مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به واكاوي رفتار و گفتار دشمنان ایران در طي ماه هاي اخير با مقاله حسام الدين برومند و عنوان«ضرب شست تاريخي » اختصاص یافت:پيام و پيامدهاي حماسه بزرگ ملت ايران در 22 بهمن امسال اظهر من الشمس است و همگان مي دانند كه در اين كارزار و مواجهه رودرروي مردم با دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي، دشمن ناكام ماند و به تعبير عميق و دقيق رهبر انقلاب -23 بهمن 91- «دشمن فهميد كه نمي شود با ملت ايران مواجه شد».
اين ضرب شست توده هاي ميليوني مردم ايران به دشمن و جبهه استكبار در حالي صورت گرفت كه از ژوئيه 2012 تا فوريه 2013 انواع و اقسام تحريم هاي ضدايراني به خدمت گرفته شد تا به اصطلاح خط جدايي «مردم» از «نظام» عملياتي شود. نكته گفتني اين است كه تحريم هاي پي در پي دشمن طي 8ماه گذشته در دو لايه طراحي شده بود؛ يكي در سطح «تشديد» تحريم ها و ديگري در زمينه «افزايش» تحريم ها و هر دو همزمان و توامان به كار گرفته شده بود.
ادعاي بزرگ تحريم هاي «فلج كننده» و «گزنده» كه به تحريم هاي اول ژوئيه- 11 تير 1391- اختصاص داشت ناظر بر تشديد تحريم هاي يكجانبه ضدايراني بود كه از جمله تحريم نفتي و تحريم بانك مركزي را مورد ارزيابي و اجرا قرار مي داد تا در كمتر از يكسال تضعيف ساختار نظام را محقق نمايند و البته طرفي نبستند.
از تحريم نهادها و مقامات عالي رتبه كشورمان تا تحريم صدا و سيماي جمهوري اسلامي و بالاخره تحريم 18 بهمن -6فوريه- در راستاي «افزايش» و حجم انبوه تحريم ها عليه ايران بود تا چاشني تحريم هاي فلج كننده باشد و به تعبير ادعايي تحليلگران و رسانه هاي غربي، «ضربه آخر» را وارد كند و براي همين بود كه به فاصله 4 روز مانده به 22 بهمن، دشمن تحريم هاي جديدي را بر ضد ايران سامان داد و با پروپاگانداي رسانه اي آن را پمپاژ كرد ولي نتيجه نگرفت.
جالب اينجاست كه با حضور دهها ميليوني مردم در 22 بهمن، رسانه ها و تحليلگران خارجي به يك نتيجه روشن و مشخص رسيدند و اذعان داشتند خط تحريم ها در برابر ايران بي تاثير بوده است.
مقارن با اين فضا و در شرايطي كه قرار است 26 فوريه(8 اسفند) مذاكرات ايران با 1+5 در آستانه قزاقستان از سرگرفته شود بسياري از كارشناسان و مطبوعات غربي پيشنهاد مي دهند كه غرب بايد «تحريم» هاي ضد ايراني را لغو كند. بنابراين پروژه تحريم ها از سوي غرب اكنون به يك پروژه سوخته تبديل شده و بدون كمترين ترديد نتوانسته اهداف راهبردي آنها عليه ايران را تامين كند. در واقع «ضربه آخر» را توده هاي ميليوني مردم به «اتاق فكر» دشمن زدند كه پروژه تحريم ها را در چشم انداز نقشه آنها نقش بر آب كردند.
اما موضوع اصلي يادداشت پيش روي با توجه به واكاوي رفتار و گفتار دشمن طي ماه هاي اخير و حماسه تاريخي مردم در 22 بهمن امسال بر دو محور در حوزه سياست داخلي و سياست خارجي كشورمان اختصاص دارد:
1- رصد رفتار دشمن طي سال 91- آنهم پس از انتخابات مجلس نهم در اسفند 90- در مواجهه با جمهوري اسلامي نشان مي دهد كه «خط تأثيرگذاري بر انتخابات خرداد 92» را در دستور كار قرار داده است.
همچنانكه در بالا اشاره شد پروژه تحريم ها بخشي از سناريو و تحركات دشمن براي تأثيرگذاري بر مردم ايران بوده تا در انتخابات رياست جمهوري دوره يازدهم به اصطلاح «چالش در مشاركت» را رقم بزنند اما دشمن علاوه بر پروژه تحريم ها براي اينكه بر انتخابات در پيش روي تأثير بگذارد، موضوع هسته اي ايران، پرونده سازي در زمينه حقوق بشر و تهديدهاي جسته و گريخته بر ضد جمهوري اسلامي را نيز پيگيري كرده است.
آنچه در اين ميان قابل اعتناست خطاي استراتژيك دشمن در خط تأثيرگذاري بر انتخابات 92 است چرا كه آحاد مردم در حماسه 22 بهمن امسال، اين خط را سوزاندند و بازي دشمن را بهم ريختند.
به عبارت روشن تر، دشمن تلاش مي كرد با پروژه تحريم ها و اهرم هسته اي و حقوق بشر خط تأثيرگذاري بر فضاي سياسي كشور را تا شب انتخابات 92 به پيش ببرد و در برآورد- بخوانيد آرزوي- او فضايي به جامعه ايران تحميل مي شد كه در بزنگاه انتخابات، خواسته هاي اتاق فكر و فرمان در واشنگتن و لندن جامه عمل بپوشد اما عاملي به نام «مردم»، محاسبات دشمن را دگرگون و واژگون ساخت.
