یک خانم ،یک آقا و رابطه ای که با ازدواج شکل می گیرد ، نقطه شروعش معلوم است و نقطه پایان ندارد مانند یک نیم خط که روی کاغذ رسم می کنی و می دانی از کجا شروع شده است اما پایانش می تواند به طول تمام کاغذهای دنیا باشد.
ازدواج های این روزها از این قاعده فاصله گرفته است ، ازدواج های «پاره خطی» که نقطه ای شروع و پایانی دارد و مدت آن می تواند خطی به طول دو ماه یا دو سال و یا حتی بیست سال باشد. البته کم نیستند ازدواج هایی که در همان نقطه ی شروع ،تمام می شوند و اصلا یک خط را ترسیم نمی کنند که به این نوع ازدواج ها ،ازدواج نقطه ای می گویند.
اما دختر و پسرهایی که پای سفره ی عقد می نشینند ، در آرزوی یک ازدواج «نیم خطی» هستند و دوست دارند سرنوشت مشترک شان تا بی نهایت ،کنار هم رقم بخورد و هر پدر و مادری که فرزند خود را به خانه ی بخت می فرستد هم آرزوی خوشبخت شدن انها را دارد.اما این خوشبختی چگونه به دست می آید؟
ما عادت کرده ایم که منتظر باشیم کسی پیدا شود تا خوشبختمان کند. برای همین وقتی حرف از ازدواج می شود بازار معیارهای مختلف و سنجش طرف مقابل از سوال شفاهی تا تحقیق میدانی ،داغ داغ است. در صورتی که قبل از سنجش طرف مقابل یک کار مهم اصولا از قلم می افتد.
مواد لازم برای رسیدن به یک ازدواج نیم خطی را در ابتدای مطلب بیان کردیم اما هیچ اشاره ای به چاشنی مهم و ضروری نداشتیم ،همانطور که غذا بدون نمک خوش طعم نخواهد بود و اگر خورده شود هم برای رفع نیاز است و هیچ لذتی ندارد ، ازدواج بدون چاشنی « خود شناسی » اگر هم داوم بیاورد ، از اجبار و برای گذران دوران خواهد بود نه بر پایه ی عشق و تفاهم دو طرفه.
چطور می توانید فردی را برای زندگی انتخاب کنید ،معیارهایی برای سنجش او در نظر بگیرید، اما به شناخت صحیحی از خود نرسیده باشید؟ درست مثل این است که ندانی در کجاهستی اما به دنبال یک آدرس ،ساعت های سرگردان شوی.پیدا کردن شریک مناسب برای همراهی زمانی ممکن است که بدانی قرار است چه راهی را طی کنی، کجای دنیا ایستاده ای و خواسته ات و علایقت چه چیزهایی هستند.
مشکل بسیاری از ازدواج های «پاره خطی» این است که افراد بدون انکه شناخت صحیحی از خود داشته باشند ، معیارهای همسرشان را بر طبق معیارهای دیگران و ارزش های القا شده از جامعه و یا اطرافیان انتخاب می کنند و آنوقت بعد از ازدواج چیزی از درون شان ابراز نارضایتی کرده و در حالی که مشکل خاصی وجود ندارد ، با یکدیگر ناسازگار خواهند بود.
خود شناسی چیزی نیست که قبل از جلسه ی خواستگاری و با یک حساب سر انگشتی به دست بیاید بلکه باید برای آن وقت صرف کنید. بعد از آنکه لیست بلند بالای سوالات از همسر احتمالی آینده تان را تهیه کردید ، ابتداخود صادقانه به آنها پاسخ دهید. گاهی اوقات همین پاسخ دادن ها می تواند به شناخت بیشتر از خودتان کمک کند اما اصرار نداشته باشید که تمام راه را به تنهایی طی کنید . مشورت و کمک گرفتن از مشاوران متخصص می تواند در این زمینه مفید باشد.
برخی تست های روان شناسی هم در این حیطه وجود دارند که نوع روحیه و شخصیت شما را نشان می دهند. اگر شما فردی به شدت درون گرا هستید ، زندگی بایک فردی که به شدت برون گرا ست برای تان چندان مطبوع نخواهد بود و یا جنبه های روحی و روانی دیگرکه می تواند با جلسات مشورت با یک مشاور توانا برای تان شناخته شده تر شود.
دنیای درونی هر فرد ، دنیای ناشناخته ایست که باید تلاش کنید تا قبل از ازدواج جنبه های مختلف و بیشتری از آنرا بشناسید. البته تنها ابعداد مجهول روحی نیست که باید قبل از انتخاب صحیح همسر ، معلوم شود در بسیاری از مواقع شما می توانید شناخت بدون سوگیری را جایگزین ایده آل های شکل گرفته از خود کنید و در این صورت شناخت خالص تری از خود به دست آوردید. چقدر انسان باهوشی هستید؟ شرایط اقتصادی خانواده تان چگونه است؟ از نظر سیاسی چطور فکر می کنید؟ظاهرتان در چه شرایطی قرار دارد؟
گاهی برخی خصوصیات اینقدر واضح هستند که فراموش می شوند در حالی که برای یک ازدواج موفق پاسخ دادن به این سوالات شرط اول ،پرسیدن و بررسی این سوالات در طرف مقابل است .کسی که شرایط اقتصادی متوسطی دارد بهتر است با کسی در طبقه ی اقتصادی خود ازدواج کند .برای رسیدن به یک ازدواج « نیم خطی » از خودتان و شناخت کامل از روحیات و شرایط تان شروع کنید.
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