فیلمساز می‌خواهد فیلم دست چندمش را روی حساب نام آشنای سازنده آن همچون متنی راز آلود و پرمعنا در بوته تفاسیر پیچیده بگذاریم،

باشگاه خبرنگاران؛ دکتر (حامد بهداد) یک دندانپزشک میانسال ایرانی است که سال ها در آمریکا زندگی کرده و  اکنون که سه سال است از همسرش جدا شده به ایران برگشته و در یک ویلای شمال کشور همسایه دیوار به دیوار دوست قدیمی اش کامبیز (رضا عطاران) می شود که همه او را مهندس صدا می‌کنند و او هم مردی میانسال و مجرد است، از طرفی دختری جوان به نام "حوریه یاسمین" (مهناز افشار) که ادعا می کند با نیروهای جادوئی نهفته در سنگ ها می‌تواند امراض را درمان کند، از کانادا به ایران آمده و مهمان خاله دکتر (رویا تیموریان) است. بین این دو  دوست قدیمی بر سر تصاحب این دختر جوان اختلاف می‌افتد و در نهایت "حوری" با یک وکیل (همایون ارشادی) که سن و سالش حتی بیست سال از این دو نفر هم بیشتر است به فرانسه می‌رود.



دو نفر از دو نسل متفاوت سینمائی یعنی "داریوش مهرجوئی" از نسل قدیم و همسرش "وحیده محمدی" از نسل جدید باز هم با همکاری یکدیگر اثری جدید را روانه پرده جشنواره کردند که به احتمال زیاد اکران عمومی هم خواهد یافت، حالا قرار است امتزاج این دو تفکر با غلبه ذهن مهرجویی، و خروجی آن را به عنوان یک فیلم در این یادداشت بررسی کنیم.
حتی اگر فیلم را ندیده باشید از خلاصه داستان که آمد، می شود اصل قضیه را فهمید البته نه "عطاران" و "بهداد" مناسب نقش آدم های پنجاه سال اند، نه "مهناز افشار" را می‌توان بیست و پنج ساله قلمداد كرد، ولی به هر حال عدد السنین این افراد را از زبان خودشان می شنویم و گریم بهداد - فقط در حد سفید کردن موها، سعی کرده این اعداد را باورپذیر کند اجازه دهید از این ها بگذریم و حتی از این بگذریم که کارگردانی این کار از هفتاد درصد کار اولی های همین جشنواره ضعیف تر بود و آن هم با امکانات چند برابر، از صحنه های انیمیشنی اش بگذریم که حتی طرفداران متعصب مهرجویی را در سالن به ایش و ایف انداخت و کلی چیز دیگر را بگذاریم و بگذریم تا برسیم به ارومه‌ی رنجی که می‌بریم؛ فیلم پر بود از صحنه های اسلپ استیک یا به اصطلاح شکسپیری‌اش (کمدی فارس) یعنی آنچه در کمدی های بزن و بکوب دهه های بیست و سی میلادی در سینما دیده می شد، پرتاب کیک به صورت هم، شکلک و هوچی گری، جنگ و دعوا سر کل کل های پوچ و..
ممکن است خیلی ها بخواهند دست به کار رمزگشایی و تفسیبر و تعبیرهای متعدد از معنای سمبل های "مهرجوئی" در این فیلم شوند اما با صراحت عرض می‌کنم همه این ها سر کار رفتن ماست، یعنی هدفی که  فیلمساز داشته او می‌خواهد فیلم دست چندمش را روی حساب نام آشنای سازنده آن همچون متنی راز آلود و پرمعنا در بوته تفاسیر پیچیده بگذاریم، می شود حدس زد چه تفاسیر عجیبی امکان دارد به این فیلم وصله شوند اما مطمئن باشد همه این ها سرکاری است.



تعبیر دکتر و مهندس (بهداد و عطاران) به نامزدهای انتخابات هشتاد و هشت و دختر جوان که به کابین کس دیگری غیر از این دو رفت به کرسی ریاست جمهوری یا تفسیر مهندس به دولت ایران و دکتر به امریکا و احتمالاً یافتن ارتباطی بین سنگ های جادوئی با اورانیوم، همه قرینه هائی صارفه دارند یعنی در واقعیت یکی از این دو (مهندس و دکتر) در انتخابات هشتاد و هشت عروس را به حجله برد و آنچه در این فیلم دیدیم نمی‌تواند نمادی از انتخابات دهم ریاست جمهوری باشد یا دکتر و مهندس به دلائلی فراوان نمی توانند نمادهائی از دول ایران و امریکا قلمداد شوند.



قضیه فاجعه آمیز تر از این حرفهاست همه می‌دانیم که منویات و درونیات هر شخص آگاهانه یا ناخودآگاه در اثرش متجلی خواهد شد و حتی می شود کاراکتر خود سازنده را میان شخصیت های اثر یافت تئوری هائی که چنین مطلبی را پی گرفته اند فقط ناظر به سینما نبوده و از شعر تا نقاشی و پیکرتراشی را مد نظر دارند حالا لطفاً بپرسید چه وجهی از شخصیت مهرجویی در اثر اخیرش متجلی شده؟
حتی اگر فیلم را ندیده اند از خلاصه داستانی که آمد واضح است مهرجویی در پی تبلیغ چه چیزی است حتی در خلال دیالوگ های فیلمش کار را تمام کرده و وقتی مهندس اختلاف سنی دکتر یا حوری را به او یادآوری می کند پاسخ دکتر بخواهید مهرجویی اینست که در آمریکا مرد هفتاد ساله دست  عروسش را می‌گیرد و به عشق و حالش می رسد...
وای به حال بیت المال که در دست چنین کسی افتاده تا بتواند در اثری تا این حد به لحاظ فنی ضعیف، ازدواج پیرمردها با زنان جوان را ترویج کند فیلمساز حرفش را وقتی کامل می کند که دخترک جوان با انگشت اشاره دوستی که یافته را نشان میدهد، مرآتی، همان وکیل هفتاد ساله! یعنی هر چه سن و سالش بیشتر به نتیجه گیری اثر نزدیک تر
قصد ندارم اصطلاحاً به ورطه نگارش (نقد دوم) بیفتم اما همین قدر را داشته باشید که وقتی مسئولین اعلام می کنند آ‌مار تجرد بین جوان های مذکر به خط بحرانی رسیده به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی یا هر چیز دیگر ... و دامنه این بحران بی رغبتی و امتناع، دیر یا زود است که جوانان مونث را هم به صورت طیفی منفعل در آورده و اجتماع را دچار مرگ مغزی کند در چنین هنگامه این مطرح کردن نظریه مرد پیر و زن جوان یعنی آب به  آسیاب طبقه اشراف ناصرالدین شاه صفت ریختن.

يادداشت از : میلاد جلیل زاده


براي ديدن اخبار  و عكسهاي جشنواره اينجا را كليك كنيد
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.