حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان،
حسام رضایی: 8 ماه به انتخابات سرنوشتساز مجلس دهم باقی مانده است؛ انتخاباتی که میتواند تا حد زیادی مسیر سیاسی کشور به خصوص تکلیف ریاستجمهوری دوازدهم را تبیین سازد. در این میان، متحزبین کشور از مدتها پیش فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کردهاند که البته توفیق یا عدم موفقیت ایشان منوط به رأی و نظر مردم است. گزارش پیشرو تنها شمهای از سیاستورزی برخی سیاسیون ایران در آستانه اسفند 94 است.
محمدرضا عارف/ همه چی آرومه!
هنگامی که "عارف"، رقعه "رئیس دولت اصلاحات" مبنی بر کنارهگیری از میدان انتخابات ریاستجمهوری 92 را با اکراه لبیک گفت، شاید فکرش را هم نمیکرد که 2 سال بعد و در آستانه انتخابات بهارستان دهم، تا این حد در تیررس توجه اصلاحطلبان قرار بگیرد. عارف امروز مصاحبه میکند، ضیافت افطاری به راه میاندازد، در جمع مردم رباطکریم سخنرانی میکند و از لزوم پیروزی تفکر اصلاحطلبی در اسفندماه 94 سخن میگوید. خلاصه اینکه عارف اصلاحات این روزها سرش حسابی شلوغ است. او این بار نمیخواهد رُل یک واپسگرای صرف را در عرصه انتخابات بازی کند. او رؤیای سرلیستی اصلاحطلبان را در سر دارد.
درست است که جراید اصلاحطلب، هر روز و طی تحلیلها و گزارشات بلندبالا، سرلیستی طیف اصلاحات را از آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی به سمت و سوی عبدالله نوری و حتی علیاکبر محتشمیپور شیفت میدهند، اما اخبار موثق از گوشه و کنار حکایت از توفق عارف بر دیگر همکیشان اصلاحطلبش دارد. "حسین مرعشی" از اعضای ارشد حزب کارگزاران سازندگی طی مصاحبهای، از ظرفیت خوب عارف برای ریاست مجلس سخن گفته است و این را هم گفته که همه اصلاحطلبان این موضوع را قبول دارند.
به هر روی عارف علاوه بر مهر تأیید از سوی شناختهشدههای جناح رفرمیسم، در میان طبقه آکادمیک نیز از محبوبیت به نسبت خوبی برخوردار است و همین مهم میتواند برگ برنده مرد سربه زیر اصلاحات باشد.
محمدباقر قالیباف/ در سودای قدرت
او میتوانست راحتتر از آنچه که تصور میشود، ردای ریاستجمهوری در سال 92 را بر تن کند. قالیباف به مدد حضورش در مسند شهرداری تهران، توانست پروژههای عمرانی متعددی را در آستانه بهار 92 به بهرهبرداری برساند. راهاندازی مرکز تفریحی دریاچه خلیج فارس در غرب تهران، رونمایی از پلهای عظیم طبقاتی صدر و طرحهای مشابه دیگر، نمایههای خوبی از یک مدیر کارآمد را برای قالیباف به وجود آورد و فرمانده اسبق نیروی انتظامی را در یک قدمی خیابان پاستور قرار داد؛ اما عمده ناکامی قالیباف در انتخابات 92 به مناظره تلویزیونی وی با حسن روحانی بازمیگردد. آنجا که دو طرف بر سر وقایع سالگرد قائله 18 تیر 78 پا به پای هم آمدند و در نهایت روحانی توانست از این جدل کلامی با زیرکی تمام به نفع خود استفاده کند. فارق از این جریان، مسئله مورد نقد درخصوص نوع سیاستپیشگی قالیباف، زیگزاگی عمل کردن اوست. به این معنا که قالیباف اسما جز فنسالاران گعده اصولگرایی به حساب میآید اما رسما با حضور در دورهمی پایگاههای ارزشی و انقلابی و بیان خاطرات از دوران جنگ تحمیلی، مخاطب را در یک پارادوکس قرار میدهد. پارادوکسی که این سؤال را با خود به همراه دارد؛ اینکه بالاخره آیا قالیباف تکنوکرات است یا حزباللهی طرفدار تِز مقاومت و جهاد؟ همین بلاتکلیفی باعث شد تا قالیباف پایگاه اجتماعی مشخصی را برای خود دست و پا نکند. بسیاری از تحلیلگران، همین دوگانگی را عامل عدم اقبال مرد 54 ساله اهل طرقبه مشهد در انتخابات 92 میدانند. اما حال امروز قالیباف چگونه است؟
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و داغ شدن تنور مذاکرات هسته ای، قالیباف همانند قاطبه اصولگرایان در مقام انتقاد از مذاکرات برآمد. قالیباف ضعف مدیریت در دولت روحانی را موثرتر از نظام تحریم ها علیه ایران می داند. وی معتقد است که هدف دولت از حصول توافق با قدرت های جهانی، نه رفع تحریم ها بلکه جلب آرای سیاسی برای پیروزی در انتخابات است. شهردار تهران پا را از این هم فراتر می گذارد و با بیان این مطلب که ما باید تاریخ را آیینه عبرت خود کنیم، می افزاید: "تاریخ به ما می گوید که گره زدن همه امور کشور به راضی کردن بیگانگان، نتیجه ای جز سرنگونی دولت دکتر مصدق نداشت".
