تاثیر پذیری تارانتینو از سینمای شرق دور، به غیر از بعضی تمهیدات، در دکوپاژ کار نظیر زوم این یا پن شلاقی یا بعضی میزانسن ها به فیلم های سامورائی يا رزمي شبیه تر است تا آثار وسترن،

باشگاه خبرنگاران - دکتر شولتز که دندان پزشکی اصالتا آلمانی است به قیمت شناسایی سه برادر که اکنون برای سرشان جایزه تعیین شده سراغ برده ای به نام جانگو می رود تا چهره آن ها را برایش شناسائی کند، سپس او جانگو را شریک خودش می‌کند و این برده هم در تیراندازی استعداد خوبی نشان می‌دهد.
 بعد از مدتی این دو نفر برای نجات  برومهیلد (همسر جانگو) سراغ صاحب جدیدش کندی می‌روند واین مرد وسط میز شام با هفت تیر کشی شولتز را مجبور می کند که کنیزک را به قیمت دوازده هزار دلار بخرد، بعد از انجام معامله دکتر شولتز موقع دست دادن کندی را می کشد و بلافاصله شخص دیگری او را از پای در می ‌آورد جانگو هم دست به اسلحه شده و حمام خون راه می اندازد اما با گروگان گیری برو مهیلد توسط یکی از افراد کندی مجبور به تسلیم می شود .
 سپس خواهر کندی برای عذاب دادن جانگو تصمیم می‌گیرد او را به یک معدن دار بفروشد اما او در راه مراقبانش را فریب داده و می‌گریزد سپس به مزرعه کندی بازگشته همه را می کشد و با برومهیلد فرار می کند.


سازنده این اثر شخصیت شناخته شده ایست پس طبعیی می‌نماید که ما صرفا درباره (جانگوی آزاد شده) بحث نکنیم و با رویکردی جامع تر به نقد (آخرین اثر کوئنتین تارانتینو) بنشینیم.

*تاثیر از سینمای شرق


تاثیر پذیری تارانتینو از سینمای شرق دور، بخصوص ژاپن به غیر از بعضی تمهیدات، در دکوپاژ کار نظیر زوم این یا پن شلاقی که شبیه صحنه های رزمی فیلم های کنگفوئی طراحی شده یا بعضی میزانسن ها که به فیلم های سامورائی شبیه تر است تا آثار وسترن،در این فیلم دیده می شود؛ شباهت های ظریف دیگری هم در کار این فیلمساز آمریکائی با آن سینمای بدیع  وجود دارد، تارانتینو دنبال معادل معیارهای زیبایی شناختی سینمای شرق در سینمای آمریکا گشته و آن جنبه ها را قویا پررنگ کرده مثلا رابطه انسان شرقی را با سلاح سرد در آن سینما ببینید که یک رابطه مادرزادی فرض شده و حتی در بسیاری از آن فیلم ها همه می توانند تا حدودی برای مبارزه پرواز کنند معادلی که تارانتینو برای این قضیه در سینمای غرب می یابد همین خصوصیت فیلم های وسترن است که همه به طور مادر زاد تیراندازهائی فوق حرفه ای خلق شده ا ند و هر آمریکایی می‌تواند با هفت تیر یا شش لول حتی پشه را روی هوا بزند به  عبارتی ارقابی است که تارانتینو به ما معرفی می کند با غلوهای فیلم کنار بیائید و بدانید قرار نیست اثری کاملا واقع گرایانه به شما ارائه شود خونریزی های فیلم را ببینید وقتی به کسی شلیک می شود از بدن او موج خون فواره می زند و در مورد این قضیه باید به یاد تاکیشی کیتانو فیلمساز ژاپنی افتاد که اصرارداشت پس از خوردن شمشیر برنده به بدن یک شخص فواره خون شبیه باز شدن یک گل سرخ به نظر برسد کیتانو برای همین گاهی تلاش را تا ضبط بیش از هفتاد برداشت برای رسیدن به مورد دلخواهش ادامه می‌داد.

*تضارب نژادها



یک مورد دیگر که در آثار کوئنتین تارانتینو جلب نظر می کند توجه او به نژادهای مختلف است داستان بعضی فیلم ها طوری است که مهم به نظر نمی رسد اثر را در چه کشوری بسازیم و یا بعضی را به راحتی می‌توان با فرمول های ادبیات تطبیقی در قاره ای دیگر بازسازی کرد اما آدم های فیلم تارانتینو به نژاد و ملیت خودشان محکم چسبیده اند و اصالت و اصلیت آن ها جزئی از شخصیت پروازی شان است همین باعث می شود فیلم  های او صحنه تضارب فرهنگ ها گردد آن هم به نوعی مخصوص، آنچنانکه در عالم واقع در خود جامعه آمریکا اتفاق می افتد ما با عبور از این بحث کم کم به تحلیل اصلی از فیلم جانگوی آزاد شده نزدیک خواهیم شد.

*واکنش روح یک آمریکایی به شرایط امروز





تاثیرپذیری تارانتینو از سینمای شرق بیشتر در بعد زیبایی شناختی آن است  اما به لحاظ تفکر او را باید یک (آمریکائی غیردولتی) دانست فیلم او واکنش طبیعی روح یک شهروند ایالات متحده به شرایط امروز این کشور است یعنی اثری کاملا آمریکایی که حتی اگر به نژادهای مختلف نگاهی دارد نه به نیت صدور بیانیه ای جهانی بلکه توجه به تمام اصالت ها از این جهت است که در دیگ هفت جوش جامعه آمریکا وجود دارند.
خب؛ شرایط امروز جامعه آمریکا چیست و واکنش طبیعی به آن چه شکلی دارد؟ در مورد شرایط این کشور باید گفت به سبب بحران اقتصادی، تب تند انتقادات اجتماعی بالا گرفته و واکنش احساسی ملت ها در چنین مواقعی که از چشم انداز آینده ناامید شده اند نگاه مادرانه و بازگشت خواهانه به شرایط تاریخی گذشته است حتی نظاماتی که خود آن ملت روزی ساقط کرده اند رنسانس در کل اروپا، رمانتی سیسم و بازگشت به مذهب در فرانسه یا باستان گرائی آلمانی ها و مدح و یدوکیند قهرمان مبارزه با ورود مسیحیت و.. تنها مواردی از برخورد اجتماعات با شرایط یاس آ‌میز همه گیر است اما درد آمریکایی جماعت این جاست که هر گاه از امروز و آینده  ناامید شده و خواسته نگاهی به گذشته بیندازد فقط حس شرمندگی پدید آمده در ارومه ذات این کشور چیزی به اسم هویت مشترک ملی وجود ندارد وهمین امر یک شهروند هزاره سومش را به شدت ناامید خواهد کرد.
 تارانتینو سری چرخانده و نگاهی به گذشته ایالات متحده انداخته و آدم های را از نژادهای مختلف به عنوان اجداد آمریکا می بیند که شخصیت قابل دفاعی ندارند یک دندان پزشک از کشور فلاسفه، آلمان، که قتل (البته قتل آدم بدها) را تئوریزه می‌کند این شخصیت تا حدودی می‌خواهد نمادی از غول های بزرگ فلسفه در آلمان باشد به همین جهت او کاملا خبیث نیست و مخصوصا در سکانس های انتهائی این مطلب به وضوح روشن می شود، شاید شخصیت پردازی شولتز به زعم بسیاری دلجویی تارانتینو از آلمانی ها بابت فیلم (پست فطرت های لعنتی) به نظر بیاید اما چنین نیست  او اینبار سراغ یک وجه دیگر از خصوصیت آلمان رفته و به این کشور نه به عنوان مسبب جنگ های جهانی بلکه به  عنوان سرزمینی نگاه می کند که نود درصد فلاسفه غرب را تربیت کرده و جائی است که ریشه تمام تفکرات از چپ گرفته تا راست در خاک آن پا گرفته وقتی این تئوری ها در اختیار فرهنگ آمریکایی قرار گیرد برداشتی سطحی صورت خواهد گرفت که باعث تندروی می شود یعنی حرکت های  که جانگو انجام می دهد مسیوکندی هم به شکلی  وحشتناک روشنفکرنما دیده می شود یعنی نمونه ای از ادا و اطوارهای فرانسوی. علاقه شدید او به بازی گلادیاتوریسم و برخورد او با خواهرش نمونه های شاخص این قضیه هستند واما سیاهپوست فیلم یعنی جانگو همان کسی است که شولتز به او اعتماد به نفس بخشید و گرنه همان برده فرمان بردار همیشگی باقی میماند در طول اثر کنایه های ظریفی به گذشته سیاهان آمریا زده شده به این که خود سیاهان در آفریقا همرنگ هایشان را به غربی ها فروختند و به اینکه در اوایل کار هر وقت موقعیت اندکی پیدا می کردند انتقام گیری سختی از سفیدها توسط ‌آنان به عمل می آمد که در بعضی موارد هیچ منطقی آن را نخواهد پذیرفت شخصیت جانگو کنایه های ظریفی به اوباما هم دارد که احتیاجی به شرح آن نیست و حتی مخاطبان کف سینما به راحتی می توانند این موارد را کشف کنند.
در کل باید گفت این گذشته آمریکا در نگاه تارانتینو است ساکنان اولیه آمریکا دست چینی از دور ریختنی های تمام ممالک دنیا در کشوری بی قانون و پر هرج و مرج بوده اند (جانگوی آزاد شده) به لحاظ تکنیک های داستان نویسی سطحی متوسط دارد و برخلاف بعضی کارهای قبلی تارانتینو ابتکار خاصی در آن دیده نمی شود اما هنگام کارگردانی در میزانسن و تدوین و بازی ها جذابیت های لازم بوجود آمده بود خصوصا خونریزی و جیغ و ویله های قربانیان تا حدی صریح و تاثیرگذار بود که هر مخاطبی را از جا می‌پراند البته شاید این مورد آخر مخالفانی جدی داشته باشد./ص

يادداشت از : ميلاد جلیل زاده
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.