به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،«مسابقه محله» نام برنامه مسابقه تلویزیونی نام آشنا کودک و نوجوان است که مسعود روشنپژوه با اجرای موفق خود توانست نام این مسابقه را برای همیشه در میان مخاطبان ماندگار کند. اولین برنامه «مسابقه محله» که جنبه مسابقهای، ورزشی و سرگرمی دارد از سال 1370 آغاز شده و تاکنون هم ادامه دارد. این برنامه که حالت مسابقهای و سرگرمی دارد، هر بار در یک محل، مکان و یا شهرستان اجرا میشود و کودکان و نوجوانان حضور یافته و به اجرای انواع شیرینکاریها، بازیها و مسابقات میپردازند. این برنامه با تم طنز همراه است و طراحی بازیها و مسابقات را هم خود روشنپژوه برعهده دارد.
گفتگویی با مسعود روشنپژوه انجام دادیم که در بخش اول آن درباره چگونگی شکلگیری این برنامه و کشیده شدن آن در ادامه به شهرستانها صحبت شد.
آقای روشنپژوه؛ خاطرات کودکی همه ما با یک برنامه تلویزیونی با ساختار ساده، بدون اداهای جدید «خالهها» و «عموهای» تلویزیونی و با یک مجری پرهیجان رقم رخورده است.از پخش اولین «مسابقه محله» چیزی در حدود 23 سال میگذرد و امروز بعد از 23 سال انگار مسعود روشنپژوه همان آدم پرانرژی سابق است. بدون تغییر مسابقهاش را اجرا میکند و آدمهای پای تلویزیون هم حالا دیگر بچهها و بزرگها دوباره مینشینند پایش. دوست دارم برگردیم به همان 23 سال پیش، «مسابقه محله» از کجا و چگونه شروع شد؟روشن پژوه: در سال 1368 گروه کودک و نوجوان شبکه دو تصمیم گرفت که مسابقه ای تلویزیونی را براساس طرحی از امیرسمواتی تحت عنوان «مسابقه محله» تدارک ببیند. قرار بر این بود که این مسابقه براساس رویکرد تلویزیون جمهوری اسلامی ایران یعنی تلویزیون مردمی شکل بگیرد. تلویزیونی که از دل مردم باشد و در دل مردم برنامه سازی کند. طرح به اینجا رسید که از چند مجری بگیرند، من قبلش با امیر سمواتی که یک کارگردان و طراح هم بود یک فیلم داستانی کار کرده بودم. در همان روزها رفته بودم به دفترش که چِکم را بگیرم، آخر آن وقت ها چک را به موقع می دادند. خلاصه سمواتی هم ما را برداشت و برد پارک ساعی. حدود 40 نفر زن و مرد داشتند آنجا تست میدادند که امیرخان آمد گفت: تو بیشتر بازی کردی تا حالا اجرا هم کردی؟ گفتم اجرا نکردم گفت یک تست هم تو بده رفتیم یک تست دادیم و با بچه های که در پارک بازی می کردند به نظرم یک تعامل و گفتگوی خوبی هم رد و بدل شد. خیلی هم به دنبال این نبودم که این اتفاق برایم بیفتد چون اصلا دنیای اجرا در آن سال ها زمین تا آسمان با دنیای بازی فرق می کرد. بازی یک وادی دیگر بود و اجرا یک چیز دیگر مثل الان نبود که بازیگر وقتی معروف شد سریع برود و مجری شود.آن وقتها مجری جای خودش را داشت و بازیگر هم جای خودش. الان هر چی بازیگر است وقتی گل میکنند سریع میآیند مجری شود.
ماجرا در وافع از همانجا شروع شد و خلاصه نفهمیدیم چی شد که ما را مجری کردند. با بچه های آن زمان در قالب یک مسابقه پانزده دقیقهای برای روزها و صبح های جمعه. و با همان نشاط و وضعیت اجرا و برنامه سازی به اینجا رسیدیم که الان در سال 1393 هم کما فی سابقه چون بچه ها هستند ما هم هستیم.