محمدباقر قالیباف، امروز بی پروا و سلیس به سیاست های دولت یازدهم می تازد؛ اظهارات تند اینچنینی از سوی مردی که همواره او را در قبال فعل و انفعالات سیاسی، ساکت و صبور دیده ایم، یک علامت سوال بزرگ را در ذهن متبادر می سازد و آن اینکه قالیباف در پس ماجرا به دنبال چیست؟ آیا قالیباف در پی تقویت پایگاه ارزشی جامعه برای همراهی با خود در انتخابات مجلس است؟ آیا قالیباف از وجه تکنوکرات بودن خود دست می کشد؟
سعید جلیلی/ گزینه اول پایداریها
در انتخابات 92 به زیر بیرق پایداری ها رفت؛ همان جبهه ای که گفتمان اصلی اش حول استکبارستیزی و نفی هر گونه رابطه مسالمت آمیز با آن می گردد. برخی معتقدند اگر جلیلی در گرماگرم انتخابات 92، رخ از جانب پایداری ها برمی کشید و مستقلا اعلام کاندیداتوری می کرد، به نتیجه ای بهتر دست می یافت. استدلال این عده در توجیه تحلیل خود به نوع رویکرد و سیاست جبهه پایداری در قبال دولت دهم بازمی گردد. سیاستی که یک اصل داشت؛"حمایت در خلوت و نقد در جلوت". همین سیاست پایداری ها سبب شد که بسیاری جلیلی را کپی برابر اصل احمدی نژاد بدانند.
اگر از قالیباف انتظار همجه به دولت را نداشتیم، می توانیم از سعید جلیلی در جایگاه منتقد شماره یک سیاست های دولت حسن روحانی به ویژه در حوزه سیاست خارجی یاد کنیم. جلیلی، نماد و نمود تفکر مقاومت است؛ او را می توان سنبل جریان ارزشی گرا دانست که همواره روی ناخوش به مذاکرات ایران با گروه 5+1 نشان داده است. همین تفکر مقاومت جویانه جلیلی در برابر غرب و در رأس آن سیاست های دولت ایالات متحده، باعث شده که مرد دیپلمات اصولگرا در سال 94 نیز مورد توجه آیت الله "محمدتقی مصباح یزدی" پدر معنوی جبهه پایداری باشد. این را می شود از دیدار اخیر جلیلی با مصباح یزدی در قم جویا شد. البته نمی توان به یقین، چتر انتخابات را بر سر این ملاقات باز کرد اما هنگامی که "سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی" سخنگوی جبهه پایداری، حمایت از سعید جلیلی در صورت کاندیداتوری وی در انتخابات مجلس دهم را به میان کشید، معادله پایداری- جلیلی نیز برایمان جدی تر از قبل شد. باید دید آیا جلیلی این بار نیز حاضر به هم رکابی با جبهه پایداری خواهد شد؟
محمدرضا باهنر/ من کارگردان هستم
خود را مرد لابی های اصولگرایان یا کارگردان اصولگرایان می داند. البته به گزاف هم سخن نگفته است. کسی نیست که تأثیر "محمدرضا باهنر" بر طیف اصولگرایی را کتمان کند. باهنر ظرف یک سال گذشته، قرابت زیادی را با اصولگرایان به اصطلاح غلیظ و تند داشته است و در عین حال از رسانه ای و عیان شدن این نزدیکی هم ابایی ندارد. البته این رویه سیاسی برای باهنری که همگان از رابطه گرمابه و گلستانش با علی اکبر ناطق نوری مطلع اند، جالب و سوال برانگیز به نظر می رسد.
پس از اقبال حسن روحانی به عنوان یکی از موسسین جامعه روحانیت مبارز با بخشی از بدنه طیف اصلاحات در انتخابات 92، این پارادایم سیاسی، ذهن همگان را به خود مشغول کرد که آیا امکان ائتلاف راست نشینان و چپ گرایان میدان سیاست ایران در برهه ها و بزنگاه های سیاسی دیگر نیز وجود خواهد داشت؟ این رویکرد، بیشتر از سوی طیف اصلاح طلب مطالبه شد. چراکه در صورت تحقق آن، قِسم قابل توجهی از نیروهای ریزش یافته 2 خرداد، به نام یکی شدن با معتدلین اصولگرا، در قالبی جدیدتر بازطراحی می شدند.