بنابراين مشكل كنوني دشمن كه او را مستأصل و سردرگم كرده، اين است كه آحاد مردم ايران با حماسه ماندگار 22 بهمن امسال خط تأثيرگذاري بر انتخابات خرداد سال آينده را تا حد زيادي كور كردند.
اين در حالي است كه دشمن به گواهي و شهادت تحركات و تلاش هايي كه در ماه هاي گذشته كرده بود اميد داشت جشن سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي پر رونق برگزار نشود و از اين اتفاق به عنوان كاتاليزوري براي تأثيرگذاري بر انتخابات 92 بهره ببرد اما حضور به موقع و بهنگام مردم كاملاً نتيجه را معكوس كرد.
مردم با بصيرت و آگاهي كامل، ميان «مشكلات اقتصادي و معيشتي» و «نقشه هاي دشمن در مواجهه با جمهوري اسلامي» خط كشي كردند و سناريوهاي دشمن براي انتخابات پيش رو را بي خاصيت نمودند ولي ناگفته پيداست اين بدان معنا نيست كه دشمن از دشمني خود با ايران اسلامي بكاهد يا عقب نشيني كند و اينجاست كه مسئولان بايد مراقب باشند كه به تعبير رهبر انقلاب؛ «جدول دشمن را پرنكنند.»
دشمن فهميده و به اين باور رسيده كه از زاويه «مردم» نمي تواند اهداف شوم خود را دنبال كند و براي همين است كه به روزنه «غفلت مسئولان» اميد بسته است.
2- حماسه 22 بهمن 91 در سطح سياست خارجي و منطقه اي نيز تأثير شگرف و عميقي داشته است. دشمن با دنبال كردن خط تأثيرگذاري بر انتخابات 92 و تحميل خواسته هاي خود كه خروجي آن خط سازش است يك هدف راهبردي را دنبال مي كرد و آن انحراف در تحولات و قيام هاي منطقه اي در بستر بيداري اسلامي است؛ چطور؟ خيلي پيچيده نيست. اگر ايران به سازش با نظام سلطه و جبهه استكبار متاثر از فضاسازي دشمن در «كريدور انتخابات» تن بدهد، آيا مي تواند نقش پيشقراولي و الهام بخشي در تحولات تاريخي منطقه داشته باشد؟ بدون ترديد پاسخ منفي است.
اجازه بدهيد شفاف تر و با صراحت كامل نكته مورد نظر را مطرح كنيم و آن اين كه مردم ايران در 22 بهمن 91، در نهايت حيرت دشمن در جهت پيچ تاريخي حاكميت اسلام به پيش رفتند و نقطه انحراف در بيداري اسلامي را مسدود كردند. اگر متأسفانه برخي از مسئولان- خواسته يا ناخواسته- در شرايط حساس و خطير تحولات منطقه در جاده خاكي حركت كردند و به اصطلاح سرگردنه با يكديگر كشتي گرفتند، مردم جبران كاستي اين مسئولان را برعهده گرفتند و الحق والانصاف سنگ تمام گذاشتند و نگذاشتند نظم جديد تحولات منطقه و گذار به دوران اسلام خواهي آسيب ببيند.
كار بزرگ و سترگ مردم ايران چه در كور كردن خط دشمن براي تأثيرگذاري بر انتخابات 92 و چه در جلوگيري از انحراف تحولات بيداري بخش و درك پيچ تاريخي- اتفاقات منطقه اي و فرامنطقه اي- هر چند قابل آناليز و بررسي و تحقيق و واكاوي است اما درك همه ابعاد عميق آن اكنون مقدور نيست چون تأثيرات آن پردامنه تر از پازل سياست است و «تاريخ» براي آيندگان آن را ثابت مي كند. گذشت زمان عمق تاثيرات اين اتفاق بزرگ را آشكار خواهد كرد.
روزنامه خراسان در پی انجام وظیفه و احساس مسوولیت مردم در قبال انقلاب ، و حضور حماسی در روز 22 بهمن، یادداشتی از حرف دل مردم ،به قلم محمد سعيد احديان منتشر کرد:
حرف اين روزهاي مردم«مردم که باز هم مثل هميشه سنگ تمام گذاشتند. بي توجه به همه مشکلات اقتصادي و علي رغم حاشيه سازي ها و اختلافات علني برخي مسئولين بازهم در 22 بهمن اثبات کردند که نظام را براي اعتقاداتشان حمايت مي کنند ولي آيا مسئولين هم به وظيفه خود عمل مي کنند؟ خدا کند اين مسئولين سرعقل بيايند و به درد مردم برسند».
شايد بتوان گفت اين جمله خلاصه و البته روتوش و تعديل شده حرف اين روزهاي مردم است. اجازه بدهيد اين حرف آن ها را با يک نگراني جدي همراه کنيم که نکند به دليل اين حضور حماسي برخي احساس امنيت کنند و دغدغه حل مسائل و مشکلات مردم برايشان تبديل به مساله اي فرعي شود.
به صراحت بايد گفت که وقتي اظهارات و رفتارهاي برخي مديران ارشد اجرايي را بررسي مي کنيم و مي بينيم که در آن نشانه هاي کمي از دغدغه هاي جاري مردم در تامين حداقل معيشت شان است اين نگراني برايمان جدي تر مي شود چگونه است که هر روز و هر ساعت شاهد افزايش لجام گسيخته قيمت انواع کالاها و خدمات و حتي ارزاق عمومي و مايحتاج مردم هستيم و چگونه حقوق بگير کارمند يا کارگري که طي چند ماه با همان حقوقي که تا کنون مي گرفته بايد هزينه اي بين دو تا گاهي سه برابري را پوشش دهد و در همان حال از مسئولين ارشد اجرايي فقط خبرهاي افتتاح پروژه ها و شرکت در همايش هاي فرهنگي و بين المللي منتشر مي شود .