از همان موقع هدف گذاری مسابقه محله چگونه انجام شد؟ قرار بود چه کاری انجام دهد و قرار بود چه جای خالی را پر کند. همهمان میدانیم که آن سالها یک برنامه کودک تلویزیون بود و یک مجموعه عظیم بچههای ایرانی که تنها تفریح رسانهای شان مراجعه به تلویزیون بود. مسابقه محله اصلا چرا به وجود آمد؟ و مهمتر از آن با چه فرمولی بیست و چند سال عمر کرد و هنوز مورد استقبال است؟
روشن پژوه: ما در واقع به دنبال این بودیم که تلویزیونمان در دل مردم باشد چون این نهاد در آن سال های به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی را ایفا می کرد. در کنار همه بحثهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی, باید به بخشی هم در تلویزیون به عنوان سرگرمی و تفریح در بخش تولید کودک و نوجوان توجه می شد؛ آن هم با همین دید مردمی. خیلی برای من جالب بود وقتی ما کار را شروع کردیم، در همان برنامههای اول من دقت میکردم و می دیدم که بچه ها با لباسهای خانگیشان بلند میشدند و میآمدند با دمپایی قرمز و زرد با شلوار گرمکن و... وقتی بچههای دیگر آنها را در تلویزیون می دیدند احساس می کردند از پنجره خانه شان دارند حیاط و یا محلشان را نگاه می کنند.
قرار ما از همان ابتدا بر این بود که این مردمی بودن را حفظ کنیم و ما همچنان سعی کردیم این ویژگی را در برنامههایمان حفظ کنیم و نگاه ما به گونه ای باشد که آن چیزی که دارد در تلویزیون ما میگذرد ساختگی نباشد و ما آن را تدارک ببینیم.
اما به نظرم اتفاقات خوبی دارد رخ نمیدهد. ما علیرغم اینکه 20 و اندی سال را در ساخت چنین برنامههایی گذاشتیم و نه تنها براساس تجربیاتمان به برنامه سازی نزدیک تر نشدیم بلکه داریم دورتر هم می شویم در آن سالها بچه هایی که تصویر میشدند بچه هایی بودند که واقعا همان طور در محله بودند و جلوی دوربین قرار میگرفتند ولی الان همه بچهها را تزئین میکنیم و میفرستیم جلوی دوربین.
خدا را شکر که داریم کار می کنیم و بچه ها هم پذیرفته اند. البته که بخشی از آنها هم برای اینکه پدرومادرشان یک حس نوستالوژیکی روی این مسئله دارند بدشان نمیآید برنامه را ببینند و البته که معتقدم همچنان بخشی از استقبال مربوط به این است که بچهها خودشان را در تلویزیون میبینند.
این نکته قابلتوجهی است به نظرم. اینکه بچهها واقعا خودشان را در تلویزیون میبینند. اینجا کاملا واقعی نه مثل برخی از برنامهها تزئین شده و مرتب شده و مصنوعی.
روشن پژوه: من می گویم بچهها پشتک بزنند، وقتی پلاتو می گویم بپرند روی کولم. یعنی می خواهم بچهها آن حس آزادی را در برنامه داشته باشند.
وقتی می رویم در یک محل در واقع بچه ها می دانند که باید شلوغ کنند، جیغ، دست، سوت و هورا بکشند و انرژیشان را خالی کنند و اینها ویژگی این ساختار برنامه است و من فکر میکنم که بچهها بسیار بسیار نیازمند مباحث این تیپی هستند چون دنیای پرمشغله بزرگترها، امروز تأثیر مستقیمی روی بچه ها گذاشته است.
دغدغهای که از ابتدای برنامه تا الان برای من وجود داشت و همیشه هم به آن فکر کردم این بوده که ما تا زمانی که خودمان کودک بودیم و نوجوان و جوان هیچ چیزی ایراد نداشت به محض اینکه مقداری تیپ و قیافه مان تغییر کرد دیگر همه آن کودکی ها و شیطنت هایمان یادمان رفت همه چی خراب شد. نه اینکه خودمان دیگر به دنبالش نباشیم ببچه ها باید احساس کنند و بهفمند که دنیای کودکانه دنیایی است که حق آنهاست و اگر آن را از دست بدهند دیگر به آنها برنمی گردد. در «مسابقه محله» هم همینطور، اگر قرار باشد بچهها جلوی دوربین آنچیزی راکه مدنظر من است انجام بدهد در آن صورت در حق آن بچهها ظلم شده است.بچهها باید جلوی دوربین هم کودکی کنند و این یکی از اهداف بزرگ ماست.
