيز خارج هستند.
 
اين شرايط در كنار بهره مندي از سن جواني توام با شور و هيجان و تحرك، وارد شدن در جرگه روشنفكري به دليل آغاز به تحصيلات عالي و آشنايي نزديك و نسبتا نظام‌مند با مسائل اجتماعي و سياسي و بهره مند بودن از فرصت تحليل‌هاي دسته جمعي خوابگاهي از شرايط اجتماعي و سياسي داخلي و جهاني و...جنبش‌هاي دانشجويي را در وضعيتي قرار مي‌دهد كه اغلب خصلتي آرمان گرايانه پيدا مي‌كنند. اساسا نوع زيست دانشجويي به گونه‌اي است كه زمينه‌اي مساعد براي پيدايش جنبشهاي اجتماعي ضدسنتي، عدالت‌خواهانه و آرمان‌گرايانه پديد مي‌آورد.
 
با افول موج سوم جنبش دانشجويي و آغاز موج چهارم آن در دوران عدالت خواهی پس از 1381-1380 در مقطع تبديل اين جنبش از يك جنبش تك صدایی به يك جنبش چند صدايي قرارگرفته ایم. گفتمان ليبرالي، هژمونی خود را از دست داده و گفتمان‌هاي ديگر با اثبات خويشتن در حال فعاليت هستند. گفتمان عدالت خواهي بازگشته و گفتمان اسلام‌گرايي،احيا شده است.
 
بدین ترتیب، جنبش دانشجویی در سال هاي آغازين دهه 80 تجديد نظري اساسي در مشي گذشته خود انجام داد که در قالب گفتمان عدالتخواهي اسلامي بروز و ظهور كرد.
 
*تشکل های عدالت خواه در جنبش دانشجویی
 
درمیان گروه های دانشجویی، بسیج دانشجویی برآیند تفکر راست جدید در دانشگاه‌ها بوده و عنصر عدالت محوری را درون دانشگاه‌ها هدایت کرده که غایت اصلی آن رسیدن به دکترین جامعه مهدوی است.

علاوه بربسیج دانشجویی، تشکل‌هایی مانند جنبش عدالت‌خواه دانشجویی، اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، طیف اصولگرای دفتر تحکیم وحدت و جامعه اسلامی دانشجویان نیز در راستای عدالت خواهی یک دهه اخیر، حرکت کرده اند.

جريان هاي عدالتخواه دانشجويي، به تدريج از اواخر دهه 70 شكل گرفتند كه از جمله آن ها «جنبش عدالت خواه دانشجويي» است. اين تشكل، پيروي از خط امام خميني(ره) و رهبرمعظم انقلاب اسلامي و بازگشت به اصول انقلاب اسلامي را در دستور كار خود قرار داده است.
 
از رويكردهاي اصلي اين جنبش، مطالبه از مسئولين در مسائلي همچون فقر، فسادهاي اداري و اقتصادي، حركت هاي ضدامپرياليستي و... است. همچنین تشکل های ذکر شده در بالا نیز در همین راستا حرکت کرده اند. افق اين گروه ها اين بوده كه جمهوري اسلامي از مسير اصلي اش خارج شده و می بايست جهت هايي كه بايد جمهوري اسلامي به سمت آن برود تدوين شود. اين مجموعه ها همچنان به فعاليت هاي منفك از هم ادامه مي دادند.
 
در سال هاي انتهاي دهه 70 دغدغه اين گروه ها كه مسئله بازگشت به انقلاب بود، مشخصاً به صورت مسئله عدالت پررنگ شده و حركت ها در حلقه هاي مختلف پيگيري شد. تاكيدات جدي و صريح رهبر معظم انقلاب درمورد عدالت از اوايل دهه 80 شروع شد. ازجمله انتقاد از بي توجهي مسئولان به فقر و فساد. پس از آن بود كه اين گروه ها تصميم گرفتند تا منسجم تر عمل كنند.
 
پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي در 6/8/81 خطاب به جنبش دانشجويي، نقطه عطفي در شكل گيري جنبش عدالت خواه بود. پس از آن اين گروه ها تصميم گرفتند فعاليت هايشان را به صورت جريانی، ساماندهي كرده و جهت هماهنگي فعاليت هايشان، هسته مركزي تشكيل دهند. پس از آن با استراتژي كلي كار ادامه پيدا كرد: 1) حلقه هاي فكري 2) توزيع فرهنگي جبهه انقلاب، در قالب متفكر و هنرمندان 3) برگزاري همايش ها و توليد نشريه 4) حركت هايي در قالب مطالبه عدالت در جاهاي مختلف.
 
بعد از آن، نشست هاي مختلفي از تشكل هاي عدالتخواه دانشجويي در دانشكده هاي مختلف برگزار شده كه نشست دانشگاه صنعتي اصفهان اولين نشست رسمي جنبش عدالت خواه دانشجويي محسوب مي شد.
 
بروز و ظهور گفتمان عدالتخواهي اسلامي نشان داد كه گفتمان ليبراليستي از بدنه جامعه ايران و مطالبات آن غافل مانده و مواضع و خصوصياتي از نظام سياسي ايران را به نقد كشيده كه از خصلت ها و مواضع شالوده اي جنبش هاي دانشجويي محسوب شده و در ساليان نه چندان دور گفتمان غالب خود آنها بوده است. ازجمله حمايت از مردم فلسطين، مبارزه با سرمايه داري جهاني، مبارزه با مداخلات يك جانبه آمريكا در جوامع ضعيف.

از این رو، جنبش دانشجویی در انتخابات 84 و 88 حمایت خود را از احمدي نژاد كه با تاكيد بر عدالت خواهي در سياست داخلي و استكبارستيزي و زنده كردن گفتمان امام خميني(ره) در سياست خارجي پا به صحنه گذاشته بود، اعلام كرد.
 
انتخابات رياست جمهوري در سال 1384، صف بندي روشن‌تري از دو گروه دانشجويي چپ و راست را به نمايش گذاشت. اما در اين انتخابات با انتخاب رئيس جمهوري كه وامدار هيچ يك از گروه‌هاي راست و يا چپ نبود، گروه‌هاي مستقل تر و غير وابسته تر دانشجويي در حال جايگزيني با گروه‌هاي دانشجويي چپ و راست، قرارگرفتند.
 
*جنبش دانشجویی در دوران عدالت خواهی اسلامی

جنبش دانشجویی در دوران عدالت خواهی اسلامی، با تاکید بر اجرای فرمان 8 ماده ای مقام معظم رهبری برای مبارزه با مفاسد اقتصادی، بر توجه مسئولین سه قوه و نمایندگان مردم در مجلس و دولت به این موضوع، اصرار ورزیده است.
 
همچنین، مقابله با فتنه 88 و موضع گیری علیه سران آن و خواص بی بصیرت، درخواست محاکمه برخی از آقازادگان متهم در مفاسد اقتصادی و سیاسی و بخصوص فعالیت های گسترده علیه تخلفات دانشگاه آزاد در دوران ریاست سابق آن از جمله فعالیت های جنبش دانشجویی در سال های اخیر بوده است.

 یکی از جنجالی ترین اقدامات جنبش دانشجویی در این دوران، تجمع گسترده در مقابل مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان، برای لغو طرح وقف اموال دانشگاه آزاد بود که منجر به واکنش رئیس مجلس شد.

به هرحال، نمایندگان مجلس هشتم تصمیم گرفتند که این طرح را لغو کنند و این یک موفقیت برای جنبش دانشجویی، محسوب شد.

جنبش دانشجویی علاوه بر تقابل با مجلس هشتم و نیز انتقاد از قوه قضائیه به دلیل عدم برخورد محکم با مفاسد اقتصادی و سیاسی، به شدت با مواضع جریان موسوم به انحرافی در درون دولت، ابراز مخالفت کرد.