حتي در متن يا حاشيه اين برنامه ها نيز اظهارنظر ساده اي از اين جنس مطرح نمي شود؟ آيا اين مساله اين نگراني را تشديد نمي کند که يا اقدام مهمي در زمينه حل مسائل اقتصادي مردم در دستورکار اين مسئولان نيست يا دغدغه هاي اصلي شان چيز ديگري است؟
بعنوان مثال وقتي در محضر مردمي که در راهپيمايي 22 بهمن دشمن را نااميد کرده اند سخنراني مي کنيم و صرفا گزارش عملکرد مي دهيم و از «زنده باد بهار» سخن مي گوييم آيا تحليل محتواي اين اظهارات نشان نمي دهد که ما بايد نگران نوع دغدغه هاي آقايان باشيم؟
آيا مردم نبايد منتقد عملکرد نمايندگاني باشند که براي يک واقعه تلخ سياسي جلسه فوق العاده تشکيل مي دهند اما کمتر خبري از احضار مسئولين ذي ربط در حوزه اقتصاد مي شنوند؟
اين نگراني وقتي جدي تر مي شود که نحوه انعکاس خبر مربوط به ابلاغ سياست هاي کلان حمايت از کار و سرمايه ايراني را در روزنامه هاي کشور رصد کنيم چرا که بررسي رفتار تقريبا تمام روزنامه هاي اصلاح طلب و عمده روزنامه هاي اصول گرا نشان مي دهد که دغدغه هاي سياسي و حاشيه اي براي آن ها از اهميت بسيار بيشتري از حل مسائل توليد و اشتغال برخوردار است.
البته نه چون اينکه ابلاغ اين سياست ها توسط رهبري صورت گرفته موضوع داراي اهميت بوده است و بايد رسانه ها به آن مي پرداختند بلکه به اين دليل که کم توجهي به اين مساله اولا شايد نشان دهنده اين مساله باشد که دغدغه سياست گذاران عالم رسانه بيشتر مسائل سياسي است و ثانيا کم توجهي به ابلاغيه اي که مي تواند مقدمه توليد و در نتيجه اشتغال و حل ريشه اي مشکلات اقتصادي جامعه باشد باعث مي شود مطالبه و پرسش گري از مسئولان در قواي سه گانه نسبت به انجام وظايف خود به حاشيه برود.
و همه مي دانيم که اگر رسانه ها موضوعي را مورد مطالبه جدي قرار ندهند متاسفانه بايد احتمال زياد داد که آن مساله به سرانجام مطلوب نرسد و کم توجهي رسانه ها به سياست هايي که حمايت از توليد و اشتغال را هدف قرار داده است شايد پيشاپيش از به مرحله اجرا نرسيدن آن ها حکايت کند.
عملکرد صدا و سيما هم که با پردازش بيش از اندازه و گاه بزرگ نمايي مشکلات اقتصادي کشورهاي اروپايي و کم توجهي به مطالبات جامعه داخلي باعث عصبانيت مردم مي شود در نبود فضاي مطالبه گري از مسئولان نقش اساسي دارد.
به هرصورت نگراني جدي اين روزهاي مردم اين است که مسئولان و رسانه ها نسبت به حل مشکلات معيشتي آن ها کم توجه باشند و دوباره به اختلافات و حاشيه سازي ها بپردازند مسئولان نبايد فراموش کنند که مردم به وظيفه خود به شکل کامل عمل کردند حالا نوبت آن ها ست که بيش از پيش و دغدغه مندتر از گذشته حل مسائل اصلي اين مردم نجيب را سرلوحه فکر وذهن ، برنامه ريزي ها و عمل خود قرار دهند؛ باشد که همه در پيشگاه الهي پاسخگو باشيم.
برگزاری نشست هسته ای ایران و1+5، و مذاکراتی در خصوص بازدید از سایت نظامی پارچین، مهدی مطهرنیا(تحلیلگر مسائل بینالملل) را برآن داشت تا در مقاله ای برای ستون سرمقاله امروز روزنامه آرمان این طور بنویسد:
مذاکره یعنی مبادله امتیاز
آنچه در ارتباط با مذاکرات هستهای بخصوص سایت پارچین
مطرح است در واقع گذر از یک مرحله عملیاتی و ورود به فاز بازرسی پروتکل
الحاقی است. به این ترتیب اگر ایران بازدید از سایت نظامی پارچین را
بپذیرد، این احتمال وجود دارد که راهی باز شود تا بار دیگر نیز غرب یا
آژانس خواهان بازرسی و صحبت با کارشناسان و دانشمندان هستهای ایران شوند و
به طور کلی پرونده به سمتی برود که در پروتکل الحاقی مطرح است.
لذا مساله
سایت نظامی پارچین از نظر بافت موضوعی در پرونده هستهای ایران از جایگاهی
درخود اعتنا برخوردار است چراکه در دو دوره اخیر دولت، ایران همواره روی
مواضع خود و عدم پذیرش پروتکل الحاقی تاکید کرده و راهی جز آن را نپذیرفته
است. با این همه و با توجه به گذر سالها اگر درخواست آژانس برای بازدید از
پارچین پذیرفته شود این پرسش مطرح میشود که معنای عدمپذیرش این درخواست
در این مدت چه بوده است؟
به عبارت دیگر در صورتی اجازه بازدید از سایت
پارچین صادر شود، این اقدام چه دستاوردی برای ایران خواهد داشت؟ با توجه به
این مساله باید گفت هرچند مساله پارچین برای ایران به لحاظ نوع فعالیت
بالاترین اهمیت را ندارد و در واقع اهمیت اولویتدار نیست اما باید گفت
اهمیت و اولویت پارچین برای ایران در زمینهای است که مطرح میشود.
