به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، "عبدالباری عطوان" سردبیر روزنامه فرامنطقه ای "القدس العربی" در سر مقاله امروز خود با عنوان "سال ایران... صلح یا جنگ" به بررسی رویداد های مهم در سال 2013 پرداخت.
وی در این باره نوشت: «اگر سالی که پایان یافت را "سال مصر" بنامیم، بی شک سال جدید را باید "سال ایران و همپیمانانش" در منطقه نامید، چه صلح باشد و چه جنگ، و در هر دو حالت عرب ها قربانی اصلی هستند. در صورت صلح، اعراب همچنان سرباز صفر غرب و آمریکا هستند و جزو غنائم غرب خواهند بود و در صورت بروز جنگ نیز اعراب، خار و خاشاکی خواهند بود که فیل ها در هنگام نبرد آن ها را زیرپایشان له می کنند.
در صحنه غرب دو نظریه مطرح و در حال بررسی است، اولین سناریو می گوید که دولت های غربی کنونی، ایران را مهار خواهند کرد و نقش آن را در منطقه خواهند پذیرفت و به عنوان قدرتی هسته ای او را به رسمیت خواهند شناخت، زیرا تمایلی به ورود به جنگی جهانی برای سومین بار ندارند؛ زیرا تا این لحظه غرب نتوانسته است خود را از گرفتاری های جنگ عراق و افغانستان رها سازد و آنها خوب می دانند که حمله نظامی نخواهد توانست پیشرفت برنامه هسته ای را متوقف کند؛ بلکه فقط ممکن است آن را برای دو سال به تاخیر بیندازد. از سویی ای ناقدام، ملت ایران را در کنار رهبرانشان متحد خواهد کرد و برخی عرب ها و یا بهتر بگویم بیشتر آن ها را بعد از آنکه تائیدشان نسبت به تهران به دنبال مواضعش در قبال سوریه کاهش یافت در صف ایران قرار خواهد داد.
اما نظریه دوم این است که گفته می شود تصمیم جنگ در حقیقت اتخاذ شده و در حال آماده سازی و تدارک برای اجرای آن هستند و بهار آینده نقطه صفر آن خواهد بود. "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل دعوت به انجام انتخابات زود هنگام نمود تا بتواند اکثریت لازم در کنیسه برای حمایت از تصمیم یک جانبه اش علیه ایران را به دست آورد و این کار را قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انجام داد، کاری که باعث شد دولت آمریکا و دیگر کشورهای غربی او را از اقدام نظامی یک جانبه علیه ایران بر حذر دارند، همچنانکه نقاشی مضحک وی در سازمان ملل در حال توصیف خطر برنامه هسته ای ایران و مورد تمسخر قرار دادنش هنوز هم از ذهن ها فراموش نشده است.
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا تحت فشار کنگره و حامیان اسرائیل مجبور شد متعهد شود که مانع دستیابی ایران به سلاح هسته ای خواهد شد ولی قرار دادن خطوط قرمز برای میزان غنی سازی اورانیوم که خواسته نتانیاهو بود را نپذیرفت.
در پایان مارس آینده مهلتی که قدرت های غربی تعیین کردند به پایان خواهد رسید که بناست ایران شروط حل مسالمت آمیز موضوع هسته ای که از جمله آنها توقف غنی سازی اورانیوم، تحویل اورانیوم غنی سازی شده تا سقف 20 درصد و توقف فعالیت تاسیسات هسته ای فردوی قم که گفته می شود زیر کوه مستحکمی قرار دارد، را بپذیرد.
به سختی می توان واکنش های ایران را پیش بینی کرد، زیرا ایرانی ها در زمینه کسب وقت، مهارت فوق العاده ای دارند و هرچند وقت، بالن های منحرف کننده ای را برای شناخت و تشخیص مواضع طرف مقابل در آسمان رها می کنند و اخرین بار شاهد آن بودیم که ایران اعلام کرد آماده همکاری با آژانس بین المللی انرژی هسته ای است به شرط آنکه اسرائیل دست از تهدیدات خود بردارد.
از ایرانی ها هم بعید نیست که در لحظه آخر برای گمراه کردن طرف غربی اقدام به طرح شروط اغوا کننده ای هم بزنند به طوری که در این اواخر گزارش ها و اخباری از وجود مذاکراتی سری بین ایران و آمریکا منشر شده است.
به موازات آن رهبری ایران به گونه ای عمل می کند گویی که پذیرفته است جنگ به وقوع خواهد پیوست برای همین به طور جدی اقدام به اجرای مانورهای نظامی گسترده در زمینه های مختلف می کند و آخرین آن ها در حال برگزاری در تنگه هرمز است و در روزهای گذشته شاهد آزمایش موفقیت آمیز موشک های دور برد ایرانی بودیم.
