Sky Dive یا به قول خودمان سقوط آزاد، ورزشی است که این روزها طرفداران زیادی در دنیا پیدا کرده ولی برای ما کمتر شناخته شده است. ورزشکاران این رشته سوار هواپیما میشوند و در ارتفاع مورد نظر خودشان را به بیرون پرتاب میکنند و با سرعت به سمت زمین شیرجه میروند تا حس پرواز مانند یک عقاب را تجربه کنند. فاطمه اکرمی هم یکی از همین ورزشکاران است که از پنج سالگی ژیمناستیک کار میکند. به عقیدهنزدیکانش هیچ اخلاق و رفتار دخترانهای ندارد و دستش به پختن تخم مرغ هم نمیرود چه برسد به پهن کردن سفره قلم کار ایرانی؛ ولی تا دلتان بخواهد از در و دیوار راست بالا میرود و آتش میسوزاند. بانجی جامپینگ برای فاطمه در حد شوخی است و برای ایجاد هیجان فقط باید از ارتفاع چهار هزار متری سقوط کند تا آدرنالین در خونش به جریان بیفتد.
به مامان گفتم بپرم؟ گفت بپر
شاد و سرزنده است و برای اینکه بتواند مدام تحرک داشته باشد روی مبل نمینشیند. از بچگی ژیمناستیک و بعدها پارکور کار میکند و فرم شکستگیهای بینیاش شاهد این مدعا است. وقتی چیزی در سرش بیفتدباید شکل واقعیت بپذیرد. سقوط آزادش هم همینطور بوده است. «از وقتی بچه بودم با خودم میگفتم اینها چجوری تو آسمان پرواز میکنند؟ ولی هیچوقت فکر نمیکردم خودم هم اینکار را بکنم. یک روز به مادرم گفتم من برم بپرم؟ گفت برو. خودم اصلا مطمئن نبودم و مادرم اصرار کرد بروم و یک ماه بعد زنگ زدم و برای دو هفته بعد رزرو کردم. به یکی از دوستانم در دبیگفتم که من را حضوری ثبت نام کند و به من گفت نیازی نیست برو با خیال راحت بپر. روز اول رسیدم به محل به من گفتند اسمت در لیست نیست، عزا گرفته بودم که شانسم زد و یک نفر کنسل کرد و توانستم شرکت کنم مرداد ۹۱ اولین دورهی اسکای دایو را دیدم. یک پکیج aff است که شامل هشت پرش و آموزشهای تئوری است که دو هفته زمان میبرد و هر پرش آزمونی دارد که اگر قبول نشوی باید انقدر تکرار کنی که تا از مربی نمره قبولی بگیری. زمانی که من داشتم به اندازهپرش هایم بود و اگر تکرار میخوردم با مشکل مواجه می شدم.»
کار به همین سادگیها هم نیست و باید دورههای سخت و طاقت فرسایی را طی کنی تا آمادگی سقوط آزاد را داشته باشی. «بعد از ظهر روز اول کلاسهای تئوری و تونل باد شروع شد. هیچکدام از مربیها عرب نبودند مربیان من یکی ژاپنی و دیگری انگلیسی بود. ۵ صبح روز بعد برای اولین پرش آماده شدیم. ابتدا دو ساعت کار زمینی آموزش کار با چتر داشتیم. من تا پیش از آن به چتر دست هم نزده بودم و هیچ تجربهای نداشتم. پروسه ی کار با چتر واقعا پیچیده است و سقوط از کار با چتر خیلی سادهتر است. بعد خطرهای احتمالی را توضیح دادند و به سراغ تونل باد رفتیم که شبیه ساز سقوط در یک فضای بسته ی دو در دو است. در هوا معلق میشوی و بر حسب وزن، فشار باد را تنظیم میکند. در این مرحله باید حالت قرار گرفتن بدن در هنگام سقوط را به درستی انجام دهیم.»
چتر را نکشی هم نمیمیری
همه چیز این ورزش به شرایط جوی بستگی دارد و اگر کمی هوا خراب شود همه چیز کنسل می شود و دیگر خبری از سقوط هیجانانگیز نیست. «هواپیما که بلند میشود چراغ قرمز است و باید درها بسته باشند، به محل مورد نظر که نزدیک میشود چراغ زرد میشود و درها هواپیما را باز میکنند و وقتی سبز میشود هرکس باید به فاصله ۵ ثانیه بپرد. یکی از مشکلاتی که پیش میآید این است که اگر به موقع نپری چون هواپیما در حال حرکت است نمیتوانی در محل مقرر فرود بیایی. از لحظهجدا شدن از هواپیما تا لحظهکشیدن چتر بین ۵۰ تا ۶۰ ثانیه طول میکشد کسانی که تازه کارند باید زودتر چتر را بکشند. بعد هم به زمین که می رسی باید بدوی تا کاملا بایستی.»