زمینهای که باید با حسن نیت برای بازدید در بافت موقعیتی مناسب با اندازه
مناسب و همچنین متناسب با جایگاه ایران در نظر گرفته شود. به بیان دیگر
هرگونه امتیازدهی همواره باید با امتیازگیری همراه باشد.
درست است که گفته
میشود جواب مثبت در ارتباط با پارچین میتواند نشاندهنده حسن نیت ایران
برای این مرحله از مذاکرات باشد اما اگر این جواب مثبت به معنای گذشتن از
این مرحله موجب باز شدن دریچههای دیگر و باز شدن درخواستهای غیرمترقبه
دیگر باشد چه باید کرد؟
به بیان دیگر بازدید از مکانهای نظامی و حکومتی
میتواند زمینهساز عملیاتی جدیتر باشد. در چارچوب قطعنامه این درخواست
وجود دارد که ایران پروتکل را پذیرفته است و بر آن اساس اجازه بازرسیهای
غیرمترقبه و تبعات ناشی از آن را هم باید پذیرا باشد اما مهمترین مسالهای
که برای ایران مطرح است، این است که سایت پارچین به طور کلی سایت هستهای
نیست بلکه محدودهای نظامی است.
داشتن حسن نیت مثبت است اما نشان دادن این
حسن نیت در بافت موقعیتی مناسبی باید مطرح شود که شامل گرفتن امتیازاتی
متقابل از طرف مقابل باشد. بنابراین اگر بازدید انجام بگیرد لازم است
امتیازی مناسب برای ایران به دست بیاید. نفس مذاکره برای برد- برد است.
اگر
بازرسانی به ایران میآیند یا مسئولان ایرانی برای مذاکره به کشورهای دیگر
میروند اساسا برای این است که نفس مذاکره و مفهوم آن پذیرفته شده است و
این بدان معناست که امتیازدهی و امتیازگیری باید انجام شود لذا اگر نفس
مبادله امتیاز از بین برود، مذاکره مفهومی نخواهد داشت.
از سوی دیگر حتی
انتخابات ریاستجمهوری هم تاثیر چندانی روی مذاکرات هستهای ایران ندارد
چراکه غرب میداند پرونده هستهای ایران در سطح و اندازههای بالاتر از
ریاستجمهوری تحلیل میشود و این مقام معظم رهبری است که خطمشی نظام را در
این مساله مشخص میکنند. به بیان دیگر تغییر رئیسجمهوری تنها تغییر در
تاکتیک و تکنیک مذاکره است و نه تغییر در محور سیاستهای کلانی چون
تصمیمگیریهای هستهای.کسب راي موافق برای چاک هاگل از كميته اطلاعاتی مجلس سنا و رسيدن به سمت وزارت دفاع آمريكا ،روزنامه حمایت را بر آن داشت تا صبح امروز یادداشتی با عنوان «ماموريت هاگل»رامنتشر کند:سرانجام چاك هاگل جمهوريخواه توانست از كميته اطلاعاتی مجلس سنای آمریکا راي موافق را براي رسيدن به سمت وزير دفاع آمريكا كسب كند.
شواهد حكايت از آن داشت كه وي در نهايت اين سمت را تصاحب خواهد كرد. وي در حالي اين سمت را بر عهده ميگيرد كه بسياري از سیاستمداران دوران سختی را براي وي پيش بيني ميكنند. نخستين ماموريت وي احياي روحيه از هم فروپاشيده نظاميان مي باشد. چنانكه گزارشها نشان مي دهد، روزانه يك نفر در ارتش آمريكا اقدام به خودكشي ميكند.
نكته مهم ديگر براي هاگل، ايجاد وضعیتی براي خروج آبرومندانه از افغانستان است. آمريكا همزمان به دنبال حضور بلند مدت در افغانستان و خروج آبرومندانه از اين كشور است. زمينه سازي براي تحقق اين طرحها از ماموريتهاي ويژه هاگل خواهد بود.
نكته مهم آنكه آمريكا در صحنه بين الملل به دنبال ترميم چهره خود ميباشد بگونهاي كه اكنون ماموريتهاي نظامي را به اروپا و يا متحدان منطقهاي خود واگذار كرده و فقط پروندههايي را كه رنگ دموكراسي دارد، خود بر عهده گرفته است. ادعاهايي مانند مذاكره با چين،روسيه ، ايران و كره شمالي و نيز روند صلح خاورميانه، پروندههايي است كه آمريكا با آنها به دنبال ترميم چهره سياسي خود در جهان است.
در حوزه نظامي نيز آمريكا تلاش دارد تا چنان نشان دهد كه دوران جنگ به پايان رسيده و آمريكا به دنبال صلح و دموكراسي است.اين رويكرد را در سخنرانيهاي اخير اوباما ميتوان استنباط كرد كه همواره ادعاي روزهاي پاياني جنگ و لزوم رويكرد به توسعه و پيشرفت جهاني مطرح ميكند.بر اين اساس از ماموريتهاي دیگر هاگل آن است كه چهره نظامي آمريكا در جهان را ترميم و يا حداقل براي جنگ طلبيهاي آن توجيهات منطقي بيابد.
