به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگارانبروز اختلافات گسترده میان اعضای شورای همکاریهای خلیج فارس و مشخصا قطر
با سه کشور عربستان، امارات و بحرین به سرکردگی سعودیها نشان از تقابل دو
دیدگاه خشن از اسلام ناب یعنی سلفیت اخوانی و وهابیت تکفیری است.
درگیری
میکرو دولت فعال منطقهای با همسایه بزرگتر و فرتوت خود گرچه قدمتی صد
ساله دارد، اما آن را نمیتوان در مناقشات مرزی یا ادعاهای مالکیت بر قطر
از سوی عربستان و یا حتی تلاش ناکام سعودیها برای کودتا در این کشور خلاصه
کرد، آنچه باعث بروز این درگیریها شده، کلاف پیچ در پیچی است که هر دو سر
آن در دست آمریکاست تا با ایجاد تنش بین این دو کشور بتواند اهداف
منطقهای خود را محقق نماید. این کشور که پیشتر با بدعت ایجاد اسلام افراط
گرا در قامت سازمان القاعده موفق به مقابله با شوروی شده بود، این بار سعی
کرده با استفاده از قرائت های انحرافی در درون اسلام، مسلمانان را به جان
هم اندازد و نظریه مهار دوجانبه بدون استفاده از ارتشهای نظامی غرب در
جبهه اسلامی را به کار گیرد.
اختلافات بین این دو محور از آنجا
آغاز شد که دلارهای نفتی توسعه طلبانه قطر در تقابل با نخوت سعودی و ادعای
امالقرایی جهان اسلام به تقابل با هم پرداخت. حوادث مصر و براندازی محمد
مرسی رئیس جمهور این کشور گرچه نقطه اوج درگیری های ریاض و دوحه بود، اما
قطعا نقطه آغاز آن نبود. قطریها برای تحریک همسایه سعودی خود از مخالفان
حوثی در یمن نیز حمایت می کنند، درگیریهای طیفهای مختلف تروریستهای سوری
که از مدتی قبل آغاز شده را نیز میتوان نشانه ای از بروز درگیری حتمی بین
اردوگاه قطر و عربستان دانست، به همین علت است که این روزها درگیریها بین
این دو جبهه همچنان تشدید میشود.
واقعیت این است که قطر که همواره
از ابعاد کوچک خود در برابر آرمانهای بلندش مینالد، به دنبال حمایت همه
جانبه از گروهی ریشهدار و بزرگ در منطقه به نام اخوان المسلمین است تا با
استفاده از بازوهای قدرتمند آن در منطقه بتواند اهداف سیاست خارجی خود را
پیش برد، از این روست که حمایت دوحه از اخوانیها یک تاکتیک نیست، بلکه
راهبردی عمیق و جهانی است و به همین علت است که قطر با وجود عدم تمایل به
تنش زایی با سه کشور عربی نمیتواند در برابر مطالبات این کشورها تسلیم شده
و حمایت از اخوانی ها را متوقف کند.
در
مقابل عربستان نیز که زیر پرچم آمریکا عادت کرده سیاست های خود را به
کشورهای حوزه خلیج فارس تحمیل کند و بحرین را جزء اشغال شده خود و امارات
را دست راست خود می داند، از سرکشی کشورهایی نظیر قطر و عمان خشمگین است،
البته از دیدگاه ریاض پرونده سرکشی های قطر، قطورتر از پادشاهی عمان است.
عربستان
سعودی که از جنوب با خطر هواداران الحوثی در یمن، از شرق با خطر انقلابیون
حزب الله سعودی، از شمال با خطر بازگشت عناصر داعش و از شمال غربی با خطر
تروریست های بازگشته از سوریه مواجه است، سعی دارد، با احتیاط و تحت نظر
آمریکا مواضع تبلیغاتی خود را در حمایت از تروریست ها تغییر دهد.
به
همین علت اخیرا جریانهای اخوان المسلمین و داعش و النصره و القاعده و حزب
الله عربستان را در لیست تروریسم خود قرار داده است. عربستان البته در
مبارزه با تروریسم جدی نیست و تنها سعی دارد اقدامات پیشگیرانه را برای
ممانعت از شعلهور شدن عرصه داخلی خود دنبال کند، به همین علت است که با
تشکیل جبهه اسلامی سعی در تغییر ماهیت تروریست های سوری کرد تا شاید بتواند
برگه مبارزه با تروریسم را از دست بشار اسد خارج کند.
سیاست
آمریکا موسوم به تروریسم خوب و تروریسم بد سران دو محور خشونت گرای اسلامی
را بر آن داشته تا هر کدام سعی در مبرا داشتن جریان ذیربط خود و اتهام زنی
به طرف مقابل داشته باشد، در همین راستاست که دولت مصر حتی امنیت داخلی خود
را نیز قربانی می کند تا بتواند جریان اخوان المسلمین را جزو شاخههای
تروریستی قرار دارد، در این سو گرچه ریاض تلاش کرد پرونده سیاه تکفیریهای
وهابی در سوریه را با ایجاد تقسیمات موهوم بین تروریستها پاکسازی نماید،
اما در این کار توفیق چندانی نداشت، به همین علت بود که دستور سریع الاجل
شاه سعودی در اقدامی بی سابقه در مورد محکومیت اتباع سعودی صادر شد که
پیشتر حتی با استقبال و تشویق ریاض به جنگ با دولت مرکزی سوریه اعزام
میشدند.
به
نظر می رسد در این عرصه دست قطر پرتر از عربستان باشد، سرمایه گذاریهای
میلیاردی سعودی ها در کمک های بلاعوض به دولت ژنرال ها در مصر که تنها نمود
پیروزی این کشور بر دوحه است، در حالی دنبال می شود که ریاض از اطاعت مطلق
مقامات مصری از سیاست های سعودی اطمینان ندارد، عربستان میداند که با از
دست دادن برگه عراق در جریان مبارزه جهانی با داعش نمیتواند روی مصر حساب
ویژه باز کند. با این وجود تلاش های قطر در عرصه مصر نیز متوقف نشده است.
این
کشور به دنبال نسخه برداری از طرح ارتش آزاد مصر است تا دولت ژنرالها
نتواند با آرامش و ثبات به طرح های خود بپردازد. این تقابل نفوذ در حالی
ادامه پیدا می کند که هر دو طرف میدانند که مصر بزرگتر از آن است که در
جیب قطر قرار گیرد یا اینکه پشت سر ریاض حرکت کند.
در
سوریه با وجود اینکه قطر با از دست دادن مسئولیت این پرونده خود را شکست
خورده می داند، اما با شکست مفتضحانه بندر بن سلطان بار دیگر دوحه سعی دارد
شانس خود را امتحان کند، البته این بار تلاش دوحه در راستای همگرایی با
دولت بشار اسد است که نشانه های پیروزی آن در هجمه سه ساله جهانی نمودار
شده است. نمونه ای از تلاش دوحه در این راستا را میتواند نشان دهد، در
نحوه و زمان آزادی راهبه های معلولا است. شکی نیست که پیروزی قطر در
آزادسازی این 16 نفر چهره انسانی از دوحه را نشان داد، بویژه اینکه قطر
پیشتر نیز اقدامات مشابهی را در آزادسازی گروگان های ایرانی و لبنانی از
دست تروریست های سوری انجام داده بود.
قطر که این روزها خود را
در محاصره رژیم های ارتجاعی عربی و خلیجی می بیند، سعی دارد با اقداماتی
نظیر سفر وزیر خارجه خود به تهران یا هزینه کردن برای آزادی راهبه های
معلولا بار دیگر به محور مقاومت پناه برد تا از سویی از انزوای منطقهای
خارج شود و از سوی دیگر اهرم فشاری بر طرفهای عربی برای خود دست و پا کند.
البته هنوز نحوه تعامل محور مقاومت با این تلاشها مشخص نیست.
بنا
بر آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که نتیجه درگیریهای دوحه و ریاض نیز در
عرصه سوریه مشخص میشود. البته قطر باید امیدوار باشد که محور مقاومت طرح
مجدد دوستی دوحه با این کشورها را بپذیرد، در غیر این صورت بازنده اصلی
جنگی خواهد بود که کفه خسارتهای آن برای هر دو طرف بیشتر از برگههای
برنده است.