به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران : مجموعههای تالار وحدت و تئاتر شهر از معدود سالنهای استاندارد طراحی شده برای تئاتر و موسیقی در کشور، سالهاست که نه تنها به لحاظ ظرفیت با کمبود مواجه هستند و به همین دلیل بسیاری از اجراهای مهم در سالنهای فاقد استاندارد صورت میپذیرد و این وضعیت، متاثر از عدم توسعه ظرفیتهای زیربنایی فرهنگی کشور است.
از مهمترین ابزارهای توسعه و تحکیم جایگاه فرهنگی یک ملت در عصر حاضر، برخورداری از نمادهای فرهنگی است که از بالاترین استانداردهای روز جهان برای بهره برداری حداکثری از فرصتها، اتفاقات و ظرفیتهای بالقوه در این حوزه است و در واقع هرچند ممکن است فرهنگ یک کشور علی رغم عدم برخورداری از این ابزارها، بتواند به حیاتش ادامه دهد اما کیفیت این ادامه حیات، مستلزم در دسترس قرار داشتن ابزارهای کارآمد است و طبیعتاً اگر قرار بر رقابت فرهنگی باشد و مقصود صدور فرهنگ ایرانی در نظر آید، این ابزارها میبایست از بهترینها باشد.
از مهمترین ابزارهای فرهنگی، اماکن میزبان رویدادهای فرهنگی است؛ اماکنی که هرچند در کشورمان وجود دارد اما تنها معدودی از آنها کارکرد تخصصی و استاندارد برای فعالیتهای فرهنگی و هنری دارند و این اماکن محدود نیز یا آنچنان دارای قدمت هستند که از استانداردهای روز فاصله گرفتهاند و یا به واسطه عدم توسعه به موازات افزایش جمعیت، کشش میزبانی برنامههای فرهنگی جدی را ندارند. در واقع این ابزارها در کشورمان هم بسیار محدود است، هم بیش از حد کوچک است و هم برندگی و اثرگذاریشان به حداقل رسیده است.
در پایتخت به طور مشخص دو سالن کاملاً تخصصی برای برنامههای فرهنگی وجود دارد که در مجموعه تالار وحدت و مجموعه تئاتر شهر خلاصه میشود؛ مجموعههایی که درباره استاندارد بودن تالارهای اصلیشان اتفاق نظر وجود دارد و درباره سایر سالنهای جنبی که به طور موازی میزبان برنامههای فرهنگی هستند، نمیتوان به طور قاطع از استاندارد تخصصی سخن به میان آورد. این دو سالن که سال 1346 طراحی و پروژه احداثشان آغاز شده، همان زمان نیز مجموعههای بزرگی محسوب نمیشدند اما همین مجموعههای نه چندان بزرگ که با استانداردهای روز تطابق داشتند، برای تهرانی با جمعیت دو میلیون و هفتصدهزار نفر طراحی شده بودند.
تالار وحدت که برای برنامههای موسیقیایی طراحی شده بود، با ظرفیت 700 صندلی، با در نظر گرفتن طبقات فوقانی بعید است بیش از 1500 نفر کشش داشته باشد و تالار اصلی تئاتر شهر نیز که مشخصاً برای تئاتر کارکرد دارد، تنها 580 صندلی دارد و اینها تنها سالنهای استانداردی است که تهران در این دو بخش در اختیار دارد؛ سالنهایی که چندان سالم نیز نیستند و به تازگی اعتراض به وضعیت تئاترشهر منجر به کمک یک میلیارد و سیصد میلیون تومانی برای بازسازی این مجموعه و برکناری مدیر این مجموعه شد! تالار وحدت وضعیت بهتری دارد اما این مجموعه نیز عمر خود را کرده و هر دو مجموعه به بازسازیهای بسیار اساسی تر از این نیاز دارند.
اما سوای این بازسازیها، ایران حداقل در پایتختش نیاز به سالنهایی دارد که ظرفیت متناسبی با جمعیت این شهر هشت میلیون و دویست هزار نفری را داشته باشد و قابل رقابت با سالنهای تئاتر و موسیقی مطرح جهان نیز باشد. این سالنها علاوه بر آنکه فرصت میزبانیهای بینالمللی را فراهم تر از قبل میسازد، نمادهای فرهنگی کشور نیز میشود، کما اینکه تئاترشهر به نوعی نماد تئاتر ایران شده و این جای تاسف دارد که این نماد تنها میتواند یک یازده هزارم جمعیت شهری که در آن قرار دارد را میزبانی کند و انتظار میرفت با توجه به سه برابر شدن جمعیت تهران از 1346 تاکنون، سالنهایی تخصصی حداقل با سه برابر ظرفیت این مجموعه ها ایجاد شود که البته اگر برآورد یک هزارم را نیز در نظر گرفت، تهران در حال حاضر به یک سالن آمفی تئاتر هشت هزار نفری نیاز دارد.
اینکه تصور کرد، فرهنگ ایران برای رشد تنها نیاز به خلق آثار تازه دارد اما حتی مکانی مناسب برای تحقق چنین مطالبهای فراهم نباشد، آنچنان عوارضی در پی دارد که شاید بخشی از مردم را از اصل فرهنگ نیز گریزان نماید. به عنوان نمونه، عدم ایجاد سالنهای تئاتر و موسیقی استاندارد دارای ظرفیت پذیرش بالا، موجب تبدیل سولههای نمایشگاهی به سالنهای غیراستاندارد اجرای کنسرتها و مبدل شدن سالنهای کنفرانس به سالنهای غیراستاندارد تئاتر شده تا اهالی موسیقی و تئاتر بتوانند در اجراهای محدودی که به لحاظ صدور مجوز و هزینه جانبی میتوانند داشته باشند، هزینههای اجرا را بازگردانند.
در واقع عدم وجود سالنهای استاندارد دارای ظرفیت بالا در پایتخت، نه تنها فرصت میزبانی رویدادهای بزرگ و حتی بهره برداری از مشارکت بالای مردم از برنامههای فرهنگی را سلب میکند که هنرمندان را نیز وامیدارد تا اماکن بزرگ غیراستاندارد دارای چندهزار صندلی را به این سالنهای استاندارد دارای چندصدصندلی ترجیح دهند و حاصل چنین اتفاقی برگزاری کنسرتی در سالن های غیراستاندارد میشود که بخشی از مخاطبان دیدی نسبت به صحنه ندارد و خریدار بلیت تصور میکند، بابت خرید بلیت یک کنسرت متضرر شده و ترجیح میدهد در چنین شرایط اقتصادی، دیگر سراغ برنامههای فرهنگی را نگیرد.
اینها سادهترین عوارضی است که چنین بیتدبیری میتواند در پی داشته باشد و ای کاش مسئولان پیش از آنکه گروهی خارجی نظیر مسئولان ترکیه به ایران سفر کرده و شبیه ماجرای پرچم ایران، این بار از نبود یک سالن آمفی تئاتر بزرگ در سطح پایتخت ابراز تعجب کنند و سپس سالن سازی نظیر نصب پرچم شروع شود، هم اکنون دست به کار شوند و تعدادی مجموعه فرهنگی تخصصی برای رشتههای هنری نظیر تئاتر و موسیقی با در نظر گرفتن آخرین استانداردهای روز (نه سوله و سالن عمومی) طراحی کنند و در این زمینه نیز قدرت رقابت کشورهای منطقه را تا پیش از 1404 بیابیم.