اما باهنر جزء کسانی بود که با ائتلاف راست و چپ مخالفت کرد. وی ائتلاف با اصولگرایان تندرو را به ائتلاف با اصلاح طلبان معتدل ترجیح می دهد. چراکه معتقد است در صورت کامیابی جریان اصلاح طلب معتدل، در نهایت رادیکال های این جریان عنان امور را به دست خواهند گرفت.
به نظر می رسد که هدف باهنر از آفتابی شدن در هوای اصولگرایان غلیظ فی المثل جبهه پایداری، یارگیری سیاسی برای ایجاد قطب مخالف و در بهترین حالت قطب مقابل "علی لاریجانی" است. قطبی که با ایجاد شائبه ائتلاف لاریجانی با دولت یازدهم قوی تر نیز خواهد شد.
مع ذلک میتوان گفت که راه بازگشتی برای باهنر باقی نمانده باشد و خلیفه حبیب الله عسگراولادی در جبهه پیروان باید بازی را تا انتها با اصولگرایان رادیکال پیش ببرد. فرآیندی که هیچ تضمینی برای به نتیجه رسیدن آن وجود ندارد.
علی لاریجانی/ ائتلاف با دولت؟
لاریجانی بیش از هر زمان دیگری به اعتدالیون نزدیک شده است. قرابتی که ماحصل اصطکاک وی با گروهی است که رئیس مجلس نهم از آنها با عنوان "اقلیت مستبد پارلمان" یاد میکند. این تضاد و سایش سیاسی از جدل کلامی "محمود احمدی نژاد" و "علی لاریجانی" در حاشیه جلسه استیضاح "عبدالرضا شیخ الاسلامی" وزیر کار دولت دهم در سال 91 آغاز شد. همان روزی که بعدها برچسب "یکشنبه سیاه" را به خود دید. بعد از آن جلسه، دوقطبی لاریجانی- احمدینژاد حِدَت بیشتری پیدا کرد و اصولگرایان غلیظ ضمن انتقاد از اقدامات رئیس دولت سابق، به هواخواهی محمود احمدینژاد پرداختند. عواقب این جانبداری، دامان لاریجانی را در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در قم گرفت. همان روزی که علیه رئیس مجلس مُهرپراکنی شد. البته خود اصولگرایان غلیظ و در رأس آنها "حلقه پرتو"، خود را از مظان اتهام تبرئه کردند اما حالا چه کسی میتوانست، زاویه لاریجانی با اقلیت مجلس نهم را پوشیده نگه دارد؟
جریان دیگری که تقابل لاریجانی با تَکروهای مجلس را عیانتر کرد، جلسه استیضاح "رضا فرجی دانا" وزیر علوم وقت دولت یازدهم بود. استیضاحی که در نهایت جواب داد تا فرجی دانا اولین جامانده از قطار دولت یازدهم لقب بگیرد. لاریجانی تلاش کرد که جلوی چنین استیضاحی را بگیرد اما در نهایت موفق نشد. بعد از پایان جلسه استیضاح، دوربینها تصویری را از "حمیدرضا رسایی" عضو فراکسیون پایداری مجلس رصد کردند که روی کاغذ نوشته بود: "دوپینگ لاریجانی هم اثر نکرد".
از کنار همه این اتفاقات که گذر کنیم، خواهیم دید که لاریجانی، امروز در نزدیکترین حالت خود نسبت به دولت قرار دارد. اکنون رئیس مجلس جزء معدود اصولگرایانی به حساب میآید که اتمسفر دولت پیرامون مذاکرات هستهای را دارد. لاریجانی در آخرین اظهار نظر خود، خطاب به برخی منتقدان مذاکرات هستهای میگوید: "پشت رهبری پنهان میشوند و مردم را تحریک میکنند".
لاریجانی و روحانی دغدغههای مشترکی دارند؛ قطب مخالف سیاسی هر دو یکی است. هر دو از لزوم مقابله با تندروی سخن میگویند. اما با وجود تمامی این اشتراکات، دو رئیس باید از عواقب ائتلاف سببی خود نیز آگاه باشند. ائتلافی که میتواند به ریزش نیروهای حامی دو طرف بیانجامد. از یک سو، رئیس دولت یازدهم با امضای سند ائتلاف با رئیس مجلس، به نوعی حامیان اصلاحطلب خود را از دست میدهد و از طرف دیگر، لاریجانی نیز با چِشمک به دولت، دچار سردرگمی در مرکز ثقل سیاسی خود خواهد شد. گِرانیگاهی که از شهر قم و تأییدیه بزرگان آن میگذرد. بر طبق همین تحلیل، متولیان دو قوه مجریه و قضاییه هرکدام به تقویت بنیانهای حزبی خود مبادرت ورزیدهاند. لاریجانی با تأسیس حزب رهروان ولایت و روحانی با شروع به کار مجدد حزب اعتدال و توسعه.
طبیعتا با نزدیک شدن به موعد اسفند 94، تب داغ انتخابات، تمامی کنشگران سیاسی را خواهد گرفت و هر کدام به نوبه خود تلاش خواهند کرد که سهمی از بهارستان دهم داشته باشند.
انتهای پیام/