بنیانگذار کبیر انقلاب فرموده اند: شرط مفید بودن، احساس مسؤولیت است، بی‌تفاوتی و حالت «به من چه»، دشمن بزرگ تعهد و رسالت عالمان دین و روشنفکران و آگاهان در جامعه است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ در این گزارش در نظر داریم به بخش‌هایی از خاطرات مقام معظم رهبری در رابطه با امام خمینی (ره) بپردازیم.

تواضع و حیای امام

شبی در یک جلسه‌ی خصوصی، با دو سه نفر از دوستان، منزل مرحوم حاج احمدآقا نشسته بودیم؛ ایشان هم نشسته بود. یکی از ما گفتیم: آقا شما مقامات معنوی دارید، مقامات عرفانی دارید؛ چند جمله‌ای ما را نصیحت و هدایت کنید.

آن مردِ با عظمتی که آن گونه اهل معنا و اهل سلوک بود، در مقابل این جمله‌ی ستایش‌گونه‌ی کوتاه یک شاگردش، که البته همه‌ی ما مثل شاگردان و مثل فرزندان امام بودیم؛ رفتار ما مثل فرزند در مقابل پدر بود، آن چنان در حال حیا و شرمندگی و تواضع فرو رفت که اثر آن در رفتار و جسم و کیفیّت نشستن او محسوس شد! در حقیقت ما شرمنده شدیم که این حرف را زدیم که موجب حیای امام شد. آن مرد شجاع و آن نیروی عظیم، در قضایای عاطفی و معنوی، این‌گونه متواضع و با حیا بود.


عطوفت امام خمینی

آن مردی که چهره باصلابتش دشمنانِ ملت ایران را می‌ترساند و به خود می‌لرزاند، آن سدّ مستحکم و کوه استوار، وقتی که مسائل عاطفی و انسانی پیش می‌آمد، یک انسان لطیف، یک انسان کامل و یک انسان مهربان بود. من این قضیه را نقل کرده‌ام که یک وقت در یکی از سفرهای من، خانمی خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید که پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیراً خبر کشته شدن او را برایم آورده‌اند. من پسرم کشته شده، اما برایم اهمیت ندارد؛ برای من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت. من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرِ پا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل کردم؛ دیدم این کوه استوار و وقار و استقامت، مثل درخت تناوری که ناگهان بر اثر توفانی خم شود، در خود فرورفت. مثل کسی که دلش بشکند؛ روح و جان و جسم او تحت تأثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پُر از اشک شد!


احساس مسئولیت امام

یک شرط دیگر برای مفید بودن، احساس مسؤولیت است، که در باب مسائل دین و متدیّنین، این احساس مسؤولیت، تعبیر دیگری از تعهّد دینی و تدیّن است. بی‌تفاوت بودن و بی‌اعتنایی به کجروی‌ها و انحراف‌ها، با این احساس نمی‌سازد. آن طبیعی که می‌بیند در تیررس فعّالیت و قدرت او، جلوِ چشم و در نقطه‌ی دید او، بیماری وجود دارد که رنج می‌برد و بر نمی‌خیزد به کمک آن بیمار برود، این طبیب، طبیب متعهّد و مسؤول و ملتزمی نیست. آن بینایی که می‌بیند نابینایی در شُرف سقوط است و به کمک او نمی‌شتابد، تعهّد اخلاقی و دینی ندارد. 

بی‌تفاوتی و حالت «به من چه»، دشمن بزرگ تعهد و رسالت عالمان دین و روشنفکران و آگاهان در جامعه است. اساس کار، این است. در دوران مبارزه‌ی این ملت با نظام طاغوت نظام فاسد و مفسد و منحرفِ گذشته، اگر این احساس تعهّد در آن مرد بزرگ، آن آتشفشان معنویت و مسؤولیت و تعهّد و در کسانی که در شعاع او جان و نیرو و خطّ و هدایت می‌گرفتند، نبود، این ملت همچنان در ذلّتِ عبودیّت و رِقیّت استکبار و عوامل استکبار، باقی می‌بود. آن مردی که ما فکر می‌کنیم امسال باید به یاد او باشیم، مظهر همین مسؤولیت بود و آرام نمی‌گرفت.

در اوایل شروع مبارزه، اواخر سال چهل و یک و آغاز چهل و دو، یکی از کسانی که داخل منزل امام بود، در قم به من گفت: «ایشان شبها دو ساعت می‌خوابند و بقیه، دائم مشغول نامه نگاری به علمای بلاد، به بزرگان و کسانی هستند که می‌توانند روی ذهن مردم اثر بگذارند». آری؛ اگر این احساس در آن مرکز نمی‌بود، در محیط دایره و بدنه‌ی بین محیط و مرکز، آن جوش و خروش پدید نمی‌آمد و این حادثه‌ی عظیم تاریخی، اتّفاق نمی‌افتاد. بعد هم دیدید که در سنین حدود هشتاد سالگی، این مرد با داشتن بیماری قلبی، سنگینترین بارها را بر دوش گرفتند و هیچ وقت نگفتند خسته هستم!

 گاهی بعضی از دوستان، دوستانی که مسؤولیتهای گوناگونی داشتند و احیاناً یک ناروایی و دشواری دیده بودند و احساس خستگی می‌کردند، خدمت ایشان می‌رفتند و می‌گفتند آقا، اجازه بدهید ما برویم. چند سالی، دو سال، پنج سال، کار کردیم، حالا برویم مشغول کار خودمان شویم؛ آنهایی که روحانی بودند، علما می‌گفتند دنبال درس و بحث خودمان برویم. ایشان می‌گفتند: اگر بنای خسته شدن است، من از همه‌ی شما اولی به خسته شدن هستم. راست هم می‌گفتند؛ این‌هایی که می‌آمدند، جای فرزندان ایشان بودند. پیرمرد هشتاد و چند ساله، با بیماری، این‌گونه بود! این احساس مسؤولیت است.


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار