به گزارش
خبرنگار سياست خارجي باشگاه خبرنگاران؛ "سيدهادي سيدافقهي"، طي يادداشتي به بررسي تحولات سوريه و تاثیر آن بر دیگر کشورها پرداخته است.
متن اين يادداشت به شرح ذیل است:القصير شهری استراتژيک بوده و حکم ستاد مشترک عمليات تروريستي اعم از جبهه النصره الشام ( نيروهاي القاعده در سوريه) و يا ارتش به اصطلاح آزاد سوريه بوده که عمدتا وابسته به کشورهاي غربي، عربستان سعودي و قطر است.
پس از تصرف اين شهر و آزادسازي آن توسط ارتش سوريه، اين نکته قابل بررسي است که القصير نه تنها يک روستاي کم اهميت نبوده بلکه داراي ابعاد گستردهاي در زمينههاي مختلف است که ميتوان به موقعيت آن به عنوان شهري مرزي و استراتژيک اشاره کرد که اين شهر براي ضد انقلابيون و مخالفين بشاراسد از جهات مختلف داراي اهميت بوده که در ادامه به بررسي آن ميپردازيم.
از ديدگاه اول، اين شهر به عنوان يک پل استراتژيک بين لبنان و سوريه بوده که از جهات مختلف توسط شهرهاي حلب، حومه دمشق، درعا و اردن احاطه شده است.
از ديدگاه دوم موقعيت تدارکاتي اين شهر قابل بررسي است، چراکه 80 درصد تسليحات و نيروهاي تروريستي از لبنان و القصير وارد سوريه شده و به سراسر اين کشور منتقل گرديده، همچنين سلاحهايي از طرابلس و ديگر بندرهاي لبنان براي ضد انقلابيون اعزام شده که عمدتا در القصير نگهداري شده و همچنين از اين شهر براي اعزام نيروهاي انساني نيز استفاده شده است.
مسئله قابل بررسي ديگر تمرکز مراکز فرماندهي و گردانهاي ارتش آزاد و جبهه النصر در القصير بوده که در اين راستا اين شهر تبديل به دژي مستحکم شده که غرب و آمريکا حتي تصور آن را نکرده که روزي ارتش سوريه اين دژ به ظاهر مستحکم را در هم شکند.
بسياري از افسران اطلاعاتي، امنيتي، ژنرالهاي کهنهکار و بازنشستگان کشورهاي اروپايي و برخي کشورهاي عربي ( عربستان، قطر) بيشترين تمرکز خود را روي القصير متمرکز کرده، زيرا اين شهر دسترسي آنها را به ديگر شهرهاي سوريه آسانتر کرده و دستپاچگي و عکسالعملهاي بيخردانه مقامات اروپايي، نشاندهنده اهميت اين شهر از لحاظ اطلاعاتي و امنيتي براي اين کشورها است.
غرب براي بازگرداندن تعادل و توازن استراتژيک امنيتي و نظامي نيازمند يک همکاري در سطح بالا به نيروهاي تروريستي بوده تا در اين راستا القصير و يا حتي شهرهاي مهمتر از آن را از چنگ نيروهاي سوري درآورده و از اينرو با بهانهجويي سعي در مسلح کردن نيروهاي تروريستي کرده و در اين راستا مسئله پرونده شيميايي را مطرح کرده است.
براساس اين پرونده غرب ادعا داشته که ارتش سوريه در برخي از مناطق درگيری به طور محدود از سلاحهاي شيميايي استفاده کرده و اوباما در اين راستا اظهار داشت؛ براي ما ثابت شده که ارتش سوريه از سلاح شيميايي و گاز سمي سارين به طور محدود استفاده کرده و آنها با اين کار قواعد جنگ را زير پا گذاشته است که در اين راستا کنفرانسي تحت عنوان کنفرانس دوحه برگزار کردند که در آن توافقات محرمانهاي صورت گرفت و غرب با تاکيد اعلام کرد که سلاحهاي شيميايي مرگبار و امکانات تدافعي بيشتري را به ارتش آزاد و يا گروههايي که به آنها اعتماد داشته خواهيم داد.