به عبارت ديگر هاگل ماموريت دارد تا چنان وانمود سازد كه آمريكا ديگر به دنبال نظاميگري در جهان نمي باشد و راه صلح در پيش گرفته است تا در لواي آن اهداف سلطه طلبانه خود در جهان را اجرا كند.در جمع بندي كلي از آنچه به تحریر درآمد، ميتوان یادآور شد كه هاگل دوراني سخت را در پيش روي دارد چرا كه هم بايد چهرهاي صلح طلب از آمريكا به نمايش بگذارد و هم اينكه به سياستهاي نظامي آمريكا در صحنه بين الملل ادامه دهد.
ايجاد تعادل ميان اين دو گزينه، امري بس دشوار مي باشد چرا كه از يك سو ارتش آمريكا از درون با تنش مواجه است و از سوي ديگر چهره جهاني آمريكا حتي در ميان متحدان اروپايي اين كشور تخريب شده است كه براي ترميم آن با مشكلات گستردهاي همراه است.با اين وجود بايد در نظر داشت كه سياست نظامي آمريكا تغييري نخواهد كرد بلكه فقط تاكتيكها براي رسيدن به استراتژيهاي راهبردي تغيير ميكند و هاگل در نهايت همان پانهتا و رابرت گيتس خواهد بود.
محمد كاظم انبارلويي در مقاله امروز خود برای روزنامه رسالت با انتقاد از رفتار دوگانه اوباما در خصوص بهبود مناسبات کشورش و ایران با وعده راه حل های دیپلماتیک، این طور نوشت:زمان راه حل ديپلماتيك!اوباما رئيسجمهور آمريكا در نطق سالانه خود در كنگره آمريكا در خصوص مناسبات واشنگتن با تهران گفته است؛
1- هم اكنون زمان راه حل ديپلماتيك فرا رسيده است ، رهبران ايران بايد اين مسئله را به رسميت بشناسند.
2- ائتلافي به صورت متحد ايستاده و از ايران تقاضا دارد كه به تعهداتش عمل كند.
3- ما تمامي آنچه را كه لازم است انجام ميدهيم تا ايران را از دست يافتن به سلاح هستهاي بازداريم.
4- با روسيه وارد تعامل ميشويم تا زرادخانههاي هستهاي بيشتري از خود را كاهش دهيم.
5- به تلاشهاي جهاني خود ادامه ميدهيم تا مواد هستهاي به دست افراد نادرست نيفتد.
در زير نقدي به اظهارات اخير اوباما تقديم ميشود.
الف- بند 4 و 5 اظهارات آقاي اوباما به خود و شركاي هستهاي آمريكا مربوط است. خلع سلاح هستهاي خود به خود صورت نميگيرد. كاهش توليد سلاحهاي كشتارجمعي آن هم در اندازههاي وحشتناك هستهاي و اتمي يك تعارف نظامي است. ملتها با بيداري خود روزي قدرتهاي هستهاي را خلع سلاح خواهند كرد.
ب- اوباما ميگويد؛ آنچه لازم ميدانيم انجام ميدهيم تا ايران را از دست يافتن به سلاح هستهاي بازداريم.آشكار است كه اين يك تهمت و دروغ و حتي اهانت به ملت ايران است. ايران هيچگاه در انديشه دست يافتن به سلاح هستهاي نبوده و نيست.
بارها مقامات ايراني فتواي مقام معظم رهبري در اين باره را يادآور شدهاند و اين فتوا ميتوانست به گفتگوهاي 1+5 با ايران روند سازندهاي بدهد كه آمريكاييها همواره در آن اخلال كردهاند.
بر فرض محال اگر ايران بخواهد به اين سمت حركت كند، اقدامات آمريكاييها چيزي نيست كه مانع از انجام آن شود.
اگر اين اقدامات ضد بشري تهديد و تحريم كارايي داشت حتما مانع دستيابي كرهشمالي به سلاح هستهاي بود. كرهشمالي اخيرا يك آزمايش هستهاي را انجام داد. اين حركت پاسخ تحقير ملت كرهشمالي و نيز جوابيهاي به تهديدها و تحريمهاي خشن عليه اين كشور است.
ج) اوباما ميگويد: ائتلافي به صورت متحد ايستاده و از ايران تقاضا دارد كه به تعهداتش عمل كند.
اولا: ائتلاف و اتحادي در كار نيست. مواضع چين و روسيه با ديگر شركاي اروپايي آمريكا متفاوت است.حتي گاهي شركاي اروپايي اوباما هم ديدگاههاي متفاوت داشتهاند.
ثانيا: اوباما از كدام تعهدات سخن ميگويد. ايران به تعهدات خود در آژانس پايبند است اما آمريكا و شريك شرور او در منطقه يعني رژيم صهيونيستي هيچ تعهدي را در قبال آژانس نپذيرفتهاند.
درب نيروگاهها و تاسيسات هستهاي ايران به روي آژانس باز است در حالي كه كوچكترين تحرك هستهاي اسرائيل غاصب و 5 قدرت هستهاي جهان زيرنظر و كنترل و نظارت آژانس نيست.
ثالثا: اقدام تجاوزكارانه آمريكا عليه ايران فراتر از مقررات آژانس و حتي قطعنامههاي شوراي امنيت است.ايران به تمام تعهداتش در مذاكرات ده ساله با 1+5 و آژانس عمل كرده است. اين آمريكا و شركاي اروپايياش هستند كه به هيچ يك از تعهدات خود در مذاكرات عمل نكردهاند.
د- اوباما ميگويد: هم اكنون زمان راه حل ديپلماتيك فرا رسيده است، رهبران ايران بايد اين مسئله را به رسميت بشناسند.در حقيقت اوباما با طرح اين مسئله قبول كرده است كه اقداماتي كه تاكنون انجام داده است "ديپلماتيك" نبوده است.