قدرت های غربی نیز در همین راستا ناوگان دریایی خود را به خلیج عربی [فارسی] گمارده اند به طوری که در حال حاضر سه ناو هواپیمابر آمریکی و یکی انگلیسی در منطقه حضور دارند و انگلیس در این اواخر حجم قابل ملاحظه ای از نیروهای خود در افغانستان را از این کشور خارج و در منطقه منشر کرده است و در روزهای آینده نیز قرار است مانور مشترک دریایی بین اسرائیل و آمریکا با حضور 3000سرباز آمریکایی که هزار نفر آنها تا پایان ماه فوریه آینده در فلسطین اشغالی باقی خواهند ماند، برگزار خواهد شد.
تجاوز اخیر رژیم اشغالگر به نوار غزه برای آن بود که اهالی این نوار را به موش های آزمایشگاهی امتحان کارایی "سامانه گنبد آهنین" و مقابله با "موشک های ایرانی فجر 5" که گردان های مقاومت اسلامی آن ها را در اختیار دارند، تبدیل کند. در همین راستا هم پیمان ناتو نیز اقدام به نصب "سامانه پاتریوت" در مرزهای ترکیه با سوریه نمود که این اقدام را نیز در همان راستا می توان بر شمرد.
اسرائیلی هایی که حالتی از نگرانی بی سابقه ای را می گذرانند از دو چیز در هنگام وقوع جنگ هراس و ترس دارند، اول اینکه ایران حمله اول اسرائیل را تحمل کند و با قدرت و توان بیشتری به اهداف اسرائیلی و پایگاه های آمریکایی در کشورهای خلیجی حمله کند و دوم اینکه سلاح های شیمییایی سوریه چه از سوی نظام سوریه و چه از سوی حزب الله لبنان علیه شان بکار برده شود.
یک مسئول عالی رتبه اردنی به من می گفت که نگرانی اسرائیلی ها از سلاح شیمیایی سوریه به حدی است که به فکر بمباران آنها به وسیله جنگنده های اسرائیلی هم افتاده اند اما نگرانی آمریکا از تبعات آن و علی الخصوص احتمال کشته شده هزاران سوری بر اثر انتشار مواد ناشی از بمباران بود که موجب توقف اجرای این طرح شده است اما این مسئول اردنی بعید نمی داند که نتانیاهو در هر لحظه تصمیم به اجرای آن بگیرد.
تحریم های سخت گیرانه ای که آمریکا و هم پیمانانش علیه ایران به اجرا گذاشته اند اثر خود را در اقتصاد ایران نشان داده به طوری که صادرات نفتی ایران به نصف رسیده و ارزش ریال را در مقابل دلار به شدت کاهش داده است لکن تحریم های اقتصادی، تاکنون نظامی را در جهان ساقط نکرده است و در عراق نمونه بارز آن رخ داد به طوری که صدام حسین 8 سال دوام آورد بدون آنکه بشکه ای نفت صادر کند.
برخی ها هم امیدوار به وقوع "بهاری ایرانی" قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن آینده هستند! اما ما فکر نمی کنیم که اسرائیلی هایی که معتقدند ایران به لبه "پرتگاه هسته ای" رسیده است تا آن زمان صبر کنند.
دولت اوباما هر بار که کسی از حمله به ایران سخن می گوید به لرزه در می آید زیرا عواقب فاجعه بار این واقعه را خوب درک کرده اند زیرا ایران اسلحه خانه قوی و قدرتمند داخلی در اختیار دارد و همپمانان قوی همچون چین و روسیه و هند را در کنار خود دارد که مجموعه هم پیمان جهانی قدرتمند را تشکیل داده اند.
سوال مهم این است: نقش ما عرب ها این وسط کجاست؟ پاسخ سوال بسیار دردناک است زیرا کشور خلیجی بزرگ یعنی عربستان سعودی به دلیل پیری تشکیلات رهبری خود در وضعیت انجماد به سر می برد و اتحاد کشورهای خلیجی ضعیف است به طوری که از رهبران 6 کشور فقط دو تن از آنها در نشست اخیر سران کشورهای خلیجی در بحرین حضور داشتند.
و اگر کمی از خلیج دور شویم می بینیم که اردن در لبه پرتگاه افلاس قرار دارد و مصر گرفتار بحران های داخلی خود و توطئه ها برای خنثی سازی انقلاب خود است و یمن نیز دچار شکاف شده و سوریه نیز در جنگی داخلی گرفتار است.
از همه نظر وضعیت عربی تکه تکه شده ای داریم، عرب ها جمعی بی فایده هستند و نقششان از یک نخودی تجاوز نمی کند، اموالشان به غارت رفته است، چه از سوی فاسدین و چه از سوی قدرت های بزرگ و وحدت داخلی شان به برکت تحریک اختلافات طائفه ای تکه تکه شده است، صد سال به این سال ها...!