به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از روزنامه صهیونیستی جروزالم پست ؛ در سال 1779 میلادی سیزدهمین مستعمره در آمریکای شمالی از امپراطوری انگلیس اعلام استقلال کرد و خود را "ایالات متحده"نامید . از همان سالهای نخستین تشکیل این کشور سردمداران آن با القای این موضوع که دولت این کشور مهد دموکراسی و آزادی در کل جهان خواهد بود ، مردم ساکن این منطقه را به نوعی نژادپرستی و ناسیونالیست افراطی عادت دادند . اما هزینه هایی که مردم آمریکا برای این القا تاکنون داده ومی دهند چیست ؟
در سال 1979 و حدود 20 سال پس از کودتای خونین (28 مرداد) و سقوط دولت مصدق که توسط "سیا" سازماندهی و اجرا گردید ، "جیمی کارتر" در حالی در سمت رییس جمهوری آمریکا قرار داشت که دانش آموزان و دانشجویان ایرانی با جنبشی خودجوش سفارت آمریکا در تهران _ که به لانه جاسوسی شهرت دارد _ را به تسخیر خود در آورده و بدنبال آن نیز خواهان سرنگونی حکومت دیکتاتوری پهلوی شدند .
کارتر در این دوران نتوانست "حکومت پهلوی" را بعنوان یکی از هم پیمانان اصلی آمریکا در منطقه خاورمیانه در سمت پادشاهی ایران حفظ کند و همواره از این برهه از تاریخ ایالات متحده بعنوان یکی از تیره ترین زمان ها یاد می شود .
در ادامه این مقاله آمده است : همانند اقدامات نسنجیده و شکست خورده کارتر در سال 1979 ، در سال 2002 "جورج بوش" تصمیم گرفت توهم دیرینه کاخ سفید برای ایجاد دموکراسی در سراسر دنیا را در عراق _ تحت حکومت صدام _ اجرا کند . به اذعان بسیاری از رسانه های امریکایی در آن زمان "بوش" از اعراب جز واژه "اعراب" چیز دیگری نمی دانست تا آنجا که وی از اینکه "دین و مذهب" یکی از تفاوت های اعراب با کشورهای غربی است نیز اطلاعی نداشت .
وی با همین تصور به عراق حمله کرد و بهانه این تجاوز نیز تولید سلاح کشتار جمعی توسط صدام که یکی از هم پیمانان آمریکا در منطقه محسوب میشد ، بود . این تجاوزگری هشت ساله حاصلی جز مرگ هزاران نظامی و غیرنظامی عراقی و تخریب بسیاری از زیرساخت های اساسی این کشور نداشت .
تحلیلگران سیاسی معتقدند روند تجاوزات و دخالت های آمریکا در امور کشورهای خاورمیانه از آنجا اوج گرفت که "جمهوری اسلامی ایران " پس از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله خود روند پیشرونده ای را در منطقه آغاز نمود . این پیشرفت ها هم در زمینه استراتژیک بوده و هم زمینه های اقتصادی ، سیاسی و علمی .همین موضوع واشنگتنرا بر آن داشته تصمیمی برای کنترل نامحسوس وقایع منطقه از نزدیک داشته باشد . بهرتین راه کنترل حضور در کشورهایی است که با ایران هم مرز هستند .
در سالهای بعد ، قدرتمندی ایران به همین موارد منتهی نشد . همکاری و مشارکت نزدیک تهران با حزب الله لبنان ، حماس در فلسطین ، دولت سوریه و تعدادی دیگر از دولت های منطقه و جهان موجب تقویت جبهه ضدآمریکایی و ضداسرائیلی گردید . این جبهه که اکنون به _جبهه مقاومت_ شهرت دارد بارها از سوی کشورهای غربی مورد تهاجم لفظی قرار گرفته و حتی ایران در دوران ریاست جمهوری بوش بعنوان "محور شرارت" نام گرفت .
