به گزارش خبرنگار
حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ نبرد شانزده کمدین همچنان ادامه دارد؛ و جوان هم در ابتدای «خندوانه» شب گذشته ضمن یادآوری اختصاص آخر هفتهها به این رقابت طنزآمیز، شادی برنامه را به همه کسانی که در مصرف برق صرفه جویی میکنند، تقدیم کرد.
قبل از آغاز اجرای گروه دوم کمدینها طبق روال جمعه شبها، تندیس طلائی بهترین لبخند هفته از دید مخاطبان، به مهدی پاکدل تعلق گرفت و بعد از بازپخش قسمت قرعه کشی، رقابت میان الیکا عبدالرزاقی و بیژن بنفشه خواه آغاز شد.
عبدالرزاقی گفت: با حساب کتابی که الان کردم،دیدم تعداد خانومها چند برابر آقایان است، برای همین من هر چه قدر هم که بی مزه باشم رأی بانوان را دارم!
بنفشه خواه هم قبل از آغاز بیان کرد: امیدوارم همه به من بخندید نه اینکه با هم بخندیم! و بعد از قرعه کشی، خانوم بازیگر کار خود را شروع کرد.
او ابتدا از کمبود اعتماد به نفسش و این که حس میکند در این جمع اضافه است، گفت و بعد اظهار کرد: چند وقت پیش با خودم فکر کردم که چرا من باید چنین احساسی داشته باشم و بعد دیدم که این احساس درست به روز تولدم برمی گردد؛ اون روز اولین نفر خالهام من را دید و من را با توصیفات خاصی برای مادرم شرح داد،مثلا گفت که خوبهها فقط هر کدوم از چشمهاش اندازه یه نعلبکیِ، هر کدومشون هم یه طرفو نگاه میکنن، البته بد نیستا ولی دهنش از یه گوشش شروع میشه تا گوش بعدی و .... .
وی این تعاریف را به صورت تصویری و با انرژی فراوانی بیان کرد و در ادامه از برخوردهایی که در کودکی با او که به گفته خودش مثل جوجه اردک زشت بود، گفت. بعد هم خاطرهای از سنجیدن نزدیکانش با جویا شدن میزان شباهتش به خانوم لوبیا تعریف کرد.
پس از رفتن او و پخش قسمتهایی از پشت صحنه، بنفشه خواه وارد شد؛ وی از یکی از اقوام دورشان به نام آقا جمشید که اتفاقأ شوهرخالهاش است گفت؛ همچنین درباره دختر وی که با عمل زیبایی دچار تغییراتی شده بود، هم صحبت کرد و توصیفات مربوط به او را به صورت تصویری نشان داد که نگارش آن بدون تصویر لطفی ندارد.
خلاصه در چهار دقیقه پایانی زمانش،تعدادی از آداب سفر کردن را هم خواند و بعد از یک تنفس رسانهای جوان در خصوص این مسابقه گفت: این اتفاق یک جریان خوب و مثبت ملی است که بتوانیم در کنارهم شادی را گسترش دهیم؛ پس از آن هم جملاتی که مهمانان در طول هفته کامل کرده بودن را پخش کردند.
بعد از خواندن شعر ایران، ایران، ضمن آرزوهای خوب مثل احساس خوشبختی داشتن، سلامتی، لبخند و ... توسط گروه دوم کمدینها، جمعه شب خندوانهای دیگری به پایان خود رسید.
گزارش از فاطمه شهدوست
انتهای پیام/
یه خاطره داره در حد اسکار :) بهش میگن خاطره تفنگ که خودش میگه فینال تعریفش میکنم :)
مردم به خاطر این حرفشم که شده بهش رای میدن :|
"وی از یکی از اقوام دورشان به نام آقا جمشید که اتفاقأ شوهرخالهاش است گفت؛ همچنین درباره دختر وی که با عمل زیبایی دچار تغییراتی شده بود، هم صحبت کرد و توصیفات مربوط به او را به صورت تصویری نشان داد که نگارش آن بدون تصویر لطفی ندارد."
آخه تا این حد ؟؟؟؟؟؟؟