سقوط آزاد کار بسیار دقیق و حساسی است و باید تمام مراحل را با تمرکز بالا انجام بدهی و خیلی فرصت این را نداری که غرق لذت بشوی. «در هنگام پرش اول و دوم از هواپیما دو مربی از لحظه سقوط گوشهلباست را میگیرند. از پرش سوم همراه تو از هواپیما جدا میشوند ولی اگر بتوانی تعادلت را حفظ کنی رهایت میکنند تا چتر نجات را بکشی. برای گرفتن گواهی اسکای دایو باید مراحل را یک به یک طی کنی و مربی امضا کند. ۲۵ مرحله دارد که ۱۹ تای آن مشخص و برنامه ریزی شده است که اگر به خوبی پشت سر بگذاری شش مرحله پرش آزاد خواهی داشت. مهمترین بخش اسکای دایو کشیدن چتر نجات است. اگر کسی سه مرحله کشیدن چتر را به خوبی انجام دهد نمره قبولی میگیرد. اول اینکه کلا چتر را بکشد دوم حفظ تعادل چتر است و سومین مرحله با استیل کشیدن چتر است. اگر کسی به هر دلیلی در هنگام سقوط چتر را نکشد سیستمی تعبیه شده است که با رسیدن به ارتفاعی خاص به صورت خودکار کولهی پشت را منفجر میکند تا چتر اول و دوم همزمان به بیرون پرتاب شوند. در بدترین شرایط شکستگی دست و پا انتظار سقوط کننده را می کشد ولی مطمئنا زنده می ماند.»
باید خودت را رها کنی
بر خلاف تصور که چهار هزار متر خیلی زیاد است ولی بعد از سقوط خیلی طول نمیکشد که پایت روی زمین سفت شود. «با اینکه چهار هزار متر ارتفاع زیادی است ولی اصلا فکر نمیکنی به این زودی برسی. اولین باری که پریدم یک لحظه دلم فرو ریخت. بعد که جدا شدم فکر میکردم خیلی فرصت دارم دیدم مربی به من اشاره میکند. چون صدا نمیرسد با حرکات دست (هند سیگنال) صحبت می کنیم. مربی چند بار با انگشت اشاره کرد که چترت را بکش و من میگفتم وقت دارم هنوز. یک ارتفاع سنج روی دستمان است نگاه کردم دیدم با سرعت دیوانه واری میچرخد، به سرعت چترم را کشیدم. در هنگام سقوط پا خم است و بدن قوس دارد و با شکم سقوط میکنی. اگر بخواهی به سمت جلو حرکت کنی باید دستهای کمی به سمت جلو بیاوری و پاهایت را صاف کنی، چون سطح مقطع بیشتر میشود در راستای افق حرکت میکنی. در آخرین پرشم به من گفتند تا ده بشمار به سمت جلو برو بعد ۱۸۰ درجه بچرخ، تا ده بشمار برگرد به جای اول. من به آرامی پاهایم را صاف کردم ولی بر خلاف تصورم با سرعت خیلی وحشتناکی به سمت جلو حرکت کردم. انگلیسی و فارسی را قاطی کرده بودم و به قدری مغزم هنگ کرده بود که مدام میشمردم «هزار، دوهزار» و بیشتر از آن را به خاطر نمیآوردم. یک آن به خودم آمدم دیدم هشت ثانیه است هزار و دوهزار را میشمارم و موقع چرخیدن رسیده است. به خوبی به من توضیح نداده بودند که به خاطر فشار باد و سرعت سقوط باید تمام مراحل را به آرامی انجام دهی.هنگام اجرای حرکت، کمی آرنجهایم را به سمت داخل آوردم و تمام کنترلم را از دست دادم، مدام بین دو حالت گردش میکردم و سرگیجه بدی گرفته بودم، آخر سر خسته شدم و خودم را رها کردم.»
امنیتِ سقوط بسیار بالا است ولی ...
فاطمه خطر پرش از ارتفاغ کم یا بیسجامپ را بیشتر از اسکای دایو میداند ولی همه تصور میکنند چون ارتفاع اولی بیشتر است پس خطرناکتر هم هست. « نظر دوستان خیلی منفی است همه میگویند چهار هزار متر را چگونه میپری؟ در صورتی که بیس جامپ خیلی خطرناکتر از اسکای دایو است. اسکای دایو بسیار کنترل شده و امن است و من تنها یک مورد آسیب دیدگی دیدم که مربی به همراه شاگرد پرید، شاگرد کنترل خود را از دست داد و شروع به چرخیدن کرد. با سرعت سیصد کیلومتر در ساعت در حال چرخش سقوط میکرد. پای شاگرد به گردن مربی برخورد میکند و مربی همان جا قطع نخاع شد. برای خودم هم اتفاقات ترسناک افتاده است. یکبار که در حال فرود با چتر نجات بودم در ارتفاع دویست-سیصد متری زمین، سه تا عقاب در زیر پایم دیدم و شروع کردم به جیغ زدن چرا که اگر پنجهعقاب به چتر من می خورد چتر نخکش میشد و کلا سقوط میکردم چون ارتفاع کم بود نمیشد و از چتر دوم هم استفاده کرد و مرگ و زندگی من در پنجه های سه عقاب بود. به نزدیکیشان که رسیدم خیلی ساده از کنارم رد شدند و نفس راحتی کشیدم. به زمین که رسیدم مادرم گفت عقابها رو دیدی چقدر قشنگ بودند؟ و من جیغ میزدم که من داشتم سکته میکردم از ترس کجا قشنگ بودند؟» دلش برای پریدن لک زده ولی حیف که این لذت متفاوت هزینههای متفاوتی را هم به دنبال دارد. «با شرایط ارز موجود نمیتوانم بپرم. این بیست و چهارمین پرش نزدیک به بیست میلیون برایم تمام شد ولی الان بیش از سی-چهل میلیون هزینه دارد.»
انتهای پیام/