بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی گزیده به انعکاس آن در ادبیات پارسی، از کتاب «در محضر قرآن» اثر ارزشمند استاد الهی قمشه‌ای پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
آیه ٧٢ سورۀ احزاب
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا [٣٣:٧٢]
ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!

اینجا سخن از امانت الهی است، سخن از راز آفرینش انسان است، سخن از سرّ سویدای بنی آدم است، و سخن از عشق است و اختیار. بیت زیر از مولاناست:
ای بُرده اختیارم تو اختیار مایی       من شاخِ زعفرانم تو لاله زار مایی

آن امانت که آسمان و زمین و جبال از آن هراسناک شدند و از قبولش شانه تهی کردند، همان عشق است که نه تنها آسمان و زمین و جبال بلکه فرشتگان نیز از قبول آن سر کشیدند، زیرا عشق دام بلاست و بحر بی کرانه‌ای است که جز غرق شدن در آن جاره ای نیست.

و این بارِ عشق چندان سنگین است که افلاک و افلاکیان و زمین و زمینیان غیر از انسان از تحمل آن ناتوانند و انسان نیز که قبول کرد از آن بود که نمی دانست عشق با او چه خواهد کرد.


انسان به خود ظلم کرد و خود را از سرِ نادانی در آتش انداخت و این معنی ظلوم و جهول بودن انسان است:
بارِ غمِ عشقِ او را گردون نیارد تحمل       چون می تواند کشیدن این پیکرِ لاغرِ من
صفای اصفهانی

آسمان بارِ امانت نتوانست کشید      قرعۀ فال به نامِ منِ دیوانه زدند      
حافظ

      کرد فضلِ عشق ما را بوالفضول      زان فزون خواهی ظلوم است و جهول
مثنوی

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
United States of America
ناشناس
۲۲:۵۱ ۲۳ شهريور ۱۳۹۲
خیلی ممنون
ما در وبلاگ هیأت مون از این مطلالب استفاده می کنیم
ادامه بدید ممنون
آخرین اخبار