خدايا اين روزها در لاله‌زار احساسم قدم مي‌زنم و داغ دوريت را مرور مي كنم.

باشگاه خبرنگاران- خدايا اين روزها در لاله‌زار احساسم قدم مي‌زنم و داغ دوريت را مرور مي كنم داغي كه جنون آفريد و مجنونم كرد،‌ تو مي‌داني و من مي‌دانم اين روزها چه مي‌گذرد دلي كه آتش حرمان از معصيت را به جانش نهاده و استغفار مي‌طلبد از آنكه جز تو را دوست دارد و جز تو اميدي را بجويد.

از شمع وجودم در برابر عظمتت چيزي نمانده در راه تو را جستجو مي‌كنم، مرا واله و شيداي روزهاي يافتنت،‌ روزهاي خوب بودنت،‌ حسن كردنت مي‌خواهد.

مانند باران بر احساسم ببار، ابر دلم بدجور فكر باريدن دارد باريدني نه از جنس اين روزها،‌ از جنس تمام سالهايي كه تو مي‌داني و من، روزهايي كه شعله احساسم آرامش دريايم را به هم مي‌زد و فقط تو بودي فقط تو پناهم بودي.

دلم هواي آن روزها را دارد،‌ بر احساسم ببار كه هر بار بيشتر از ديروز هوايت به سرم زده است./ي2
برچسب ها: شعر ، خدا ، امید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار