به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، این روزها، اوضاع نروژ روبراه نیست. محبوبیت دولت ینس استولتنبرگ به شکلی گسترده، کاهش یافته و از آن طرف، محبوبیت حزب محافظه کار در یک ارتقای محسوس تبه رنکینگ 36 درصد، صعود کرده است.
واکینگها یکی از باکیفیت ترین و مطلوب ترین چاه های طلای سیاه را در اختیار دارند. جمعیت آنها، سر جمع به 5 میلیون نفر هم نمی رسد اما سطح زندگی آنقدر بالاست که آرزوی هر کسی است که در «اسلو»، زندگی کند. تازه باید این نکته را هم اضافه کنیم که 70 درصد خاک این کشور، به علت سوز سرما، غیرقابل سکونت است. مخصوصاً همین الان در سرمای زمستان 2013، برودت هوا در بسیاری از جاهای نروژ، سفیدپوش کرده است. اقتصاد واکینگها، اما گرم است، یکی از دلایل این گرما شاید عدم عضویت در اتحادیه اروپاست که اقتصادش این روزها، بدجوری، منجمد شده است.
فارس برای بررسی آخرین تحولات نروژ با با «اِوا کریستین هانسن» (Eva Kristin Hansen)، نماینده پارلمان نروژ و یکی از اعضای حزب کارگر ( حزب حاکم ) گفتوگویی داشته که در ادامه می خوانید؛ جالب اینجاست که بدانید خانم هانسِن یکی از طرفدران تحریم اسرائیل در نروژ به حساب می آید و بعنوان مشاور وزیر خارجه نروژ برای کمک به مردم فلطسین، فعالیت هایی داشته است.
1/ آیا دولت حزب شما (کارگر)، برنامهای برای پیوستن به سازمان اوپک دارد؟
نروژ، هیچ برنامهای برای پیوستن به اوپک ندارد؛ از سوی دیگر اما دولت نروژ در نظر دارد برای رسیدن به یک بازار نفت و گاز کارآمد، بسیار کاربردی و توسعه محور، تلاش کند و دیپلماسی انرژی را بین کشورهای تولید کننده و مصرف کننده، تقویت نماید.
2/ دولت نروژ با پول حاصل از درآمد نفت، چه میکند؟
هدف ما، خرج کردن ثروت بصورت عاقلانه است. انتقال ثروت از منابع نفتی نروژ ( در زیر زمین ) به دارایی های خارجی که توسط صندوق بازنشستگی دولت، سرمایه گذاری می شود به دولت کمک می کند تا تنوع و گوناگونی ثروت نفتی دولت، بهبود پیدا کند.
گردش (ورودی) صندوق عبارت است از تمام درآمدهای نفتی دولت، خالص معاملات مالی مربوط به فعالیت های صنعت نفت و همچنین بازگشت سرمایه گذاریهای صندوق.
گردش مالی (خروجی) از این صندوق نیز اینگونه است که فقط مبلغ مورد نیاز برای پوشش کسری بودجه غیر نفتی، قابل دسترسی است. این به معنای آن است که صندوق به طور کامل با بودجه دولت، هماهنگی دارد و تخصیص خالص پول به صندوق، منعکس کننده کل مازاد بودجه (شامل درآمد نفت خام) است.
سیاست های مالی که تنظیم کننده گردش خروجی صندوق است در راهنمای سیاست های مالی، مشخص شده است. این راهنما میگوید که با گذشت زمان، استفاده از درآمد نفت، فقط تا سقف 4٪ مجاز است. این امر تضمین کننده کاهش انواع ریسک های مالی است و کمک می کند تا اقتصاد غیر نفتی داخلی از نوسانات قیمت نفت در امان باشد.
3/ چرا اقتصاد نروژ آن طور که باید و شاید به نفت، وابستگی ندارد؟
اکتشاف و تولید منابع نفت در فلات قاره نروژ تا به حال تأثیر عمده ای بر اقتصاد نروژ داشته است. سهم بخش نفت از تولید ناخالص داخلی نروژ، در حال حاضر به بیش از 20 درصد می رسد. این رقم برابر است با نزدیک به نیمی از کل صادرات، یک چهارم از کل درآمد دولت و یک چهارم از کل سرمایه گذاریها.
بخش نفت به ما یک فرصت منحصر به فرد برای توسعه یک نظام رفاه اجتماعی قدرتمند، هدیه کرده است. با این حال، ما، سدی بر روی گذران و مخارج جاری گذاشته ایم تا با4 درصد بازده واقعی از صندوق، نسل های آینده نیز از این نوع صرفه جویی بهره مند شوند. این عملکرد به ما کمک می کند تا اقتصاد ملی به نفت وابسته نباشد و از نوسانات آن، آسیب نبیند.
4/ مدتی پیش در مصاحبه ای که با جیووانی پیتلا، (نائب رئیس پارلمان اروپا) داشتیم، به ما گفت که کاپیتالیسم (سرمایه داری) وحشی و سرکش شده است. آیا، شما هم این مسئله را قبول دارید؟ چرا؟
اقتصاد بازار میتواند خلاقیت و ثروت، ایجاد کند اما زیر بنای بازار را نمی توان به سمت «چپ و راست»، هدایت کرد. نمایش بحران مالی اخیر نشان داد که چگونه ثبات ذاتی بازارهای مختلف می تواند به راحتی توسط قوانین و مقررات نامناسب، به بحران، کشیده شود. بازار ممکن است بیش از حد خلاق باشد و در خدمت منافع خود اما کاری برای منافع جامعه. نمی کند. از جمله درسهای کلیدی این بحران، این است که نهادهای مالی- بین المللی بیش از حد قوی که ریسک و مدیریت ضعیف نقدینگی را در نظر نمی گیرند چگونه به درد سر می افتند.