در اين راستا مصوبات نشست دوحه قطر به اجماع نرسيده چراکه انگليس و فرانسه خواهان مشورت با دولتهاي خود در اين زمينه شده و آمريکا نيز براي به هدف رسيدن نقشه خود اظهار داشت؛ هر کشور بايد خود به طور مستقل وارد عمل شده و بر مبناي توافق کلي در دوحه عمل کند.
در اين زمينه جان کري در مصاحبهاي اعلام کرد که ما زماني به سمت برگزاري کنفرانس ژنو 2 رفته که تبادل و توازن بين نيروهاي ارتش سوريه و نيروهاي تروريستي برقرار شود.
از سوي ديگر ارتش سوريه با کمک بيشائبه حزبالله لبنان در بازپسگيري پادگانها، پايگاهها، فرودگاههاي اضطراري و نيز همچنين القصير که اين شهر از لحاظ خط مقاومتي نيز براي هر دو کشور حائز اهميت بوده، تلاشهای بسیاری انجام داد.
حال در اينجا ما شاهد يک تناقض نفاقگونه در برخورد غرب و آمريکا با مسئله حل بحران سوريه هستيم که از يک سو براي ايجاد توازن خواستار مسلح کردن تروريستها به سلاحهاي مرگبار بوده و از سوي ديگر باید تنها راه حل بحران سوريه را گفتگوي سياسي بين معارضين تروريست و نمايندگان دولت دانست.
در اينجاست که آمريکا خواهان در دست گرفتن مسئله مديريت بحران سوريه بوده که اين راهکار بهترين حالت براي رژيم غاصب صهيونيستي بوده، چراکه هرچه جنگ، خونريزي، خرابي، ويراني، آدم ربايي و جنايات غيراخلاقي و انساني توسط گروه تروريستي القاعده صورت گيرد، به نفع آمريکا و رژيم غاصب صهيونيست بوده، چراکه اين رژيم جعلی اقدامي را که خود در جنگ با سوريه بايد محقق کند را امروز به دست غرب و گروههاي تندروي سلفي به سرانجام رسانده است.
چشم انداز آينده تحولات سوريهارتش سوريه بايد به کمک حزبالله لبنان به پيروزيها، پيشرويها و آزادسازيهاي منطقه درعا و حلب ادامه داده تا آمريکا و غرب حرفي براي گفتن نداشته و ما اکنون شاهد گسترش شعلههاي جنگ داخلي سوريه در لبنان، ترکيه و مصر نيز هستيم.
همانگونه که در ترکيه تظاهرات مردم اين کشور بهانهاي براي اعتراض به سياستهاي اردوغان شده و در مصر نیز قطع رابطه اين کشور با سوريه چاشني انفجار حوادث شده و این کشور را بر لبه پرتگاه جنگ داخلي قرار داد.
ما اميدواريم آمريکا عبرتهاي کافي را از تحولات اخير سوريه گرفته باشد و متوجه اين مسئله بوده چراکه بحران سوريه از طريق نظامي و امنيتي قابل حل نبوده و تنها راه حل اين بحران اين است که آمريکا بدون پيش شرط به مزدوران خود ( ارتش آزاد، جبهه ائتلاف) بفهماند که بايد سلاحها را زمين گذاشته، جنگ را متوقف کرده و براساس واقعيات محدود در حيات سياسي و در حکومت آينده مشارکت سياسي داشته باشند.
باید گفت؛ بحران سوريه تنها از طريق گفتگوي سياسي که يکي از راهحلهاي ايران براي حل اين بحران بوده و با يک فرجام نيک به نفع مردم سوريه به پايان خواهد رسید.
انتهاي پيام/