او در یک بیوگرافی کوتاه از خودش، اینگونه خود را معرفی کرد: در 14 سالگی به آمریکا رفتم، ابتدا در شهر جرجیا و سپس در لس آنجلس زندگی کردم. تحصیلاتم را با فرهنگ غربی و در رشته مهندسی مددکاری به پایان رساندم . علاقه فراوانی نیز به موسیقی داشتم.
محمد عرب دلیل تحول و بازگشتش به اسلام را یک سنت قدیمی ایرانی خواند و افزود: وقتی میخواستم برای شرکت در کارناوالی به برزیل مسافرت کنم، خواهرم که متوجه شد زمان زیادی در سفر خواهم بود، من را از زیر قرآنی که مادربزرگم دو هفته قبل از ایران آورده بود، رد کرد. من هم برای اینکه با این حرفها و منطق غلط مبارزه کنم و از آن بر علیه خودش استفاده کنم، قرآن را از خواهرم گرفتم و در کوله پشتیام گذاشتم. اما خواندن قرآن، چنان من را متحول کرد که نه تنها به کارناوال نرفتم، بلکه خداوند ریسمان نجاتش را در لحظهای ضروری و مهم به من نشان داد.
وی ادامه داد: در دو هفتهای که در جنگلهای برزیل بودم، متوجه شدم همه یکتا پرست و خداجو هستند. این را خانوادهای سرخپوست با رفتارشان به طبیعت به من یاد دادند. آنجا همیشه عصرها قرآن میخواندم و برایم بسیار جذاب بود. متوجه شدم این حرفها از سوی خداست. در آیه 23-24 سوره بقره دلیل آسمانی بودن قرآن برایم روشن شد؛ خدا در این آیه گفته تا قیامت وقت دارید آیهای شبیه این کتاب بیاورید و این همه اطمینان، مرا متقاعد کرد و دوباره مسلمان شدم.
محمد عرب در ادامه افزود: این قرآن با اینکه دوبار در رودخانه آمازون افتاد، اما هنوز هم آن را دارم و برایم بسیار با ارزش است.
وی با اشاره به مطالعات آکادمیکش در غرب گفت: همیشه در دروس جامعهشناسی به ما میگفتند دین یک رکن اصلی جامعه است. اما چه دینی؟ دین تحریف شده یا دین دست نخورده؟ به نظر من دین دست نخورده راه نجات است.
او برخورد خانوادهاش با این تحول را عادی خواند و گفت: بعد از بازگشت از برزیل، وقتی تحول در شیوه زندگی من را دیدند، متوجه شدند و ابتدا با کمک خواهرم وضو گرفتم و نماز خواندم.
محمد عرب با اشاره به ماجرایی که توانسته بود دوست غیر مسلماناش را مسلمان کند بیان کرد: با تغیرات رفتار در محیط کارم، باعث شدم یکی از دوستان یهودی و صهیونیستم با یک استدلال منطقی مسلمان شود کسی که ضد دین بود، با دلیل منطقیای که برایش بیان کردم مسلمان شد و گفت میخواهم طوری زندگی کنم که اگر قیامتی بود، ضرر نکنم.
وی افزود: به موسیقی علاقه بسیاری داشتم اما بعد از تحول تمام آلات موسیقی را کنار گذاشته بودم؛ بعد از آن که کمی با اسلام آشنا شدم و با آن انس گرفتم، تصمیم گرفتم دوباره به سمت موسیقی بروم اما با هدف استفاده برای شناساندن اسلام و مدتی طول کشید تا فرهنگ غلطم به فرهنگ درستی تبدیل شود. فهمیدم میتوانم از موسیقی در خدمت این دین استفاده کنم. کارم در این موسیقی دادن سرنخ و اطلاع رسانی بود تا مردم جهان با نامهایی مانند امام حسین(ع) آشنا شوند.
محمد عرب در پایان گفت: من نفرتم از خودم است نه از محیط و دوستانم. از خودم متنفرم که چرا ده سال زودتر به این مسأله پی نبردم و این دین را نشناختم. همیشه در آن محیط برای دوستام دعا میکنم دلم میسوزد که از این گنج عظیم بیبهرهاند.