به گزارش
خبرنگار سياسي باشگاه خبرنگاران، ايران و امريكا از آغاز تا امروز، داستان مفصلي دارند كه بررسي ابعاد روابط بين آنان پندآموز است.
روابطي كه رنگ صلح و جنگ را به خود ديده است، رابطهاي كه در بيشتر ايام يكسونگرانه و استعماري بوده است.
در اين بين هستندروشنفكران و ديپلماتهايي كه دل بسته به ارتباط با امريكا میباشند تا مشكلات كشور را به واسطه قدرت جهاني مرتفع كنند. بخشی از اين داستان طولاني را با يكديگر مرور ميكنيم.
•تحفهالعالم، امريكا را به ايرانيان معرفي كرد "ميرعبداللطيف بن ابوطالب الموسوي شوشتري" با كتاب «تحفهالعالم» اولين ايراني است كه امريكا را به ايرانيان ميشناساند، وي داستان كشف اين كشور به دست كريستوف كلمب را به صورت تخيلي در آورده است.
ميرزا محمدصالح كازروني شيرازي از محصلين اعزامي توسط عباسميرزا 10 سال بعد در سفرنامهاش شرح مفصلي درباره امريكا يا به تعبير خودش «ينگه دنيا» نوشت، تازه بسياري فهميدند امريكا اساساً كجاي اين دنيا هست.
اولين دستگاه چاپ نيز به عنوان اولين محصول وارداتي به ايران توسط ميرزاصالح به ايران، آورده شد تا بدين واسطه اولين روزنامه ايران به نام«كاغذ اخبار» منتشر شود تا در آن بيشتر از وصف «ينگه دنيا» بگويد.
•نخستين امريكاييها براي تغيير دين مردم قدم به ايران گذاشتند ميسيونرهاي مسيحي اما نخستين امريكاييهايي بودند كه به ايران قدم گذاشتند، كشيش «مريك» در سال 1832 به اتفاق دو ميسيونر آلماني، گشتي در ايران زد تا زمينه را براي تبليغ مسيحيت بسنجد.
اما واكنش مردم چيزي نبود جز درگيري و نزاع؛ اما ميسيونرها دست بردار نبودند و در سفرهاي بعدي به اروميه و ساير نقاط ايران موسس ، مدارسي شدند كه تمام وظايف آن تبليغ مسيحيت و تلاش براي تغيير دين مردم بود.
حتي محمدشاه مجوز دايركردن چاپخانه را نيز به آنان داد تا فعاليتهاي تبليغي و درماني اين گروه و نفرات بعدي باعث شود تا با افتتاح اولين مدارس و دانشكدههاي علمي و پزشكي در ايران تعداد زيادي از فرزندان رجال در آنجا به تحصيل مشغول شوند.
شيرينكاري فتحعليشاه قاجار اما روايت درك پادشاه ايران يعني فتحعليشاه قاجار از امريكا هم شنيدني است. وي اولين پادشاهي در اين مملكت بود كه نام كشوري به اسم «امريكا» به گوشش خورد. شاه قاجار كه شنيده بود امريكا «آن طرف» كره زمين است، روزي به "سرهارفورد جونز"، فرستاده سياسي انگليس گفته بود: «اگر امر كنم زمين را بكنند، به امريكا خواهيم رسيد؟»
حاجي سياح از ترس ازدواج پناهنده امريكا شد حاجي سياح يا همان ميرزا محمدعلي محلاتي ، اولين ايراني است كه پا بر خاك امريكا گذاشت.حاجسياح از ترس ازدواج با دخترعموي خود از محلات گريخت و در پی آموختن چندين زبان در اروپا راهي امريكا شد و 9 سال در آنجا زندگي كرد. رابطه او با امريكاييها چنان خوب بود كه او مكرر با ژنرال گرانت رئيسجمهور وقت امريكا در كاخش ملاقات میکرد.
حاج سياح كه به دنبال سير و سياحت در دنيا بود، پس از گرفتن تابعيت از امريكا، راهي چين و ژاپن نيز شد. او پس از ديدار از هند و 18 سال دوري، راهي ايران و ديدار خانواده ميشود.
بازگشت به ايران موجبات آشنايي او با ميرزاملكمخان و جمالالدين اسدآبادي را فراهم ميآورد.تبعيد اين دو، حاجسياح را نيز راهي زندان و همبند ميرزا رضا كرماني ميكند.
نهايتاً سياح از ترس كامرانميرزا پسر خشن ناصرالدينشاه و حاكم تهران، به سفير امريكا پناه ميبرد.
سفارش سفير به حدي كار ساز شد كه رابطه ميان سياح و شاه چنان خوب ميشود كه سالها بعد وقتي سياح به دليل ارتباطات با سيدجمال از توطئه قتل شاه توسط ميرزارضا آگاه ميشود، بلافاصله موضوع را با امينالسلطان در جريان ميگذارد كه ظاهراً جدي پنداشته نميشود.
سياح در اواخر عمر خود از مقربين دربار قاجار بود و پس از تبعيد محمدعليشاه، چندسالي سرپرستي احمدشاه را برعهده داشت.
پس از بازگشت سياح چند سالي دوباره روابط قطع بود. تا آن كه در سال 1888 اولين سفير رسمي ايران يعني ميرزا حسينقليخان نوري صدرالسلطنه- ملقب به معتمدالوزاره- راهي آن سامان ميشود.
صدرالسلطنهاي كه در ادبيات معاصر به حاجي واشنگتن معروف است و سرگذشت او را كارگردان بزرگ ايران مرحوم علي حاتمي، به تصوير كشيد. از سفارت صدرالسلطنه در امريكا نقلها حكايت ميكنند كه از جمله ميتوان به ذبح گوسفند در روز عيد قربان و جنجالي كه در واشنگتن برپا ميكند، اشاره كرد. اتفاقي كه پاي پليس امريكا را به سفارت ايران باز كرد.
پس از قتل ناصرالدينشاه در 1896 معتمدالوزار تا سه سال ديگر در امريكا باقي ميماند تا اين كه در 1899 اسحاقخان مفخمالدوله جايگزين او ميشود. او نيز تا 1904 سفير ايران بود و از مهمترين وقايع اين دوره ميتوان به سفر امينالسلطان اتابك به امريكا اشاره كرد. سفرهاي اين صدراعظم پيشين ايران تأثير زيادي در نگرش او به حكومت و دموكرات شدن او ميگذارد.
مفخم همزمان با هربرت باون به مدت كوتاهي سفير امريكا در ايران ميشود. پس از باون، ريچموند پيرسون سفير ميشود كه ماموريت او با انقلاب مشروطه مصادف شد. جانشينان بعدي پيرسون، جان جكسون و چارلز راسل نيز با تبعات انقلاب مشروطه درگير بودند.
امریکا و نفت ایران شوستر چندي قبل از كودتا به مشيرالدوله پيشنهاد كرده بود روي نفت شمال سرمايهگذاري كند. اين طرح انگلستان را دچار واهمه كرد و سراسيمه، امتياز منعقد نشده نفت شمال با خوشتاريا را خريداري نمود تا مانع هر اقدامي توسط دولت ايران شود.
متعاقب اعتراض دولت ايران به انگلستان مبني بر غيرقانوني بودن امتياز خوشتاريا، دولت امريكا نيز با ايران همآواز شد و به انگلستان اعتراض نمود.
پس از كشمكش بسيار، ايران بالاخره مجوز نفت شمال را به چند كمپاني امريكايي داد.
انگليسيها كه پس از تقلاي بسيار و عدم موفقيت بر سر امتياز خوشتاريا سر خود را بيكلاه ميديدند، اين بار از در دوستي و صلح با امريكا وارد شده و سر تقسيم نفت شمال به صلح رسيدند.