او در واقع به بازخواني روابط واشنگتن و تهران پرداخته كه طي 30 سال گذشته به خصمانهترين شكل ممكن نمود داشته است.
- دولت متجاوز آمريكا در جريان انقلاب اسلامي در سالهاي 56 و 57 از دولت شاه حمايت ميكرده كه مثل آب خوردن تظاهرات مسالمتآميز مردم را به خاك و خون ميكشيد.
- دولت متجاوز آمريكا پس از پيروزي انقلاب به بهانه تسخير لانه جاسوسي رابطه ديپلماتيك خود با تهران را قطع كرد و در راه اندازي جنگ داخلي در ايران با ضد انقلاب و جنگ تحميلي با صدام مشاركت كرد.
- آمريكا پس از جنگ تحميلي در تدارك يك جنگ نرم براي سرنگوني نظام با تمام قدرت ظاهر شد و در 18 تير 78 و 22 خرداد 88 در جريان فتنه سبز شكست سختي خورد.
- آمريكا در كنار اين دسيسههاي سياسي و نظامي به بهانه دستيابي ملت ايران به فناوري صلحآميز هستهاي شرمآورترين تهديدها و تحريمهاي اقتصادي را به ملت ايران تحميل كرد.
- در تمام اين مدت اموال و داراييهاي ملت ايران را در آمريكا بلوكه كرد و از غارت اموال مردم توسط خانواده شاه و عمال او حمايت كرد.
- و ...
اين اقدامات كه بخشي از اقدامات خصمانه آمريكاست، براي زمينهسازي براي "زمان راه حل ديپلماتيك" تدارك شده و اكنون اوباما از آن سخن ميگويد.
اوباما چه خوب بود قبل از اعلام اين مواضع سخيف فيلم تظاهرات ملت ايران در تهران و شهرستانها را كه ماهوارههاي جاسوسي سيا در آسمان ايران تهيه كردهاند بازبيني ميكرد و از موضع ملت ايران در باب "زمان راه حل ديپلماتيك" مطلع ميشد.
اين موضع صريح، روشن و شفاف است.
در پاسخ به كساني كه در انتظار مرگ ملت ايران هستند چه پاسخي بايد داد.كافي است اوباما شعارها و دستنوشتههاي مردم را در يومالله 22 بهمن ببيند؛
- مرگ بر آمريكا
- مرگ بر انگليس
- مرگ بر اسرائيل
همين و بس.
روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله امروز خود را به «تحليل سياسي هفته»اختصاص داد:بسمالله الرحمن الرحيمهفته جاري در طليعه سي و پنجمين بهار شكوهمند انقلاب اسلامي، ملت مسلمان و قهرمان ايران با حضور گسترده و حماسي در راهپيمايي 22 بهمن، ضمن تجديد ميثاق با آرمانهاي امام و انقلاب، بار ديگر عزم و اراده خود را در دفاع از نظام جمهوري اسلامي ايران به نمايش گذاشت.
مردم ايران امسال در حساسترين شرايط و در اوج تهديدات و تحريمهاي اقتصادي دشمنان انقلاب، يك حماسه انقلابي آفريد و بار ديگر با حضور در حماسهاي پرشكوه كه زبان گوياي انقلاب لقب گرفت به جهانيان اين پيام را داد كه سردمداران آمريكاي جهانخوار با توسل به فشارهاي اقتصادي و سياسي هرگز نميتوانند ملت ايران را از انقلاب جدا كنند و نظام جمهوري اسلامي را از پشتوانه مردمي محروم نمايند.
آنها بسيار اميدوار بودند كه نتيجه اين فشارها را در 22 بهمن امسال با عدم حضور مردم در راهپيمايي مشاهده كنند ولي نه تنها به اين نتيجه نرسيدند بلكه اين پيام رسا را دريافت كردند كه سياست فشار به مردم ايران براي عقب نشيني از آرمانهاي انقلاب، نتيجه عكس داده و هرگز نميتوانند ماهي مقصود را از لابلاي مشكلات داخلي ايران بگيرند. اين دقيقاً همان جلوه بارز هوشياري هميشگي ملت ايران است كه بار ديگر نقشه دشمنان انقلاب را نقش بر آب كرده و انقلاب را براي فصلي ديگر بيمه نمود.
پيام ديگري كه اين حضور حماسي داشت اين بود كه نشان داد مردم ايران، هوشمندانه، حساب انقلاب و اصل نظام را از افراد و شخصيتها جدا ميدانند و عملكرد اشخاص را به حساب انقلاب نمينويسند. از اين رو حاضر نيستند در حمايت از آرمانهاي انقلاب اسلامي كم بگذارند و از آن كوتاه بيايند.
طبعاً هيچكس از مسئولان نيز نبايد به خود اجازه دهد عشق مردم به انقلاب و نظام را به حساب خود گذاشته و با همين اشتباه محاسبه، مرتكب خطاهاي فاحش شود. پيام واضح راهپيمايي حماسي 22 بهمن اين بود كه همه مسئولان بايد عملكرد خود را با آرمانها و ارزشهاي انقلاب سازگار و هماهنگ كرده و اينكه افراد و اشخاص، خود را ميزان انقلاب بدانند و تصور كنند با شعارهاي عوامفريبانه و رعيت گرايانه، حمايت مردمي را به دنبال خواهد داشت، سخت در اشتباه خواهند بود.