آقای روشنپژوه ولی باید باور کنیم که روزگار عوض شده است. الان بچههای ایرانی با چندین و چند شبکه ماهوارهای مواجهند که از صبح تا شب برایشان برنامه پخش میکند،هر کدام یک اکانت فیسبوک دارند، بازیهای کامپیوتری و تبلت و موبایل و.. اینها هم که دیگر تا دلتان بخواهد. شما فکر مینید در این شرایط تلویزیون ایران چهطور میتواند دوباره بچهها را بکشاند به فرهنگی که در آن زیست و تنفس میکنند؟
روشن پژوه: با برنامه من؛ دیگر الان بعد از این چند سال می توانم بگویم برنامه من چون این برنامه دیگر به نام من ثبت شد و تا زمانی که بتوانم و زنده باشم این را برنامه را ادامه می دهم.
ببینید شما اگر برنامه خوب بسازید ماهوارهها هم میآیند اتفاقا از شما تقلید میکنند. من در خارج از کشور، تقلید برتامه خودم را دیدهام. در کانال 5 ترکیه الان حدود هشت سال است که در حال پخش است و برنامهای دارند که به نام "بو محله" یعنی تو این محله. زبان آذری نمی دانم ولی بو محله یعنی تو این محله. دقیقا با همان پوزیشن برنامه خودم بسیار خوشحال شدم که ما یک اتفاق این تیپی هم داشتیم. فیلم و سریال ها قضیه اش با سرگرمی و مسابقه فرق دارد، مسابقات و سرگرمی همیشه در همین اندازه دیده شده است. ولی هیچ وقت به طورجدی ننشستیم راجع به همین مسابقات و سرگرمی و مباحث این چنینی بحث و گفتگو کنیم.
درست است، توقع بچه ها الان خیلی بالاتر رفته است. من از زمانی که آقای احمدی نژاد قرار شد برای مردم یارانه را واریز کند خیلی خوشحال شدم چون یارانه اگر هر مصیبت اقتصادی و سختی کار برای دولتمردان داشت یک حُسن داشت حسنش این بود که مردم رفتند و کارت بانک گرفتند و با واژه های فارسی انگلیسی و کار کردن با این دستگاهها را یاد گرفتند. این یک اتفاق جالب است یک جورهای سطح فرهنگ مردم را بالا برد و افزایش داد. الان اگر قطع هم کنند دیگر مردم بانکداری الکترونیک را فهمیدند و به نظر من هیچ راهی برای یاد گرفتن بانکداری الکترونیک به این شکل نبود. بچه های ما هم مستثنی از این قاعده نیستند الان همه آنها با دنیای فضای مجازی امروزی، با دنیای دیجیتال، با دنیای اپلیکیشن های مختلف تلفنهای مختلف از سنین خیلی پایین آشنایی دارند و همین آشنایی هم هیجان دارد هم لذت بصری دارد. وقتی بچهها با این دنیا آشنا می شوند آن دنیای هیجان را پیدا می کنند دیگر به این راحتی نمینشینند پای برنامه ای که خب اصلا جذابیتی ندارد.
الان برنامههای کودک تلویزیون این طوری شده است که ما همهش داریم میگوییم بچهها خوب باشیم، دندان را مسواک بزنیم، حواسمان باشد که با کارهامون... دیگر دنیای توصیه کودکان گذشته است. این اتفاقا از آن مشکلات عدیده ای است که باعث می شود بچه ها از آن ارتباط مستقیمشان با تلویزیون فاصله بگیرند.
ما یک اشتباه خیلی بزرگ داشتیم آن اوایل، اتفاقی که افتاد این بود که مجری هایی که تصویر داشتند را از تلویزیون بیرون ریختند و مجری های رادیو را جایگزین کردند. مجری که در رادیو بود چکاره بود؟ متن خوان بود. پس در تلویزیون هم شروع کرد روی متونی که به او می دادند حرف زدن و اجرا کردن. همین شد که مجریها شروع به حرافی کردند و الگوی مجری های دیگر شدند.