صلحي كه با مخالفت دولت ايران روبهرو شد و عملاً باعث شد اين مجوز ناكام بماند. در اين بين قتل ماژور ايمبري، كنسول امريكا در تهران هم مزيد بر علت شد تا كمپانيهاي امريكايي عطاي مجوز نفت شمال را به لقايش ببخشند و از ايران خارج شوند.
پس از كودتاي رضاخان و به قدرت رسيدن سيدضياء هم حداقل تا 20 سال ايران از دسترس نفوذ مستقيم امريكاييها خارج شد و استعمارگر پير- انگلستان- عملاً مقدرات ايران را در اختيار خود گرفت.
اميركبير قرباني تجاوز به حدود انگليس شد آنگونه كه در تاريخ ثبت است اين اميركبير بود كه براي اولين بار دريافت كه امريكا بزودي به يكي از قدرتهاي دنيا تبديل خواهد شد و كوشيد روابط دوستانه برابر و دوجانبه را ايجاد كند پس از او، اين استراتژي بصورت ناقص توسط بسياري از صدراعظمها و نخستوزيران بعدي از قوام گرفته تا مصدق دنبال شد.
اميركبير به دنبال آن بود تا گريبان ايران را از دستان روس و انگليس رها كند. او در سال 1266 قمري(1850 ميلادي) به ميرزامحمدخان سفير ايران در تركيه دستور داد تا با وزيرمختار امريكا در عثماني ديدار و براي بستن قرارداد همكاري با او مذاكره كند.
اين مذاكرات به امضاي قراردادي با عنوان «عهدنامه دوستي و كشتيراني» منتج شد. طبق اين قرارداد كه حداكثر يك سال پس از امضا بايد عملياتي ميشد، دو كشور كنسولگريهاي خود را به صورت متقابل افتتاح و به تجارت آزاد از طريق كشتيراني مبادرت ميكردند.
اميركبير هزينه اين اقدام سياسي خود را خيلي زود داد. او يكماه بعد با دسيسه انگليسيها معزول شد و به قتل رسيد. ميرزا آقاخان نوري جانشين او، بلافاصله عهدنامه را فسخ كرد تا جبران خدمت انگليسيها به خود را كرده باشد.
5سال بعد زماني كه رابطه ايران و انگليس بر سر افغانستان تيره و تار شد و آنها ناوگان نظامي خود را به خليج فارس كشاندند، حتي همين ميرزا آقاخاننوري نوكر انگليس هم فهميد كه استراتژي اميركبير تا چه حد درست بوده است.
بدينسان فرخ خان امينالدوله مامور شد تا در اسرع وقت با امريكاييها در استانبول ديدار و عهدنامه را تجديد كند. عهدنامه در 1857 پس از امضا توسط رئيسجمهور ايالات متحده "فرانكلين پيرس" و ناصرالدينشاه رسميت يافت.
جالب اينجاست به دليل نفوذ انگليس در ايران و كارشكنيهاي آنها، اجراي اين قرارداد تا حدود يك ربع قرن به تاخير افتاد تا آن كه در 1883، "چستر آرتور" رئيس جمهور امريكا، ساموئل بنجامين ديپلمات باسابقه خود را به تهران فرستاد. در سه سال حضور بنجامين در تهران طرحهاي متعددي ازجمله ايجاد راهآهن پيشنهاد ميشود كه به جايي نميرسد.
حضور امريكا در ايران به علت رقابت بر سر داراييهاي ملت همچنان با كارشكنيهاي روس و انگليس تحديد ميشد.پس از رفتن بنجامين و به تحريك صدراعظم امينالسلطان، فراشان به باغ سفارت امريكا حمله ميكنند به صورتي كه وينستون سفير تازه از راه رسيده امريكا تهديد به ترك ايران ميكند.
هرچند ماجرا با تنبيه فراشان از سوي ناصرالدينشاه پايان ميپذيرد، اما همچنان طرحهاي امريكا يكي پس از ديگري با كارشكني انگليس و روس ناكام ميماند.
حضور سومين سفير امريكا در ايران"ادوارد اسپنسر پرات" كه پزشكي تحصيلكرده بود، نقطه عطفي در تاريخ روابط بين دو كشور محسوب ميشود. اخذ امتياز چاه آرتزين براي دكتر تورنس از پزشك-ميسيونرهاي مشغول در ايران، عقد قرارداد تاسيس بانك، كشيدن راهآهن، بستن سد بر روي رودخانه و اكتشاف و استخراج معادن با يك كمپاني امريكايي از جمله تلاشهاي پرات بود.
امريكا و نهضت مشروطه نهضت مشروطهخواهي ايران از سال 1905 ميلادي آغاز شد، اما موضع دولت امريكا همواره دچار نوسان بود.
در حالي كه "ريچموند پيرسون"، وزير مختار امريكا نظر موافق خود نسبت به مشروطهخواهان را به دولت امريكا ابراز كرده بود، رئيس جمهور تئودور روزولت صراحتاً از او خواست تا در كشمكش بين دولت و مشروطهخواهان دخالت نكند.
در عين حال پس از پيروزي مشروطه، دولت امريكا اين حركت را به رسميت شناخت و پيرسون، حتي مشروطه را با انقلاب امريكا مقايسه و پيشبيني كرد اين حركت در گسترش آزادي در كشورهاي ديگر آسيايي نيز موثر واقع شود.
اين در حالي بود كه" مرتضي خان ممتازالملك"، سفير ايران در امريكا در همين زمان، مشروطهخواهان را عناصر آشوبطلب معرفي ميكرد. پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعليشاه، دوباره دولت امريكا از جكسون، سفير امريكا در تهران خواست در امور ايران دخالت نكند.
در همين حال برخي امريكاييان مقيم ايران تحت تاثير قيام مردمي به آن پيوستند و برخي مانند باسكرويل، جان خود را در تبريز از دست دادند و شهيد راه مشروطيت معرفي شدند.
كشمكش روسيه و انگليس براي تصاحب قدرت در ايران مجلس دوم مشروطه كه پس از سقوط محمدعليشاه، آغاز به كار كرد نمايندگان تصميم گرفتند تا يك مستشار امريكايي جهت سر و سامان دادن به اوضاع وخيم مالي كشور استخدام كنند.
نهايتاً مورگان شوستر در سال 1911 بدين منظور و بعد از مذاكره با ميرزا عليقليخان سفير به ايران آمد. روسيه و انگليس كه با سامان گرفتن امور گمركي ايران منافع استكباري خود را در خطر ديدند كار را تا جايي پيش بردند كه دولت روسيه براي دولت ايران بخاطر اخراج شوستر ضربالاجل تعيين نمود و همزمان با محمدعليشاه براي بازگرداندن او بر سلطنت به توافق رسيد و محمدعليشاه آزمندانه تن به خفت تحتالحمايگي روسها داد.
دولت از ترس اشغال تهران و از بين رفتن نهال نوپاي مشروطه، ضربالاجل روسها را پذيرفت و شوستر را اخراج كرد.
كه در بين نخبگان و تودههاي مردم بازتاب بدي داشت. در همان حال با مخالفت انگليس با بازگشت محمدعليشاه، عملاً طرح حمله روسيه به تهران به بهانه استخدام شوستر منتفي شد.
در حالي كه روسها و انگليسيها در حال زورآزمايي با يكديگر در ايران بودند و قرارداد 1907 را براي تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ خود تصويب كرده بودند، در سال 1917 انقلاب بلشويكي در روسيه به داد ايران رسيد تا اين طرح عملاً مسكوت بماند. انگليس سريعاً طرح ديگري را براي سال 1919 آماده كرد تا خلأ قدرت را در ايران پر كند.