در اين هفته كه شور و حماسه و وحدت ملي، همه كشور را فرا گرفته بود و براساس رهنمودها و هشدارهاي رهبري، هرگونه اختلاف افكني، خيانت به نظام و انقلاب تلقي ميشد، دو حركت تفرقه انگيز بار ديگر باعث آزردگي خاطر مردم را فراهم ساخت. حركت اول كه اتفاقاً در روز 22 بهمن و در اجتماع پرشكوه مردم تهران روي داد، سخنان تهديدآميز رئيسجمهور عليه مخالفان خود بود كه ملت انقلابي ايران آنرا شنيد و بار ديگر آنرا به درون خود ريخت و تحمل پيشه كرد.
حادثه دوم نيز در روز 22 بهمن و در مراسم سالگرد انقلاب و در حرم حضرت معصومه(س) روي داد كه عدهاي اخلالگر به طو.ر كاملاً سازمان يافته به رئيس مجلس توهين كرده و ضمن پرتاب كفش و سنگ به سوي وي، با ناديده گرفتن رهنمودهاي رهبري، سوژه مناسبي را براي رسانههاي دشمن فراهم كردند. اين اقدام اخلالگرانه با واكنش گسترده مراجع عظام تقليد، علما، نمايندگان مجلس، مطبوعات و فعالان سياسي مواجه شد كه همگي آن را محكوم كرده و خواستار برخورد با مسببان آن شدند.
رهبر انقلاب در هفته جاري سياستهاي كلي توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني را براي اجرا ابلاغ كردند. حضرت آيتالله خامنهاي رئوس كلي اين سياستها را كه در مجمع تشخيص مصلحت نظام تصويب شده بود براي اجرا به روساي قواي سه گانه ابلاغ نموده و دولت را مكلف كردند كه براي اجرايي كردن فوري اين 23 بند، راهكارهاي لازم را در كمترين زمان ممكن تنظيم كرده و پيگيريهاي قانوني را انجام دهد.
در پيام نوروزي امسال رهبري، سال 91 به عنوان سال توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني اعلام شد و مقرر گرديد همه قوا و دستگاههاي اجرايي باتمام توان به دنبال عملياتي كردن اين شعار ملي باشند ولي متأسفانه تحقق اين شعار اساسي عملاً زمينه تحقق چنداني نيافت.
نخست اينكه ابلاغيه سياستهاي كلي آن پس از گذشت 11 ماه انجام شد كه البته ميتواند زمينه ساز اجراي آن در سالهاي آتي به عنوان يك موضوع اساسي و محوري نظام باشد. دوم اينكه شرايط ناهموار اقتصادي و سياست گذاريهاي نابسامان دولت، امكان ارتقاء كيفي و افزايش كمي توليد ملي، اصلاح و بازسازي ساختار توليد ملي، بهينه سازي عوامل توليد و بالا بردن قدرت رقابت و افزايش بهره وري را فراهم نساخت و مديريت منابع ارزي و ثبات ارزش پولي ملي را كه لازمه اجرايي شدن اين مهم است به وضعيتي منتج ساخت كه امروز همه از آن رنج ميبرند.
از سوي ديگر اجراي قانون هدفمندي يارانهها كه دولت از آن به عنوان طرحي كارآمد براي بهبود وضعيت معيشتي مردم و كمك به توليد ملي سخن ميگفت، چنين ناكارآمد از آب درآمد. به هر حال انتظار ميرود با گشايشهايي كه در آينده با تغيير دولت و تحول در شرايط بينالمللي ايجاد خواهد شد، شرايط براي اجرايي شدن فرامين رهبري درباره توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني فراهم گردد.
در اين هفته بودجه سال 92 همچنان در بلاتكليفي بسر ميبرد و بياعتنايي دولت در ارائه آن به مجلس، اقدامي ديگر در جهت نقض قانون و معناي پايمال كردن حقوق نمايندگان مجلس در بررسي اين لايحه مالي دولت بود. تاخير دولت در ارائه لايحه بودجه سال 92 واقعاً جاي تأسف دارد زيرا اين قانون شكني عملاً باعث موكول شدن بررسي لايحه بودجه به جلسات نيمه دوم فروردين ماه مجلس خواهد شد و در شرايط حساس كنوني، اين قبيل بيبرنامگيهاي مالي و اقتصادي، خسارت جبران ناپذير ديگري را به كشور وارد خواهد كرد.
بررسي موضوعات خارجي را با نگاهي به مهمترين رخدادهاي هفته پي ميگيريم. اوضاع مصر در دومين سالگرد پيروزي انقلاب مصريها كماكان متشنج است و در تازهترين تحول، گروههاي سياسي از هواداران خود دعوت كردهاند روز جمعه (فردا) تظاهرات گستردهاي برگزار كنند. در اين حال محمد البرادعي، سياستمدار مصري و رئيس جبهه نجات ملي، اوضاع معيشتي مصريها را نامناسب خواند و نسبت به انقلاب "گرسنگان"هشدار داد. ادامه ناآراميها و التهاب در صحنه سياسي مصر بيانگر اين نكته است كه انقلاب در مصر هنوز ادامه دارد و مصريها از وضع موجود رضايت ندارند.
محمد مرسي رئيسجمهور مصر كه با تكيه بر اسلام گرايي توانست بر "احمد شفيق" سكولار پيروز شود امروز با مخالفتهاي گسترده تري، نسبت به زمان به قدرت رسيدنش مواجه است. در صف مخالفان مرسي، قشرهاي مختلفي وجود دارند كه از سكولارها و ملي گرايان تا اقشار پايين دست جامعه كه از فقر رنج ميبرند در آن ديده ميشوند. واقعيت اين است كه مرسي و حزب اخوان المسلمين كه حكومت را دردست دارند به دلايل متعددي از توان لازم براي تامين خواست مردم و همچنين كفايت براي اداره امور برخودار نيستند.