جنبش دانشجویی در دوران کنونی به دلیل پیروی کامل از ولایت فقیه، هرگونه انحراف از خط اصیل انقلاب و اسلام گرایی و گفتمان امام و رهبری را توجیه پذیر نمی داند و دراین راستا با مسائلی مانند ملی گرایی،لیبرالیسم، مکتب ایرانی به جای مکتب اسلامی و نیز با انحرافات حجتیه ای و مدعیان دروغین مهدویت، مبارزه می کند.

در همین راستا، جنبش دانشجویی ایران و تشکل های مربوط به آن، بارها نسبت به ایجاد این انحرافات در درون دولت و نیز برخی از مشکلات فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی و سیاسی به رئیس جمهوری که خود از او حمایت کرده بودند، هشدار داده اند.
 
همچنین، حرکت جنبش دانشجویی در نهضت هسته ای ایران و پیمان بستن بر سر ادامه دادن راه شهدای جهاد علمی(شهیدان علی محمدی،شهریاری،رضایی نژاد،احمدی روشن و تهرانی مقدم) و نیز فعالیت در زمینه نهضت نرم افزاری و مقابله با جنگ نرم دشمن از دیگر اقدامات جنبش دانشجویی در این دوره است.  

*تاریخ جنبش دانشجویی ایران در یک نگاه

به هر حال، در بخش عمده تاريخ جنبش دانشجويي، اين قشر به عنوان چشم بيناي جامعه عمل كرده است. به بيان عميق تر، در دهه 30 جنبش دانشجويي از خواسته مردم پشتيباني نمود، و با آغاز نهضت امام خميني(ره)، دانشجويان در كنار امام امت و با پيروي از معظم له، به حمايت از مردم در مقابل با رژيم ستم شاهي پرداختند.
 
جنبش دانشجويي پس از پيروزي انقلاب اسلامی، رفيق جامعه مدني و شريك جامعه سياسي، پيرو خط امام و انقلابي بوده و در چارچوب حمايت مطلق از حاكميت سياسي قدم برداشته و در دوره مقاومت هم اين جنبش همگام با دولت، طرفدار دفاع مقدس و مقابله با صلح تحميلي و غرب بوده است.
 
هرچند در سال 62 شاهد مرزبندي هايي در اين جنبش هستيم كه منتقد بخشي از بدنه نظام شده و به طرفداري از  نخست وزیر ميرحسين موسوي مي پردازند، اما گفتمان اسلام گرايي همچنان در اين دوران غالب است.
 
در دوران سازندگي به تدريج در نتيجه سياست هاي هاشمي رفسنجاني شاهد گذار از گفتمان اسلام گرايي به ارزش هاي ليبرالي و آزادي خواهي هستيم اما به هرحال، رويه عدالت خواهی و اسلام گرایی و حرکت درچارچوب اصول نظام و انقلاب اسلامی اغلب از سوي گروه‌هاي مختلف دانشجويي تا هفتمین دوره انتخابات رياست جمهوري دنبال شد.
 
ولي در دوران اصلاحات، گسستي بين مردم و دانشجويان ديده مي شود كه حادثه كوي دانشگاه و... دليلي بر گسل به وجود آمده بين مردم و اقشار دانشجويي كشور بود.

عوامل زيادي موجب اين گسل شد كه در اين ميان، توطئه اجانب و جنگ قدرت و نه خدمت بين جناح‌هاي موجود كشور، از آن جمله است. خود اين مسئله نشان مي دهد هرگاه جنبش دانشجويي به جناح‌ها و نه به مردم بپيوندد، از هويت واقعي و تاريخي خود، كه حمايت از مردم بوده است، فاصله مي گيرد.
 
در دوران خاتمي و اصلاحات، ارزش هاي ليبرالي از جمله آزادي خواهي به جاي عدالت خواهي،فراموش کردن فلسطينيان و... تثبيت شده و گفتمان ليبرالي به عنوان گفتمان هژمون و مسلط  نمایان می شود و به تدريج با افراط و تندروي در مطالبات ليبراليستي وآغاز اعلام استقلال تعدادي از انجمن هاي اسلامي از دفتر تحكيم وحدت، دودستگي و انشعاب، زمينه را براي بازگشت به گذشته و ارزش هاي انقلابي و شكل گيري جنبش دانشجويي عدالت خواه و حمايت از دولت عدالت خواه و استكبار ستيز احمدي نژاد فراهم مي آورد.
 