در قالب اين طرح، ايران عملاً تحتالحمايه انگلستان قرار ميگرفت. اينبار امريكاييها بودند كه منافع خود در ايران را در خطر ديدند و با اين قرارداد به مخالفت پرداختند و با تشجيع احمدشاه به عدم امضاي طرح، آن را ناكام گذاردند.
بعد از روي كار آمدن مشيرالدوله كه ماحصل سقوط حكومت وثوقالدوله بود. ،وي درصدد برآمد تا با امريكاييها ارتباط نزديكتر برقرار كند. مشيرالدوله درصدد استخدام مجدد مورگان شوستر بود اما پيش از هر اقدامي، كابينهاش سقوط كرد. متعاقب اين ماجرا و كودتاي سوم اسفند 1299، عملاً انگلستان سد محكمي در برابر نفوذ امريكا در ايران ايجاد كرد.
بريتانيا ميخ خود را در ايران محكم كرده است تا قبل از كودتاي28 مرداد و در حكومت پهلوي اول سياستهاي امريكا در قبال ايران بيشتر حول محورهاي زير تنظيم شده بود:
1. پذيرش انگلستان به عنوان قدرت مسلط بر ايران
2. تلاش متمركز براي جلب اعتماد دولتمردان و روشنفكران ايراني
3. پشتيباني از رضاخان و تصميمات وي
4. تلاش براي افزايش نفوذ خود در ايران
از جمله معروفترين افرادي كه سياستهاي فوق را در ايران پيگيري ميكردند، ميتوان به هوارد باسكرويل كشته راه مشروطه كه سعي ميشد به عنوان قهرمان ملي ايرانيان مطرح شود، "ساموئل مارتين جردن" مدير كالج امريكاييها در ايران كه ميكوشيد جوانان و نخبگان ايراني را با شيوه امريكايي تربيت كند، "لوئيس دريفوس" وزير مختار امريكا در ايران از سال 1319 تا 1323 و ميلسپو مستشار اقتصادي و مالي امريكا كه به اعتقاد بسياري خط مشي اقتصادي ايران توسط وي تنظيم ميشد، اشاره كرد.
امريكا ميكوشيد جاي پاي خود را اينبار به صورت مستقل در ايران تثبيت كند و رقباي خود يعني انگليس و شوروي را از ميدان به در كند از همين رو در ژانويه1943 (ديماه 1321) وزارت خارجه امريكا سياست جديد تعامل با ايران را ترسيم كرد.
در سند محرمانهاي كه به تصويب مقامهاي طراز اول امريكا رسيد بر حفظ تماميت ارضي ايران تأكيد شد و دخالت دولتهاي انگليس و شوروي در امور داخلي ايران تقبيح شد و بر ضرورت افزايش دايره نفوذ ايالات متحده در امور داخلي ايران پافشاري شد.
ايران ضعيف مطلوب امريكا يك سال بعد "گوردنهان" وزير امور خارجه امريكا پس از جنگ جهاني دوم ،در تابستان 1322، نامهاي به "روزولت" رئيس جمهور امريكا نوشت و به گونهاي صريح منافع امريكا در ايران را برشمرد.
در مهمترين فراز اين نامه تأكيد شد: « به نفع منافع دراز مدت امريكا نيست كه در آن سوي خليج فارس و در كشوري مانند ايران كه در مقابل مجتمعهاي نفتي بسيار مهم امريكا در عربستان سعودي و ساير شيخ نشينها قرار گرفته است، قدرت بزرگي مستقر شود»
جانمايه نظر وزير امور خارجه امريكا كه درواقع تبيين سياست خارجي اين كشور در قبال ايران بود در اين عبارت خلاصه ميشود كه «افزايش توان ملي ايران به زيان منافع دراز مدت امريكا بوده و نبايد اجازه دهيم دولت مقتدر و مستقلي بر ايران حاكم باشد.»
همكاري C.I.Aو MI6 براي بازگرداندن تاج و تخت بعد از روزولت نوبت به ترومن رسيد تا ضمن رقابت با انگليس توان خود را صرف جلوگيري از نفوذ كمونيست به ايران كند. اما در دوران آيزنهاور يعني در دوران افول تمامي رقباي امريكا در اثر جنگ جهاني دوم، اين كشور قصد كرد تا ايران را مرز ديوار آهنين اتحاد جماهير شوروي قرار دهد.
درست در همين مقطع زماني نهضت ملي شدن صنعت نفت در ايران ابعاد تازهاي يافته و با پيوند نيروهاي ملي با مذهبيون، دولتي قدرتمند و مستقل در حال شكلگيري بود.
اما با وجود تمايل مصدق به امريكاييها دكترين امريكا مخالف تشكيل دولت قدرتمند و مستقل در ايران بود و از همين رو به بهانه احتمال نفوذ كمونيست و تحركات حزب توده حادثه موسوم به كودتاي 28 مرداد با مديريت سازمان C.I.Aامريكا انجام پذيرفت.
«آژاكس» اسمرمز دسيسهاي بود كه در هر مرحله از اجراي آن، با كمك افرادي در داخل ايران اعمالي چون به راه انداختن تبليغات منفي با هدف زير سؤال بردن صلاحيت سياسي مصدق، ترغيب شاه به همكاري، پرداخت رشوه به اعضاي پارلمان، سازماندهي نيروهاي نظامي و نهايتاً به راه انداختن تظاهرات عمومي و... انجام پذيرفت.
اولين تلاش براي اجراي كودتا در روز 25 مرداد با شكست مواجه شد، اما نيروهاي مجري كودتا بعد از تحركاتي گسترده، در مرحله دوم در كنار هم قرار گرفتند و نهايتاً در روز 28 مرداد، موفق شدند. بهطور خلاصه مراحل عملياتي اين كودتا به شرح زير بود:
مراحل کودتا توسطCIA مرحله اول: به راه انداختن تظاهراتي گسترده در تهران بين ساعت 6 تا 10:30 صبح. اين مرحله را چهار گروه از اوباش اجرا ميكنند.
مرحله دوم: ورود نظاميان و عوامل سري در برنامه بين ساعت 10 صبح تا 3 عصر.در اين مرحله پليس، نيروهاي ارتش و عوامل اطلاعاتي وارد عمل ميشوند و سه نقطه هدف وجود داشته است.
در نقطه اول در ميدان ارك، بين ساعت 12 تا 13:30 اداره تبليغات، وزارت كشور و وزارت امور خارجه اشغال ميشود. نقطه دوم ميدان بهارستان است. در اين منطقه بين ساعت 10 تا 11، دفاتر چند حزب و روزنامه به آتش كشيده شده و تخريب ميشود و ميدان توپخانه سومين هدف است.تالار شهر، تلگرافخانه، شهرباني و دژباني بين ساعت 11:30 تا 15 در اين منطقه اشغال ميشوند.
مرحله سوم: ورود تانكها و تصرف آنها به دست نيروهاي حامي شاه بين ساعت 5 صبح تا 2:30 عصر. در اين مرحله، سه تيپ ارتش تانكهاي خود را به ميدان ميآورند تا نيروهاي حامي شاه آنها را به تصرف خود درآورند. قرار است 24 دستگاه از تانكها به كنترل عوامل كودتا درآيد.
مرحله چهارم: دستيابي به اهداف تعيينشده بين ساعت 2 تا 7 عصر.در اين مرحله، نيروهاي كودتا بين ساعت 2 تا4 راديو را به تصرف درميآورند.