علاوه بر این، ضعف، تناقض و حتی گاهی اوقات نبود مقررات در بسیاری از کشورها اجازه داده تا رفتاری غیر مسئولانه به اتفاق خطرناکی در حوزه اقتصاد، منجر شود.
مثال قابل توجه از این مقررات، بازار بدون پشتوانه ایالات متحده ( چاپ دلار بدون پشتیبانی طلا ) است که خطرآفرین شد و در نهایت به بی ثباتی کل سیستم مالی جهانی، منجر شد؛ به طوری که نسخه فعلی بحران در بازارهای مالی و در واقع در سطح بین المللی از سیاست های داخلی، نشأت می گیرد . مشکل و حتی شایعات مربوط به مشکلات، در یک گوشه ای از نظام جهانی به راحتی می تواند باعث سرایت در سراسر سیستم های اقتصادی دنیا شود. جلوگیری از فراگیری بحران فقط از طریق بستن خلأ های نظارتی، میسّر است و برای اطمینان از اینکه تمام بخش های مالی، واکسینه شده باید به اندازه کافی مقررات داشت و بُعد نظارتی را، تقویت کرد.
5/ اوضاع منطقه یورو را در سال 2013، چگونه پیش بینی میکند؟
اقتصاد جهانی و بازارهای مالی بین المللی هنوز هم از شوک مربوط به بحران مالی، دچار اختلال هستند. بسیاری از کشورهای اروپایی در طول زمان، پولی بیش از حد مجاز، خرج کرده اند و در حال حاضر با چالش های بسیار دشواری در کاهش هزینه ها و ایجاد اصلاحات مواجه شده اند. این کار مستلزم گذر زمان است که همه این اقتصادها به راه گذشته بازگردند و حساب شده، عمل کنند .بنابراین، هزینه های بلند و بالا می تواند رشد در آینده را تهدید کند. از این رو، رشد اقتصادی و ثبات مالی به وجود اطمینانی بزرگ، منوط است. بنابراین بسیار دشوار است که پیش بینی کنیم در طی هفته های آینده، ماه ها و حتی سال ها، چه برسر منطقه یورو خواهد آمد.
6/ آیا قبول می کنید که جهان، درگیر یک جنگ جهانی اقتصادی است؟
من فکر نمی کنم جنگی اقتصادی در ابعاد جهانی وجود داشته باشد، اما واقعا مهم است که با همکاری میان دولت ها، مقرراتی قوی برای تمامی بخش های مالی، وجود داشته باشد.
7/ به این مساله اعتقاد دارید که اتحادیه اروپا نیاز به یک بازبینی ساختاری دارد؟
در سال گذشته یک مشکل برای اروپا، وجود داشت. ما هنوز در میانه بحرانی هستیم که در سال 2008 به اقتصاد جهانی، ضربه زد. این بحران در حال عبور از فازهای مختلف به همراه پیامدهای بزرگ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. در واقع، ما شاهد یک مرحله از تستینگ همکاری در بین کشورهای اروپایی هستیم و آنها در واقع مرحله آزمایش در همکاری را پشت سر می گذارند. ما، اتحادیه اروپایی را می بینیم که دستور کارش، تحت سلطه بسته های بحران است. دو موضوع خاصی که علت بروز نگرانی هستند، این دو مورد هستند: در مرحله اول، سطح رو به افزایش، بیکاری است.
دوماً، فشار این بحران و عواقب آن بر روی سطح اعتماد به نفس مردم در مواجهه با دموکراسی در تک تک کشور ها و سراسر اروپا است. از بسیاری جهات، ما در حال نزدیک شدن به یک سه راهی مهم در اروپا به عنوان نتیجه ای حاصل از بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستیم؛ چگونگی و گستره وضعیت کنونی، آینده اروپا را تعیین خواهد کرد.فقط با امیدواری است که می توان رشد، رفاه، امید و اعتماد را ترمیم کرد و اشتغال را افزایش داد.
8/ چندی پیش مردم نروژ،بار دیگر به عضویت در اتحادیه، رأی منفی دادند؛ موضوع چیست که بعد از چندین بار نظرخواهی عمومی، هموطنان شما، به منطقه یورو، روی خوش نشان نمیدهند؟
دلایل بسیاری وجود دارد که چرا بیشتر مردم نروژ، به عضویت در اتحادیه اروپا، رای منفی دادند؛ استدلال های اصلی به سال 1994 باز می گردد که ریشه در دموکراسی خواهی و آزادی طلبی مردم داشت. نروژی ها دوست داشتند به عنوان یک کشور کوچک،عضوی از جامعه اروپا باشند. استدلال دیگر به نقش کشاورزی، نقش نروژ در سازمان ملل متحد، حقوق کارگران و مسائل اقتصادی بر می گشت.
9/ برسیم به رابطه ایران و نروژ؛ در این مورد، چه صحبتی دارید؟
در حال حاضر، نروژ از تحریم های اقتصادی در مورد ایران حمایت می کند. من امیدوارم که ما در آینده بتوانیم روابط خوب با هم داشته باشیم و همکاری بین کشورهای من و شما، توسعه پیدا کند.