این اتفاق به سیستم اجرا در تلویزیون ضربه زد. خانمی می آمد و می نشست و با یک پلاتو پنج دقیقه ای یک ضرب صحبت می کرد، شاید آن وقت ها قابل قبول بود که هم فرصت مردم خوب بود و هم این صفحه جادویی ... .اما این بیماری تا امروز هم ادامه پیدا کرد.
در آن زمان حق انتخاب وجود نداشت و مجبور بودی که پنج دقیقه حرف این را گوش می دادی و بعد چیز دیگری می دیدی در حالیکه الان می توانی جای دیگری بروی و یا صدها جای دیگر را انتخاب کنی و این کار بسیار سختی در مقوله برنامه سازی است که تو بیایی یک برنامه ای بسازی .
آقای روشنپژوه شما این سالها برنامهای دیگری به نام مسابقه «کلید» را هم روی آنتن بردید. آن هم تجربه جدید و جالبی بود.
این مسابقه برنامه خوبی بود و تجربه جالبی بود. من خیلی این فضا را دوست دارم و معتقدم که این فضایی است که واقعا تلویزیون به آن نیاز دارد.
من در همین مسابقه تلاش کردم که زن و شوهرها تا آنجایی که شرع، عرف و دین اجازه می دهد یک ارتباط حسی مهرورزی را در برنامه ایجاد کنند. اگر شوهر چهل تا درازنشست می رود به خاطر این بود که حرف زنش را گوش داده بود اگر می دیدم یکی نفسش گرفته شد خانمش می گفت آفرین، میگفتم ضبط را نگهدارید خانم این پوستش کنده شد دست شوهرت را بگیر، همسرت هست ، یک خورده شونه هایش را بگیر. ما متأسفانه این را در تلویزیون نداشتیم خیلی خوب بود و زن و شوهرها هم باورشان نمیشد. انها با کت و شلوار می آمدند، آمدنش یه طور بود و رفتنش با یک مکافات.
امروز ارزیابیتان از وضعیت پرداخت به سرگرمی در تلویزیون ایران چیست؟
روشن پژوه: استنباط من این است که تنوع برنامه سازی در تلویزیون خیلی محدود است. امروز حتی براساس تعاریفی که برای شبکه ها شده است هم برنامهسازی نمیشود. میگویند شبکه دو یعنی شبکه خانواده. یعنی چی خانواده؟ به تعبیر آنها یعنی یک مجری بنشیند و راجع به استحکام خانواده صحبت کند. خب ببخشید ما که تعارف نداریم حوصله همه سر میرود. آن هم تازه مجریای که خودش الان از محضر و دادگاه خانواده درآمده است. تو که خودت زندگی ات گیر است بعد می آیی راجع به استحکام خانواده صحبت می کنی؟ تو اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. خب اعتماد مردم را این چیزها از بین می برد دیگر. مردم الان آگاه هستند این مجاری رسیدن به اطلاعات بینهایت شده است. هر طرف بروی میتوانی آگاهی کسب کنی.آن گذشته است که دو تا شبکه وجود داشت و هر چه می گفتند را روی چشممان می گذاشتیم، البته خوب هم می گفتند الان شما نگاه کنید ببینید چقدر از روی دست همان سال ها برنامه میسازند. شما نگاه می کنید می بیند این سریال درست مثل «خانه سبز» است. یا «سایه» و «همسایه» را می نویسند و فقط مقداری جدیدش میکنند. این روزها ما احساس می کنیم که موظف به تلاش بیشتر هستیم. این روزها وجود ماهوارهها در کشور کم نیست و شبکههای متنوع کودک و نوجوان بسیاری را تدارک دیدهاند که میتواند کودکان ما را به سمت خود هدایت کنند. باید به تفکرات آدم هایی که واقعا در این زمینه سال ها تلاش می کنند ارزش گذاشت و باید اتاق فکرهای متنوعی داشته باشیم تا بتوانند جوابگوی خواسته مردم باشیم وگرنه قافیه را باخته ایم.