فراموش نشود كه اخوان المسلمين در انقلاب مردم مصر عليه رژيم مبارك، فعاليت كمرنگي داشت و تحرك لازم را كه از اين جريان انتظار ميرفت نداشت ضمن اينكه، در انتخابات رياست جمهوري نيز محمد مرسي با اختلاف اندكي بر احمد شفيق پيروز شد. اين موارد، بعلاوه عدم توانايي اخوانيها براي كوتاه كردن دست ارتش از دخالت در سياست، مواردي است كه بر ضعفهاي اخوانيها و تشديد نارضايتيها در جامعه مصر افزوده است.
در اين ميان نقش فعال سلفيها را نبايد از نظر دور داشت كه با وجودي كه از نظر كمّي در مرتبه پايينتري از اخوانيها قرار دارند ولي به سبب امكانات مالي و نفوذ سياسي ناشي از برخورداري از حمايت شيخ نشينهاي حاشيه خليج فارس، نقش مؤثرتري دارند. همين نكته، يعني خشم جامعه مصر از احتمال افتادن ابتكار عمل به دست سلفيها، ديگر عامل مهم در تشديد بحران داخلي مصر محسوب ميشود.
اين هفته اوضاع تونس نيز به وخامت گراييد و نخستوزير اين كشور، براي نجات از مخمصه، دولت را منحل كرد و اعلام نمود كه دولت جديدي با حضور تكنوكراتها و افراد با تخصص و تجربه تشكيل ميدهد. حزب النهضه كه در دولت ائتلافي اكثريت را داراست به اين اقدام نخستوزير اعتراض كرد و اعلام نمود اين در حيطه اختيار حزب النهضه است كه شكل دولت را تعيين كند. با اينحال راشد الغنوشي رهبر حزب النهضه اعلام كرد كه حاضر است در اين باره با نخستوزير به مذاكره بنشيند.
واقعيت اين است كه اوضاع اقتصادي تونسيها نه تنها نسبت به دوران رژيم سابق بهتر نشده است. همين مسئله بروز اعتراضات گسترده و نارضايتيهاي عميق در جامعه تونس را پديد آورده و انقلاب را به خطر انداخته است به طوري كه معترضين خشمگين اجازه سخنراني به رئيسجمهور اين كشور در مراسم سالگرد انقلاب را در شهر محل زندگي "بوزيدي"، الگوي انقلاب تونس، ندادند و وي و همراهانش را مجبور به ترك اين شهر كردند. اين وضعيت حتي باعث شده است عناصر وابسته به رژيم زين العابدين بن علي مجال حضور و فعاليت مجدد بيابند. خطرناكتر البته در برخي دواير دولتي افراد وابسته به دستگاه حكومتي گذشته بار ديگر به پست و منصب رسيدهاند.
در اين حال نخستوزير تونس كه خود از حزب النهضه ميباشد وعده داده است با تشكيل يك كابينه متشكل از افراد متخصص و كاردان، اوضاع را بهبود بخشد. در اين ميان برخي ناظران بر اين عقيدهاند كه دستهايي از خارج براي تشديد بحران در تونس فعال است. تا از اين طريق اوضاع، به نقطه صفر و وضعيت پيشين باز گردانده شود.
اين هفته، خبر استعفاي پاپ، رهبر كاتوليكهاي جهان بازتاب گستردهاي در سطح بينالمللي پيدا كرد و واكنشهاي زيادي به اين رخداد نشان داده شد. پاپ بنديكت شانزدهم، رهبر كاتوليكهاي جهان روز دوشنبه اعلام كرد هشتم اسفند از مقام خود كناره گيري ميكند زيرا توان جسمي و روحي لازم را براي دامه انجام وظايف مربوطه ندارد. پاپ در بيانيه خود گفت: من با آگاهي كامل از اهميت و پيامدهاي اين عمل و در آزادي كامل اعلام ميكنم كه مقام اسقفي كليساي رم را ترك خواهم كرد.
تصميم پاپ، اقدامي غيرمترقبه و با اهميت تلقي ميشود چرا كه براساس سنت كليساي كاتوليك، پاپها مادام العمري هستند و مورد مشابه اين اقدام به 600 سال قبل باز ميگردد كه در آن زمان نيز پاپ وقت استعفا داد. پاپ 85 ساله گفت كه توانايي جسمياش در چند ماه اخير به طرز قابل توجهي تحليل رفته است.
مسئله رسوايي سوءاستفاده جنسي برخي كشيشها از كودكان و لطمه شديدي كه اين موضوع به حيثيت كليسا وارد كرد، سخنراني ضد اسلامي پاپ كه مسلمانان را آزرد و همچنين افشاي مطالب خصوصي پاپ توسط دستيار شخصي اش، از مهمترين موضوعات جنجالي دوران رهبري بنديكت شانزدهم بود. اكنون مسئله جانشيني پاپ مطرح است و در اين ميان سه نفر از كاردينالها از غنا، نيجريه و فرانسه براي دستيابي به اين منصب شانس بيشتري دارند كه دو نفر از آنها سياه پوست ميباشند.
درصورت انتخاب يكي از اين سياه پوستها، براي نخستين بار در تاريخ كليساي كاتوليك يك پاپ سياه پوست برگزيده ميشود. به هر حال علاوه بر اينكه تا مشخص شدن پاپ بعدي پيروان كليساي كاتوليك حداكثر تا 20 اسفند بايد صبر كنند، نكته مهمتر اينست كه استعفاي داوطلبانه پاپ بنديكت شانزدهم تأثير مثبتي در مجموعه فعالان سياسي و مذهبي گذاشته و سرمشقي براي پيش خود حساب بودن اصحاب مقام و قدرت محسوب شده است.