زاهدي در حالي كه كودتاچيان به سمت خانه مصدق حركت كردهاند، بين ساعت 4 تا 5 به عنوان نخستوزير جديد خطاب به ملت از راديو ملي نطق ميكند و نهايتاً در ساعت 7 عوامل كودتا خانه مصدق را گرفته و وي را وادار به فرار ميكنند.
بر اساس قانون گردش آزاد اطلاعات در امريكا و آرشيو ملي اطلاعات، اسناد مربوط به اين كودتا را بعد از 60 سال منتشر كرد و سيا رسماً پذيرفت كه در اين كودتا نقش داشته است.
اين در حالي است كه در سندهاي افشا شده باز هم برخي اسامي و نكات سياه سانسور شدهاند.
اين اسناد به شرح زير است:طرح كودتا كه به مدت چهار روز در بيروت تهيه شده بود با امضاي وزير خارجه انگليس، رئيس سازمان S.I.Sامريكا، نخستوزير انگليس، رئيس سازمان C.I.A، وزير امور خارجه امريكا و رئيسجمهور امريكا(آيزنهاور) مصوب شد.
بدون هيچ شك و شبههاي كودتاي 28 مرداد 1332 نقطه عطفي در روابط ايران و امريكا به حساب ميآيد. محمد رضا پهلوي كه بازگشت خود به ايران و استمرار دوران پادشاهي خود را كاملاً مديون نقش آفريني امريكا ميدانست كوشيد تا وفاداري خود به ابرقدرت نو پديد جهان را اثبات كند.
خاموش شدن شمع نهضت ملي نفت اولين اقدام امريكا و انگليس بر باد دادن دستاورد نهضت ملي نفت با انعقاد قرارداد كنسرسيوم معروف به پيچ-اميني بود كه شركتهاي امريكايي، انگليسي، هلندي و فرانسوي بر منابع نفت ايران مسلط ميشدند.دولت ايران تضمين ميكرد كه تا ۲۵ سال نفت توليدي را به شركتهاي عضو كنسرسيوم (امريكايي، انگليسي، هلندي و فرانسوي) بفروشد.
در اين قرارداد كه به «قراردادپيچ - امینی» نيز معروف شده است برخلاف قانون ملي شدن نفت ايران باز هم اكتشاف و استخراج و فروش نفت را به دست شركتهاي خارجي سپرد و ايران به دريافت حقالامتياز (با نام مبهم «پرداخت اعلام شده») اكتفا كرد.
از ديگر نتايج مستقيم كودتا افزايش تصاعدي مستشاران C.I.Aبود به نحوي كه از 9 نفر مستشار در سال 1330، بعد از كودتا تعداد اين افراد رشد 35 برابري داشت و مستشاران نظامي امريكا تمام اجزاي ارتش و نيروهاي مسلح را به دست گرفتند به نحوي كه ظرف 20 سال مستشاران نظامي امريكا به بيش از 70 هزار نفر رسيدند و 30 هزار مستشار اقتصادي و امنيتي نيز در ايران حضور مستقيم داشتند.
ريچارد نيكسون معاون رئيس جمهور امريكا تنها 3 ماه بعد از كودتا به ايران قدم گذاشت.يك سال بعد شاه و همسرش ثريا به امريكا رفتند و 2 ماه در آن كشور بودند و قراردادهاي بسياري را با شركتهاي امريكايي منعقد كردند.
آيزنهاور كه تلاش بيوقفهاي را در امنيتيكردن فضاي ايران داشت، سرانجام در آستانه پايان رياستجمهوري خود در 14 دسامبر 1959 مطابق با 13 آذرماه 1338 به تهران سفر كرد.
دموكراتهاي آمريكا و فشار براي اصلاحات از بالا با پيروزي "جان.اف.كندي در امريكا"، بحث اصلاحات در ايران بهطور جدي مطرح شد. خط مشي كندي تحت نام «دكترين اتحاد براي پيشرفت» مبتني بر ايجاد اصلاحات در جوامع زير سلطه امريكا اجرا شد كه ايران نيز طبيعتاً مستثني نبود.
اين دكترين براين اساس استوار بود تا از فروپاشي حكومتهاي متحد با امريكا در مقابل جنبشهاي ملي و كمونيستي ممانعت كند و در همين راستا به اصلاحات سياسي - اجتماعي كنترل شدهاي دست زد و بر شعارهايي نظير اصلاحات، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر و كرامت انساني تأكيد كرد.
سياستهاي كندي در ايران با عنوان طرح 14 مادهاي به وقوع انقلاب سفيد شاه، اصلاحات ارضي و نخستوزيري علي اميني كه از نيروهاي نزديك به ملي مذهبي به شمار ميرفت منجر شد.
اجراي اين برنامهها موجب شد وزارت امور خارجه امريكا در 21 ژانويه 1963 (اول بهمن 42) در گزارش خود به كاخ سفيد و كنگره بنويسد:«امريكا از اوايل سال 1961 عملكرد جديد و مثبتي در خصوص ايران داشته است.
برنامههاي امريكا به دقت برنامهريزي شده و احتمال سرنگوني شاه و خارج شدن اوضاع از كنترل امريكا و در نتيجه روي كار آمدن نيروهاي ضد غرب را منتفي نموده است.
نكته جالب اين كه گزارش فوق6 ماه بعد از سركوبي قيام 15 خرداد 42 نگاشته شده بود... اما در اين ميان اين كاپيتولاسيون بود كه موجب واكنش شديد روحانيون و تودههاي ملت شد.
اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید امام(ره) تصويب كاپيتولاسيون در 21 مهرماه 1343 توسط نمايندگان مجلس شوراي ملي منجر به تسريع انقلاب مردم ايران شد.
به موجب اين قانون تمامي مستشاران امريكايي در صورت ارتكاب هر جرم، فساد و جنايتي، مصون از دستگيري و مجازات ايران بودند.تصويب اين قانون باعث شد تا امام خميني(ره) براي اولينبار در آبان 43 شخص شاه را مورد حمله مستقيم قرار دهد.
همين سخنراني و اعتراض امام خميني(ره) منجر به دستگيري و تبعيد وي شد؛ تبعيدي كه 15 سال به درازا كشيد.با به قدرت رسيدن نيكسون مقدمات تجهيز ارتش ايران به عنوان ژاندارم منطقه مهيا شد البته شاه به لطف افزايش بهاي نفت از بشكهاي2 دلار به 35 دلار و عليرغم افزايش 15 برابري درآمد، كشور را قرباني حفظ منافع امريكا در منطقه كرد.
ارزش معاملات نظامي ايران و امريكا در سالهاي 1351 تا 1356 به رقمي بالغ بر 1/16 ميليارد دلار رسيد و اين به معني اين بود كه امور نظامي بيش از 40 درصد بودجه كشور را به خود اختصاص ميداد و بسياري از شركتهاي امريكايي با كمك شاه و به هزينه جيب ملت ايران، از خطر ورشكستگي رهايي يافتند.
جالبتر آنكه در اين مقطع ايران به غربيان وامهايي با بهره6 هزار ميداد و در عوض از آنان وام با بهره 12 در هزار ميگرفت!
رابطه با امريكا؛ از گوادلوپ تا پايان جنگ انقلاباسلامي در ايران چنان سريع به پيروزي رسيد كه بسياري از نخبگان و تحليلگران سياسي را دچار بهت و حيرت كرد. تنها چندماه پيش از پيروزي انقلاب، كارتر ايران را جزيره ثبات در يك دنياي آشوبناك خوانده بود.
تحليلگران سازمان سيا آنقدر از ماجرا پرت بودند كه در پاسخ به اشارات و كنايهها، ايران را نه تنها در وضع انقلابي نميدانستند كه آن را در دوران پيشاانقلابي نيز قلمداد نميكردند.