سال 2009 فرا رسید و "باراک اوباما" بعنوان فردی جوان ، ایده آل گرا و مخالف سیاست های جنگ ظلبانه بوش در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شد . وی نخستین فرد دورگه ای بود که رییس جمهور آمریکا می شود . اوباما سیاست "تغییر" را شعار انتخاباتی خود قرار داد و توانست خیل عظیمی از منتقدان سیاست های جنگ افروزانه وخشن بوش را به خود جذب کند . تحول در سیات های بین المللی کاخ سفید و راهنمایی وقایع دموکراتیک دنیا بطور غیرمستقیم از دیگر ادعاهایی بود که اوباما برای فریب رای دهندگان آمریکایی از آن استفاده کرد .
این ادعاها با فاصله کمتر از چهار سال بر همگان روشن شد . افغانستان و لیبی نمونه های بارزی از شکست اظهاراتی بود که برای اوباما تنها در حد "شعار" باقی ماند و وی هرگز نتوانست آنچه در سخنرانی ها بیان می نماید اجرا کند . سخنان وی همواره از آرامش ، صلح و دموکراسی در دنیا حاکی است اما عملا چیزی جز جنگ و مداخله و خونریزی از سیاست های آمریکا دیده نشده است .
نویسنده در ادامه افزود : همانگونه که کارتر نتوانست مانع سقوط حکومت پهلوی در ایران شود ، اوباما نیز از سرنگونی دیکتاتوری " حسنی مبارک" در مصر عاجز ماند . حکومت مبارک در مصر اهرم قدرتمندی برای آمریکا در منطقه محسوب میشد که از طریق آن بتواند پایگاههای استقراری خود در خاورمیانه را گسترش داده و به غارت ثروت های غنی نفتی کشورهای این منطقه بپردازد .
پس از پیروزی انقلاب ایران ، ایالات متحده به تلاش خود برای مبارزه علیه نظام اسلامی حاکم بر این کشور ادامه داد . این تلاشها شامل اعمال تحریم های گسترده و دراز مدت اقتصادی ، ترور شخصیت های علمی و هسته ای و حملات سایبری به سایتهای اتمی این کشور بوده است . تقویت جبهه های مخالف "جمهوری اسلامی" از جمله گروهک تروریستی منافقین که در کمپ اشرف در عراق مستقر بودند ، نیز از این نوع تلاشها می باشند .
با این حال آنچه اکنون در منطقه مشاهده می شود افزایش قدرت و نفوذ تهران در میان کشورهای مختلف است . تهران موفق شده تعداد زیادی از کشورها را در این منطقه و جهان با خود همراه کرده که از اصلی ترین این قدرت ها می توان به چین و روسیه اشاره نمود .
در پایان این مقاله آمده است : واشنگتن باید بپذیرد سیاست های بین المللی و داخلی آن نتوانسته اهداف مورد نظر را محقق سازد . در ادامه این مسیر تنها دو راه برای سردمداران کاخ سفید باقی می ماند : یااینکه تغییر حقیقی در سیاست های خود داده و با " جمهوری اسلامی" به میز مذاکره عادلانه بنشیند و یا با ادامه دادن به همین اقدامات بیش از پیش موجب سقوط آزاد موقعیت و تاثیرگذاری خود گردد .
تهران تاکنون ثابت کرده تحریم ها یا سایر اقداماتی که کاخ سفید بهمراه هم پیمانان اروپایی خود و نیز تل آویو علیه آن اجرا نموده دست از برنامه هسته ای خود برنمی دارد . بنابراین باید واشنگتن برای پیشبرد سیاست های خود تغییر موضع داده و از سازوکار دیگری در قبال "جمهوری اسلامی " استفاده نماید .
تنها در این صورت می توان انتظار داشت مسئله "هسته ای شدن" ایران در جهان حل و فصل گردد . سایر موضوعات مانند مذاکرات سازش میان اسرائیل و فلسطین و یا درگیری ها و اختلافات میان مردم و حکومت ها در برخی از کشورهای عربی منطقه نیز در سایه مذاکرات مسالمت آمیز ، دوجانبه و عادلانه حل شدنی است .