"حسین متفکر" در گفتوگو با خبرنگار
سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، با اشارهای به وضعیت نظام بین الملل بعد از جنگ دوم جهانیگفت: بعد از این جنگ نظام دوقطبی در جهان حاکم شد و صحنه بینالملل به محلی برای جنگ سرد آمریکا و شوروی سابق تبدیل شد. در مراحل اولیه این بازی حاصلجمع جبری صفر بین این دو کشور برقرار شد، یعنی برد یک طرف مساوی باخت طرف مقابل بود
.
این کارشناس سیاست خارجی افزود: در سال 1963 در دوران "خروشچف" این مبادلات و روابط بینالملل تبدیل به حاصلجمع مضاف بین آمریکا و شوروی شد، یعنی آنها در مسائل بینالمللی تبادلاتی را انجام میدادند که گاهی اوقات واشنگتن به مسکو امتیازاتی میداد و در مواقعی بالعکس عمل میکردند.
وی ادامه داد: در سال ۹۱_۱۹۹۰ شوروی و نظام دوقطبی فروپاشید، بعد از آن آمریکاییها اینطور استدلال کردند که ما یا میتوانیم یک نظام تک قطبی در صحنه جهانی برقرار کنیم و یا اینکه با "نظام دوقطبی آینده " بین اسلام با "اندیشههای حضرت امام" در مقابل قطب غرب که "فرهنگ و اندیشه آمریکایی" است، مواجه خواهیم بود.
متفکر اضافه کرد: در این برهه زمانی "مک هول" تئوری جهان چهارم را مبنی بر ایجاد اختلاف بین قومیتهای جهانی را مطرح کرد، از این رو، تحولاتی که در منطقه اتفاق میافتد، از دو منظر مورد توجه است. اول اینکه آمریکاییها بعد از فروپاشی شوروی "طرح خاورمیانه بزرگ" را مطرح کردند که کشور ترکیه بهعنوان الگو برای کشورهای منطقه معرفی شود و از الگوگیری دیگر کشورها نسبت به انقلاب اسلامی ایران کاسته شود، اما با عملکرد غلط آنکارا و واشنگتن و مخالفت دیگر دولتها، طرحی که مدنظر آمریکاییها بود، شکل نگرفت و محور "بیداری اسلامی" حاصل شد.
این کارشناس سیاست خارجی تصریح کرد: در مراحل اولیه تحولات منطقه و بیداری اسلامی، آمریکاییها بسیار خوشحال بودند ولی در مراحل بعدی به این نتیجه رسیدند که این تحولات منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی را تهدید میکند، از این رو تصمیم گرفتند که منطقه را با طرحهایی که"مک هول" در تئوری جهان چهارم ارائه کرده بود، درگیر کنند.
وی بیان کرد: آمریکاییها معتقد بودند که اگر جنوب غرب آسیا به آرامش برسد، قطعا منافع آمریکا و اسرائیل تامین نخواهد شد، بنابراین حتی در دوران قبل از فروپاشی شوروی و زمان جنگ افغانستان، آنها بهدنبال ایجاد گروههای مذهبی مسلح تکفیری تندرو بودند.
متفکر گفت: در این مسیر عربستان و امارات و گاهی اوقات مسئولین پاکستان هم اشتباهات زیادی کردند و با پشتیبانیهای فراوان باعث شکلگیری القاعده، طالبان و از مجموع آنها تفکرات داعش و جبهةالنصره شدند.
این کارشناس سیاست خارجی تاکید کرد: تحولات منطقه نشاندهندهی قدرتمندی کشورمان و نفوذ معنوی انقلاب اسلامی است، غرب و آمریکا در دو محور تعارض جدی با ایران دارند، از یک سو مخالف افزایش جایگاه و منزلت ژئوپلتیک ایران و از سوی دیگر نگران تامین منافع و امنیت اسرائیل در منطقه هستند.
متفکر تصریح کرد: با توجه به دو محور گفته شده، انرژی هستهای از یک طرف باعث ارتقای جایگاه ژئوپلتیکی ایران شده و از طرف دیگر نفوذ معنوی ایران که حاصل انقلاب اسلامی و اندیشههای امام راحل است، باعث میشود تا آمریکاییها به این نکته برسند که مذاکرات با ایران بهتر از درگیری نظامی است.
وی افزود: غربیها در آغاز مذاکرات تلاش کردند که تنها منافع خودشان را درنظر بگیرند و نظراتشان را تحمیل کنند، اما مقاومت رهبری، دولت و مذاکرهکنندگان در مقابل خواستههای نامشروع غرب بویژه آمریکا مانع تحقق نیتشان شد. اعراب میراثخوار نامشروع انگلیسی (آلسعود و..) هم فکر کردند که در این مذاکرات، منافعی برای جهان اسلام و بهویژه ایران اسلامی فراهم میشود، بنابراین مخالفتهای خودشان را با فناوریهای صلح آمیز هستهای ابزار کردند. اعراب آلسعود، آلنهیان و این قومیتهای که در منطقه حاکم هستند، شکستهای خودشان را محصول تفکر و تلاشهای جمهوری اسلامی ایران میدانند.
متفکر گفت: آمریکا و کشورهای منطقه دلیل شکستهای خود در سوریه، فلسطین اشغالی و.. را نفوذ و حضور جمهوری اسلامی ایران در این کشورها میدانند، بنابراین آمریکاییها در طول مذاکرات تلاش کردند که منافعی را داشته باشند. اعراب هم از بخشهایی که در لوزان مطرح شده بود، احساس کردند که ایران منافع خوبی در این مذاکرات بهدست میآورد، از اینرو نارضایتی خود را از آمریکا اعلام کردند. ایالات متحده هم در دوران بعد از بحثهای لوزان، فکتشیتی را ارائه کرد که با اصل مذاکرات و تفاهمات لوزان کاملا مغایر بود، یک بخش این اختلاف مبنایی مربوط به برداشتهای سردمداران واشنگتن و بخش دیگرش مربوط به فشارهای منطقهای بود.
این کارشناس سیاست خارجی ادامه داد: در طول مذاکرات هستهای، مبنای اظهارات اوباما تهدید بوده است. این بار هم وی، تهدید را زمانی مطرح کرده که احتمال میدهد، منافع بیشتری را بهدست آورد. در اینجا استراتژی سخنرانی که انجام میدهند در دو محور قابل تعبیر است، یکی برای بدست آوردن منافع بیشتر در بازی حاصل جمع غیر صفر یا مضاعف یا برد_برد و دوم برای رضایتمندی و راضیسازی وابستگان منطقهای خود بویژه عربستان است.
در نتیجه این تهدیدات در دوران انقلاب اسلامی بوده و در این مرحله هم که بیشتر مطرح میشود، برای راضیسازی کنگره، رژیم صهیونیستی، آلسعود و شورای همکاری خلیج فارس است که عاملان سیاستهای استکباری آمریکا در منطقه و جهان محسوب میشوند.
انتهای پیام/