اين اشتباه فاحش امريكاييها را اغلب كشورهاي ديگر نيز تكرار كردند. تنها دو نفر در ايران، يكي وابسته سياسي سفارت فرانسه در ايران و ديگري نماينده موساد در تهران طي گزارشهاي جداگانهاي در اواخر سال 56 و اوايل سال57، وخامت اوضاع ايران و احتمال سقوط رژيم شاه را براي حكومتهاي خود ترسيم كرده بودند.
با پيش رفتن تحولات و روشنشدن وخامت اوضاع، همزمان با تشكيل دولت بختيار در ديماه سال 1357 كنفرانسي با حضور كارتر رئيسجمهور امريكا، ژيسكاردستن رئيسجمهور فرانسه، هلموت اشميت صدراعظم آلمان غربي و جيمز كالاهان نخستوزير انگلستان در جزيره گوادلوپ تشكيل ميشود تا آينده ايران به بحث و بررسي گذاشته شود.
برخي بر اين باورند كه سقوط شاه معلول تصميم و توافق قدرتهاي بزرگ در اين كنفرانس بود. اما بياطلاعي امريكاييها از اوضاع داخلي ايران در اين كنفرانس هم خودنمايي ميكند.
آنجا كه كارتر به ديگران اطمينان ميدهد كه ايالات متحده با همكاري ارتش ميتواند اوضاع ايران را كنترل و انتقال آرام قدرت به يك حكومت طرفدار غرب را تضمين كند. در عين حال ژيسكاردستن از كارتر ميخواهد كه «با مخالفان تماس بگيرد، به علت آن که در اين مورد، پاريس براساس اطلاعات خصوصي تصميم گرفته است دور شاه را قلم بگيرد».
بدونشك تصميمگير اصلي براي رفتن شاه، مردم ايران بودند؛ اما اين كنفرانس آشكار ساخت كه شاه ديگر براي قدرتهاي بزرگ تنها يك مهره سوخته است. اعضاي اين كنفرانس تنها بر يك موضوع اتفاق داشتند و آن يكپارچه باقيماندن ارتش وگذار آرام قدرت از شاه به يك حكومت غيرنظامي و نزديك به غرب بود.
بنابراين ژنرال هايزر معاون ناتو به عنوان مأمور ويژه براي بررسي و زمينه چيني براي يك كودتاي احتمالي از سوي ارتش ايران، وارد كشور شد. اعزام هايزر علت ديگري هم داشت و آن بياعتمادي كارتر به سوليوان"سفير امريكا در تهران" بود. سفير معتقد بود براي حفظ منافع امريكا بايد به رأس مخالفان يعني امام خميني(ره) نزديك شد و با او به توافق رسيد.
برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر در خاطراتش مينويسد: «از نظر ونس و كريستوفر و مانديل، هدف عمده مأموريت هايزر تامين پشتيباني ارتش از حكومت غيرنظامي بعد از شاه بود.
من با اين موضوع موافق بودم و بارها در اظهارات رسمي خود بر حمايت قاطع امريكا از حكومت بختيار تاكيد كردم، ولي در عين حال در اين موضوع پافشاري ميكردم كه در صورت شكست بختيار در برقراري نظم، هايزر بايد ارتش ايران را براي دست زدن به يك كودتا آماده كند. مسأله فقط اين بود كه زمان درست و مناسب براي اجراي چنين تصميمي كي فرا خواهد رسيد؟»
بدين ترتيب با اختلاف ميان وزارت خارجه (سايروس ونس) و تيم امنيت ملي (برژينسكي) فرصت كودتا از دست رفت و امريكا مجبور شد فرآيند بيطرفي ارتش را تصديق كند و منتظر رخدادهاي بعدي بماند.
دولت موقت روزنه اميد آمريكا با روي كار آمدن دولت موقت به نخستوزيري مهندس بازرگان، اميد امريكا براي حفظ منافعش افزايش يافت.چه اينكه دولت موقت آشكارا مشي ليبرالي داشت و مهدي بازرگان مخالف تندروي و راديكاليسم بود.
در عين حال به علت وجود فضاي انقلابي در كشور و برداشته شدن حصارهاي آهنين، مردم و بهخصوص جوانان سياسي، خواستار برخورد انقلابي با موانع بوده و در نتيجه، انرژي زيادي وارد فضاي سياسي كشور كردند.
تنها يك روز پس از پيروزي انقلاب در شامگاه 22بهمن، چند تن از فرماندهان ارتش و ساواك به جوخه اعدام سپرده شدند و موج بازداشت رجال و وابستگان رژيم سابق آغاز شد. دولت امريكا شتابزده و از سر ناچاري جزو نخستين كشورهايي بود كه حكومت جديد ايران را به رسميت شناخت.
سه روز بعد، در 25 بهمنماه، چريكهاي فدايي خلق به سفارت امريكا در تهران يورش بردند كه با پيگيري معاون نخستوزیر "ابراهيم يزدي" مهاجمان با دخالت پليس از سفارت بيرون رانده شدند.
بازرگان در دو اقدام جداگانه ابتدا قرارداد ساخت دو نيروگاه اتمي در بوشهر منعقده بين دولت ايران و شركت زيمنس آلمان و سپس قرارداد خريد 9 ميليارد دلاري اسلحه از امريكا را به صورت يكجانبه لغو نمود.
اين اقدام كه با استقبال امريكا روبهرو شد، خيال امريكا از بابت دسترسي رژيم انقلابي جديد به توانمندي اتمي و نيز سلاحهاي پيشرفته را آسوده ميساخت.
مذاكره دولت موقت با امريكا، اشغال سفارت در مهرماه 1358 حال شاه در اثر بيماري سرطان رو به وخامت گذاشت و امريكاييها از دولت موقت خواستند در مورد سفر شاه به امريكا عملاً سكوت كند.
مهدي بازرگان و ابراهيم يزدي مخفيانه با برژينسكي در حاشيه اجلاسي در الجزاير ديدار ميكنند تا بر سر موضوع سفر شاه به امريكا و نيز داراييهاي بلوكه شده ايران در امريكا مذاكره كنند.
پس از انتشار خبر اين جلسه، به فاصله چند روز دانشجويان خشمگيني كه بعدها به پيروان خط امام(ره) معروف شدند، بدون اطلاع قبلي سفارت امريكا را در روز 13 آبان اشغال ميكنند.
امام خميني(ره)با وساطت موسوي خوئينيها و حاج احمدخميني اين حركت را تأييد و آن را انقلاب دوم مينامد. اين اقدام به سقوط دو دولت منجر ميشود. ابتدا مهدي بازرگان استعفا ميدهد و كنار ميرود، سپس كارتر پس از ناتواني در آزادكردن گروگانها، انتخابات رياستجمهوري را به ريگان ميبازد.
444 روز بازداشت كارمندان و ديپلماتهاي سفارت امريكا موجب ميشود كارتر همه گزينهها از تحريم تا تجاوز نظامي را روي ميز قرار دهد اما همه گزينهها با شكست روبهرو ميشود. حمله نظامي كماندوهاي امريكايي در طبس با توفان شن برخورد میکند و به طرز مفتضحانهاي شكست ميخورد.
در اوايل ديماه1358 حكومت شوروي با علم به آمادهشدن امريكا جهت اقدام نظامي عليه ايران به افغانستان حمله ميكند تا آرزوي ديرين رسيدن به آبهاي گرم جنوب را با دور زدن ايران تحقق بخشد.شوروي مترصد بود تا با حمله نظامي امريكا به ايران براي نجات گروگانها، آنها نيز شمال ايران را به بهانه قرارداد 1921 به تصرف خود درآورند.
امريكا اين فرصتطلبي شوروي را با تحريم اقتصادي و نيز اقدامهاي غيرمستقيم نظامي در قالب تجهيز نيروهاي مبارز افغان پاسخ داد. نيروهايي كه بعداً پايه اصلي تشكيل طالبان و القاعده شدند. حمله شوروي به افغانستان معادلات خاورميانه را برهم زد و امريكا را از ادامه دخالت مستقيم نظامي در ايران منصرف ساخت.
در واكنش به تحولات ايران، در شهريور 1359 دولت امريكا با نشان دادن چراغ سبز به رژيم صدام او را در حمله به ايران تشجيع نمود. كارتر به دنبال اين بود تا از فشار حمله عراق به ايران جهت آزادي گروگانهاي خود و نيز تضعيف (و حتي براندازي) حكومت نــوپـاي جـمهوري اسلامي جهت روي كار آمدن يك دولت غربگرا استفاده كند. پرواضح بود كه امريكا به عراق اجازه نميداد تا به مقدرات كلي ايران حاكم شود. روند حوادث بعدي اين نظر را ثابت كرد.
كيك، سلاح و انجيل مك فارليننهايتاً پس از444 روز بازداشت و پس از انعقاد قرارداد الجزاير، گــروگـانها در روز مــعارفه رئيسجمهور جديد امريكا " ريگان" آزاد شدند. اين آزادي روابط دو كشور را تا مدتي در تعليق نگاه داشت. امريكا كه بهموقعيت ژئواستراتژيك ايران واقف بود نميخواست ايران در دامن اتحاد شوروي رها شود.
تلاشهاي ريگان براي برقراري رابطه با ايران تا زمان دولت دوم او به هيچ نتيجهاي نرسيد. امريكا با علم به مشكل ايران در تامين تجهيزات نظامي لازم در جنگ با عراق، منوچهر قربانيفر از اعضاي سابق ارتش و ساواك و يكي از دلالهاي بينالمللي اسلحه كه با اسرائيليها نيز در تماس بود را جهت فروش اسلحه به ايران واسطه ساخت.
در اين سال "1365 " امريكاييها از تهران خواستند از نفوذ خود روي گروه تازه تأسيس حزبالله استفاده كرده و امريكاييهاي گروگانگرفته شده در لبنان را آزاد كند.
در قبال اين معامله آنها هم به ايران قطعات سلاحهاي قديمي ارتش ايران را به قيمتي بالاتر ميفروختند. پولهاي حاصل از اين معامله نيز جهت تجهيز نيروهاي دستراستي نيكاراگوئه جهت انجام كودتا عليه حكومت چپگراي ساندنيستها مورد استفاده قرار گرفت.
بنابراين مك فارلين مشاور سابق امنيتملي و فرستاده ويژه ريگان به همراه اولیور نورث به بهانه فروش اسلحه و در واقع براي بازكردن باب تجديد روابط به تهران آمد. او همراه خود يك كلت، يك كيك به شكل كليد و يك انجيل به عنوان هديه براي مسئولان ايراني آورده بود.
افـشاي ســفر محرمانه مكفارلين به تهران و داستان فروش اسلحه كه به ايران – كنترا معروف شد جنجال بسياري در دنيا برپا كرد. خبر سفر از سوي باند مهديهاشمي معدوم و در يكي از روزنامههاي لبناني افشا شد و پاي كنگره امريكا را به مسأله باز كرد و كميته تحقيق، دولت را به خاطر نقض قوانين مربوط به تحريم ايران مقصر شناخت.
هزينههاي آشكار شدن معامله ايران و امريكا در دو كشور، دوباره روابط نداشته را به حالت تعليق درآورد.
در تيرماه سال1367 كه مشخص شد عراق ديگر توان مقابله نظامي با ايران را ندارد و تهديد ايران جهت ورود به خاك عراق جدي شد، يك فروند هواپيماي مسافربري ايران در آبهاي خليج فارس با شليك موشك از سوي رزمناو وينسنس سرنگون شد و تمام 290 نفر سرنشينان آنكه شامل زنان و كودكان بسياري بود، جان باختند. اين اقدام در واقع پيامي از سوي امريكا به ايران و در «عمل» نوعي تهديد نظامي بود.
جواب حسن نيت را با قرار دادن ايران در محور شرارت جبران كردند روابط ايران و امريكا در سالهاي ریاست جمهوری محمد خاتمي همواره با فراز و نشيبهاي فراواني روبهرو بوده كه بسيار قابل تأمل است.
پس از انتخاب سیدمحمد خاتمي به رياست جمهوري ايران، بيل كلينتون، رئيس جمهوري وقت امريكا انتخاب خاتمي را يك نشانه اميدواركننده در روند سياستهاي ايران خواند.
ولي در عين حال موضع قبلي خود را در قبال ايران تكرار كرد كه روابط ميان امريكا و ايران عادي و برقرار نخواهد شد مگر اينكه ايران به گفته او تروريسم را محكوم و مردود شمارد و به ابراز مخالفتها و كارشكنيهاي خود در قبال روند صلح خاورميانه پايان دهد و تلاشهايش را در جهت دستيابي به سلاحهاي هستهاي متوقف سازد.اما خاتمي و مادلين آلبرايت (وزير خارجه وقت امريكا) در سال 1998 سخنان اميدواركننده گرمي نسبت به روابط با طرف مقابل ابراز داشتند.
حجتالاسلام خاتمي در مصاحبهاش با شبكه تلويزيوني CNN امريكا در ژانويه 1998 بر مبادلات فرهنگي ميان ايران و امريكا به منظور از ميان برداشتن ديوار بلند بياعتمادي بين دو كشور اشاره و تأكيد كرد: «ميان ما و دولت امريكا ديوار بلند بياعتمادي وجود دارد؛
بياعتمادياي كه ريشه در رفتارهاي نادرست دولت امريكا دارد.» با اين حال او ضرورت گفتوگوي حكومت با حكومت را رد كرد و با تكيه بر اصل عزت در سياست خارجي ايران و طرح گفتوگوي تمدنها به منظور شناسايي و درك متقابل دو ملت از يكديگر به مبادله فرهنگي ميان ايران و امريكا و ايجاد زمينه بازديد دانشمندان، پژوهشگران، دانشجويان، ورزشكاران، هنرمندان و جهانگردان در كشور تأكيد كرد.
پس از آن ورزشكاران و استادان دو كشور مسافرتهايي را به كشور طرف مقابل داشتند.خاتمي ضمن تاكيد بر اصول تغييرناپذير ايران توانست چهرهاي منطقي و جذاب از ايران و ايرانيان در افكار عمومي جهان و به ويژه مردم امريكا ترسيم نمايد.
كلينتون و نامه محرمانه بيل كلينتون در ابتداي سال 1377 يك نامه محرمانه حاوي پيامهاي دوستانه را به وسيله نماينده ويژه وليعهد عربستان سعودي (اميرعبدالله) براي شخص خاتمي ارسال كرد اما نامه محرمانه مذكور موجي از مخالفتها و تبليغات عليه دولت به راه انداخت.
نرمش وزير خارجه وزير خارجه دولت بيل كلينتون در فروردينماه 1377 طي گزارشي از سياست خارجي امريكا به كنگره از وضعيت جديد در روابط ايران و امريكا تمجيد كرد. آلبرايت در سخنان خود درباره روابط دو كشور به طور غيرمستقيم از سياستهاي گذشته امريكا در قبال ايران عذرخواهي كرد.
آلبرايت گفت: امريكا از رژيم شاه پشتيباني ميكرد. ضرورتهاي جنگ سرد، سياستها و فعاليتهاي امريكا را شكل ميداد كه تعداد زيادي از ايرانيان از آن متنفر بودند.
لذا با چنين سابقهاي عكسالعمل ايرانيها قابل درك است. وي سپس از ايرانيها دعوت كرد براي ترسيم يك نقشه راه منتهي به عاديسازي روابط به امريكا بپيوندند.
بيل كلينتون مدتي بعد براي تأمين خواسته ايران در فروردين 1378 طي سخناني در كاخسفيد اعلام كرد: «ايرانيها حق دارند به خاطر آنچه كشور من يا فرهنگ من و يا متحدين امروزي ايالات متحده 50 يا60 يا 100 و يا 150 سال پيش به سر كشورشان آوردهاند عصباني باشند اما اين مسئله غير از اين است كه گفته شود ما كافريم و آنها برگزيده خداوند هستند.»
وي نام بردن از امريكا و غرب را با نام كافر نادرست خواند و اشاره كرد: «بايد اين موضوع مهم را درك كرد كه ايران به دليل موقعيت استراتژيك بسيار مهم خود در طول زمان هدف سوءاستفاده كشورهاي غربي بوده است».كمتر از يك سال پس از به قدرت رسيدن خاتمي، سخنگوي وزارت خارجه امريكا اعلام كرد: واشنگتن خواهان آن است تا تغييراتي در سياست خارجي آن كشور پديد آيد. زمان گفتوگو ميان ايران و امريكا فرا رسيده است.
امريكا بايد پيشنهادات جديدي به ايران ارائه دهد و در اين راستا ميتواند از تمامي دعاوي خود صرفنظر نمايد و داراييهاي بلوكه شده ايران را آزاد كند.
كاهش تحريمها به دنبال تحركات و سخنان مساعد بيل كلينتون و مادلين آلبرايت در قبال ايران دولت امريكا تحريمهاي اقتصادي متوجه ايران را كاهش داد و مجوز فروش موادغذايي و پزشكي را به ايران صادر كرد.
حدود سه ماه ديگر نيز وزارت امورخارجه امريكا به منظور كاهش تنش نام «سازمان مجاهدين (منافقین) خلق» را در ليست سازمانهاي تروريستي قرار داد.
پيشنهاد بازگشايي كنسولگري در ايران "جيمز روبين" سخنگوي وقت وزارت خارجه امريكا در اوايل سال1378 رسماً اعلام كرد امريكا براي استقرار كنسولگري در تهران براي تسهيل صدور ويزاي ايرانيان آمادگي دارد و خواستار همكاري دولت ايران دراين مورد است.
اما ايران به هيچكدام از قدمهاي امريكا براي از ميان برداشتن ديوار بياعتمادي جواب مساعدي نداد و دستگيري و محاكمه چند يهودي ايراني در شيراز باعث شد مجدداً بحراني در روابط ايران با غرب ايجاد شود.
با گذر از اين مقطع و به دنبال پيروزي چشمگير اصلاحطلبها در مجلس ششم امريكا بار ديگر ايران را به انجام مذاكرات مستقيم دعوت كرد. بيل كلينتون خسته و وامانده از تمامي تلاشهايش براي رفع سوء تفاهمها و بهبود روابط با ايران اعلام كرد: «من تمام تلاشهاي خود را در زمينه بهبود روابط با ايران و راههاي محدود به كار گرفتهام و هركاري را كه رئيسجمهوري امريكا ميتواند كند انجام دادهام.»
كودتاي 28 مرداد، صرفا ابراز تأسف مادلين آلبرايت در فروردين سال1379 رسماً ضمن پيام تبريك سال نو به ايرانيها به نقش امريكا در كودتاي 28 مرداد و سرنگوني حكومت دكتر مصدق و حمايت از تجاوز عراق به ايران اشاره كرد و تاسف و ناراحتي خود را از اين مسأله ابراز داشت.
در بخشي از پيام آلبرايت به مناسبت عيد نوروز آمده بود: «ايرانيها با يك تمدن سه هزار ساله با انتخاب بهار بهعنوان آغاز سال، هوشمندي خود را نشان دادند و ما هم به اين هوشمندي سلام ميكنيم.
ما از اينكه در سالهاي پيش در مسائل داخلي ايران دخالت كرديم واقعاً و از صميم قلب ناراحتيم. دولت امريكا به نمايندگي از سوي مردم اين كشور حاضر است هر كاري كه ايرانيها ميگويند انجام دهد.»
بيل كلينتون در اواخر دوران حكومتش و پس از پايان انتخابات رياستجمهوري امريكا طي نامهاي به كنگره تحريم اقتصادي امريكا عليه ايران را كه از زمان گروگانگيري در سال1979 اعمال شده بود براي مدت يكسال ديگر تمديد كرد.
پس از 5 سال از بررسي و تحقيق، بالاخره در خرداد1380 «جان اشكرافت» دادستان كل ايالات متحده يك كيفرخواست مفصل46 مادهاي را درباره حادثه انفجار برجهاي الخبر (ظهران) منتشر كرد.
براساس مفاد كيفرخواست برخي از ايرانيان متهم به ارتباط با حادثه فوق شده بودند. بررسي و تحليل اقدام مذكور و تحركات ديگر امريكا در اوايل دوران رياست جمهوري جرج بوش دقيقاً گوياي تغيير نگرش و عملكرد آن كشور در زمان جمهوريخواهان تندرو و خشونت طلب عليه ايران است، چنانچه يك ماه بعد سناي امريكا نيز قانون تحريمهاي ايران و ليبي را براي مدت 5 سال ديگر تمديد و تصويب كرد.
يك حمله مشكوك و آغاز جنگطلبي جرجبوش در 11 سپتامبر 2001 يك رخداد عجيب قلب تجاري و نظامي- سياسي امريكا در نيويورك و واشنگتن را هدف قرار داد. دو آسمانخراش تجارت جهاني و ساختمان پنتاگون مورد حمله قرار گرفت و حدود شش هزار انسان از مليتهاي گوناگون جان باختند. جرج بوش در همان روزهاي آغازين حادثه از آن بهعنوان شروع يك جنگ صليبي جديد مسلمانان عليه مسيحيان ياد كرد.
جمهوري اسلامي ايران رسماً و قاطعانه حادثه مذكور را به عنوان يك اقدام تروريستي و ضد بشري محكوم كرد و خواستار توقف چنين حملاتي شد.
چندي بعد بمباران و موشكباران مراكزي در افغانستان آغاز شد. رهبر معظم انقلاب حملات نظامي به خاك افغانستان را محكوم كرد و اين اقدام امريكا را بخشي از هدفهاي آن كشور به منظور توسعه قدرت و سلطهاش دانست.
دوران پس از 11 سپتامبر محمدخاتمي در آبان سال 1380در نخستين مصاحبهاش با يك روزنامه امريكايي اعلام كرد كه قرائت و برداشت ويژه«اسامه بن لادن» از اسلام منطبق با نظر اكثريت مسلمانان جهان نيست.
خاتمي اتهام مستقيم ايالات متحده در مورد حمايت ايران از تروريسم را رد كرد و گفت: اين اتهام يكي از بيانصافيهاي ايالات متحده عليه ما است.
ايران در محور شرارت جمهوري اسلامي ايران در به روي كار آمدن حامد كرزاي به عنوان رئيسجمهور افغانستان در كنفرانسي كه در شهر بن آلمان برگزار و به همين نام هم مشهور شد نهايت همكاري را انجام داد.
اما جرج بوش رئيس جمهور وقت ايالات متحده در نخستين سخنراني و گفتوگوي ملي خود با مردم امريكا در ژانويه 2002 اعلام كرد ايران، عراق و كرهشمالي بخشي از يك محور شيطاني يا محور شرارت)هستند.
جرج بوش در اسفندسال 1380 طي ارسال پيامي نوروز سال 81 را پيشاپيش به ايرانيان تبريك گفت و به مشاركت كامل جامعه بيش از يك ميليوني امريكاييان ايرانيتبار در محكوميت تروريسم و نقش ارزنده آنان در «حفظ ميراث ايران» اشاره كرد.
تحرك جديد اصلاحطلبان براي مذاكره با امريكا در ابتداي سال 1381 شاهد تحرك جديدي در سياست خارجي ايران در نزديكي به غرب هستيم. به استناد يك گزارش منتشر شده در نشريه فايننشال تايمز، اين نشريه مدعي شد در ماه مه2002 رهبران اصلاحطلب ايران تحركاتي را براي نزديك شدن به امريكا و گشودن باب مذاكره و بهبود روابط با امريكا آغاز كردند.
پيرو انتشار گزارش مذكور و برخي گزارشهاي ديگر، رهبر معظم انقلاب در ابتداي خرداد سال 81 در آستانه سالگرد فتح خرمشهر در سخناني تأكيد كرد: شماري دم از مذاكره با امريكا ميزنند كه اين افراد يا با الفباي سياست و يا با الفباي غيرت آشنايي ندارند. طرح اينگونه مسائل در اين شرايط اهانت به عزت و غيرت ملت ايران است.
با گسترش و جديتر شدن بحث مذاكره با امريكا و حركت به سوي بهبود و حل اختلافات فيمابين ،دادگستري كل استان تهران با صدور اطلاعيهاي تبليغ و اطلاعرساني جانبدارانه پيرامون مذاكره با امريكا را طبق قانون مطبوعات و با توجه به منع مذاكره با امريكا از سوي مقام معظم رهبري جرم دانست.
پيرو تحركات يادشده جرج بوش در تير همان سال بيانيهاي صادر و مدعي شد: گروه غيرمنتخبي كه حاكمان واقعي ايران هستند به صداي ملت ايران كه خواهان آزادي و حقوق بشر هستند گوش نميدهند.
حجتالاسلام حسن روحاني دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي به عنوان يك نهاد مهم و زير نظر رهبر انقلاب در واكنش به اين بيانيه اعلام كرد: ما نبايد فكر كنيم كه اين پيام به نفع دستهاي (اصلاح طلبها) و عليه دسته ديگر (اصولگراها) است.
اگر چنين تلقي در جامعه به وجود بيايد امريكا به هدف خود رسيده است چرا كه هدف آنها انشقاق و اختلاف اجتماعي است. سيد محمد خاتمي نيز در واكنش به بيانيه جرج بوش اعلام كرد: همه اركان حكومت در ايران از رهبري تا اجزاي ديگر مبتني بر انتخاب و رأي مردم است ضمن اين كه ايران با ثباتترين، مردمسالارترين و صلحطلبترين ملت و كشور دنياست.
اوجگيري اتهام زني هستهاي اما در واقع با قرار دادن نام ايران در محور شرارت توسط دولت امريكا به رهبري جرج بوش اوج فشارهاي امريكا پس از اشغال عراق متوجه ايران شد و سايتهاي هستهاي نطنز و اراك مورد توجه جدي قرار گرفت.
نمايندگان سازمان مجاهدين(منافقین) خلق در آگوست سال 2002 در هتلي در واشنگتن مطالبي را درباره برنامه هستهاي ايران منتشر كردند و در اين رابطه عكسهاي ماهوارهاي از مراكز هستهاي ايران در شبكههاي خبري منتشر شد. براين اساس امريكا كه با لشكركشي به دو همسايه غربي و شرقي ايران درحال پرداخت هزينههاي سنگين جنگ در عراق و افغانستان بود براي مهار ايران از تلاش براي اجماع بينالمللي به بهانه برنامه هستهاي ايران استفاده ميكرد.
ايالات متحده در پاييز و زمستان سال 2002 ايران را متهم كرد كه تعهدات خود را در قبال پيمان منع گسترش هستهاي نقض كرده و در صدد توليد سلاحهاي هستهاي است. ايران با رد اين اتهامها اعلام كرد فقط آژانس انرژي هستهاي حق قانوني پرداخت به مسائل هستهاي ايران را دارد.
امضاي پروتكل الحاقي از سوي ايران مذاكرات سعدآباد ميان دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي، دكتر حسن روحاني و وزراي خارجه 3 كشور اروپايي آلمان، فرانسه و انگلستان در تهران سبب شد ايالات متحده نيز به صورت احتياطآميزي از روند مذاكرات اعلام رضايت نمايد. در داخل ايران هم مسئولان و كارشناسان مختلف، امضاي پروتكل و تعليق داوطلبانه را گامي در جهت خلع سلاح امريكا ارزيابي كردند.
حجتالاسلام محمد خاتمي به عنوان رئيسجمهور ايران اعلام كرد: به لطف خداوند ميدان مسابقهاي كه طرفين در آن امكانات نابرابري داشتند و سعي ميشود كه داوري آن نيز به دست يكي از رقبا باشد تغيير كرده است.
پس از تعليق داوطلبانه ايران محمد البرادعي، رئيس وقت سازمان بینالمللی انرژي اتمي در نوامبر 2006 پس از اظهارنامه تعليق فعاليتهاي ايران با دو روز تأخير كه ناشي از اختلاف امريكا و اروپا بود قطعنامهاي را كه در آن از برنامه هستهاي ايران انتقاد شده بود تصويب كرد.
از موارد قابل توجه اين بيانيه علاوه بر استقبال از روند ديپلماسي، عدم توجه به «مكانيسم ماشه» پيشنهادي امريكا بود. ارجاع نشدن پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل كه ايالات متحده اصرار زيادي بر آن داشت از دستاوردهاي ديپلماسي ايران در سعدآباد بود.
در واقع امريكا خواهان ارجاع مستقيم پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت در صورت مشاهده تخلف با عنوان مكانيسم ماشه بود كه اين مسأله در قطعنامه آژانس مورد توجه قرار نگرفت. اروپا از ترس پديد آمدن شرايطي كه منجر به عدم همكاري ايران شود با امريكا همكاري نكرد و در نهايت ايالات متحده امضاي پروتكل الحاقي از سوي ايران را گامي مثبت و رو به جلو ارزيابي كرد.
فضاي تمام جلسات تحت تأثير فشارهاي ايالات متحده مدتي بعد امريكا براي تأثيرگذاري بر روند پرونده هستهاي ايران مدعي شد ايران در منطقه لويزان در حال ساخت تأسيسات هستهاي جديد است.در واقع آنچه در جريان پرونده هستهاي ايران واضح است دخالت و تأثيرگذاري غيرقابل انكار ايالات متحده به عنوان طرفي بيرون از چارچوب مذاكرات است.
در واقع امريكا همواره بيشترين نقش و تأثير را در روند پرونده هستهاي ايران به خود اختصاص داده بدون اينكه حضوري فيزيكي در مذاكرات داشته باشد.
براي مثال در مذاكرات ايران و اروپا در وين، اتحاديه اروپا بر تعليق نامحدود يا دائم همه فعاليتهاي مربوط به غنيسازي ايران پافشاري كرد كه منجر به توافقنامه پاريس شد كه ايران تداوم اجراي داوطلبانه پروتكل الحاقي و تصويب آن در مجلس را پذيرفت.
با روی کار آمدن دولت دکتر احمدی نژاد البته مسیر پرونده هسته ای ایران دچار تحول و تغییر شد که خود فصل جدیدی از تاریخ سیاست خارجی ایران پس از انقلاب بود...
انتهاي پيام/