به نظر مي رسد، انتخابات رياست جمهوري سال 1384، بينش و آگاهي جديدي را در جامعه دانشجويي كشور پديد آورد تا بار ديگر به تاريخ و هويت گذشته خود كه همان پاسداري و پشتيباني از ارزش‌هاي ديني مردم است، بازگردد.
 
به هرحال، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي،حضور به موقع و در عين حال فعالانه دانشجويان در همه عرصه ها، به ويژه در دوران دفاع مقدّس، به ياد ماندني است و همچنان پس از گذشت بيش از سه دهه از انقلاب، شاهد اين حضور فعال و سرنوشت ساز در برهه‌هاي پر فراز و نشيب انقلاب اسلامی هستيم.
 
دانشجويان و تشكل هاي دانشجويي در تمامي صحنه ها اعم از جنگ تحميلي و پس از آن در بازسازي كشور و فعاليت هاي علمي و تلاش براي پيشرفت كشور در زمينه هاي مختلف همواره نقش مهمي را ايفا کرده اند.
 
دانشجويان نقش ممتازي در عرصه هاي انقلاب اسلامي داشتند كه در اينجا به مهمترين آنها اشاره مي شود:

1- شكل گيري نهادهاي انقلابي مانند سپاه پاسداران، جهادسازندگي، كميته هاي انقلاب 2- اشغال سفارت آمريكا كه دخالت هاي آن کشور در امورايران همچنان ادامه داشت، امري كه امام خمینی(ره) از آن تعبير به انقلاب دوم فرمودند 3- حضور حماسي در جنگ و تقديم هزاران شهيد، جانباز و آزاده 4- فعاليت در حوزه هاي عمراني و سازندگي كشور 5- فعاليت در عرصه هاي علمي و فناوري، توليد علم و ايجاد جنبش نرم افزاری

*جنبش بیدار دانشجویی، ادامه دهنده راه امام و شهدا

جنبش دانشجويي در ايران وارث انقلابي است كه براي استقرار آن، علما و مجاهدان، رنج هاي فراواني كشيده اند. در سايه انقلاب اسلامي، ايران، عزت و عظمت و استقلال را تجربه كرده است. اين ممكن نبوده است مگر به واسطه خون هاي مطهري كه به پاي اين نهال پاک ريخته شده است.
 
جنبش دانشجويي بايد با حفظ آرمان هاي بلند انقلاب اسلامي، استكبارستيزي، ظلم ستيزي، عدالت خواهي و خدمت به ملت را سرلوحه كار خود قرار دهد. در شرايطی که به خصوص از سال 1375 يك جريان انحرافي كه در تعارض با اسلام، انقلاب و آرمان هاي جنبش دانشجويي درايران اسلامي است، درصدد نفوذ در فضاي فرهنگي و فكري دانشگاه برآمد. جرياني كه كاملا غرب گرا  و در صدد ترويج ليبراليزم و سكولاريزم بوده و البته در این راه از ظاهر اسلامي نیز مدد گرفته است.
 
جنبش دانشجويي بايد اين جريان فكري انحرافي را بشناسد و زمينه هاي نفوذ آن را قطع و با آن مبارزه کند. جرياني كه در صدد بوده تا دانشجو را در تقابل با اسلام و انقلاب قرار دهد.
 
اما امروز جنبش دانشجويي در ايران بيدار است و راه خود را كه همان راه امام و شهيدان است دنبال مي کند. مجاهدت علمي دانشجویان و ايستادگي در برابر زياده خواهي هاي غرب، آينده درخشاني فرا روي جنبش دانشجويي ايران قرار داده و موجب امیدواری فراوانی شده است.
 
گزارش: محمدحسن عبدي مطلق
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار