یادداشت؛

سلام به بهروز افخمی و شاخه گلی برای فریدون

فریدون جیرانی در شرایط سال 1389 مناسب‌ترین گزینه برای سردبیری «هفت» به نظر می‌رسید، اما حالا و در شرایط جدید، بهروز افخمی مناسب‌ترین گزینه است.

حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ [از این به بعد فریدون جیرانی، سه‌شنبه‌ها، در یک برنامه‌ زنده‌ تلویزیونی به مسائل روز سینمای ایران می‌پردازد]

سال 89 بود که این خبر خیلی‌ها را ذوق‌زده کرد. جیرانی فیلم‌سازی شناخته‌ شده و ژورنالیستی معتبر بود. در ضمن ما تا آن روز هیچ وقت یک برنامه‌ی زنده و یا حتی ضبط شده‌ی تلویزیونی نداشتیم که به طور عام و مستمر مسائل روز سینمای ایران را بررسی کند.

این طور بود که «هفت» ناگهان در اوج متولد شد و طی دو سالی هم که فریدون جیرانی سردبیر آن بود، تغییرات چندانی به خود ندید. قالب «هفت» تقریباً از ابتدا تا انتهای حضور جیرانی یکسان باقی ماند اما چیز‌هایی که تغییر کرد، شرایط جامعه‌ی ایران به طور عام و سینمای ایران به طور خاص بودند.

فریدون جیرانی تفکر، شخصیت و قابلیت‌هایی داشت که با توجه به آنها مناسب‌ترین گزینه برای سردبیری «هفت» در شرایط سال 1389 به نظر می‌رسید، اما حالا ما دچار شرایط دیگری هستیم. شرایطی که این بار بهروز افخمی را مناسب‌ترین گزینه برای چنین جایگاهی کرده‌اند.

مروری بر اتفاقات و جریان‌های پدید آمده در سینمای ایران طی این سال‌ها، همراه با توجه و تعمق در شخصیت این دو نفر، موضوع را بهتر روشن می‌کند.

جیرانی از علاقمندان واژه و مفهوم روشنفکری است. او را چه در سینمایش و چه در ساحات دیگر، مثل فعالیت مطبوعاتی و اجتماعی و... می شود متمایل به جریان روشن‌فکری دانست.

وقتی جیرانی هفت را به راه انداخت دوره‌ی اوج کمدی‌های سخیف در سینمای ایران بود. در آن دوره، کارگردانی که یک روز فیلم «شب‌های روشن» را ساخته بود، آمد و «پوپک و مش ماشالا» را ساخت، سازنده‌ی «مردی شبیه باران» به «ازدواج در وقت اضافه» و «چهارچنگولی» رسید و کسی که سال‌ها پیش «چشم شیشه‌ای» را جلوی دوربین برده بود، سر از «پیتزا مخلوط» در آورد.

در چونان شرایطی، یک نفر از طیف روشنفکر سینما، می‌توانست آلتر‌ناتیو خوبی برای آن جریان سخیف باشد؛ جریانی که داشت سینمای ایران را با خودش می‌برد.

کمدی‌های سخیف آن روز‌ها، پر از شکلک‌های لوس و متلک‌های لوث، پر از کلیشه‌های نخ نما و همیشه‌های این نوع سینما و در یک کلام پر از هیچ بودند و جریان آن‌ها فقط می‌توانست مخاطب کف اجتماع را و آن مخاطبی را جذب کند که باید پیرو سطوح فرهیخته‌تر جامعه باشد، نه پیشرو و سفارش‌دهنده‌ی محصولات فرهنگی.

انگار هرم اجتماع سرو ته شده بود و آن‌هایی تعیین کننده فاکتور‌های فرهنگی شده بودند که لزوماً باید پیرو می‌ماندند، یعنی طیفی از کف اجتماع که خودشان احتیاج به اصلاح و ارشاد فرهنگی داشتند. اما حالا جریانی به وجود آمده بود که در سطوح مختلف اجتماعی، منجمله سینما، داشت به آن‌ها جرات می‌داد و می‌گفت اصلاً حق با شماست و هر چه بخواهید درست است که بخواهید؛ سینمای ایران در آن دوره دچار بیماری پوپولیسم بود.

هفت جیرانی در چنین شرایطی روی آنتن تلویزیون رفت و اساساً لازم بود که برای تعدیل شدن آن پوپولیسم ضد فرهنگی، لااقل مدتی یک نفر از جریان روشنفکری، تریبون را به دست بگیرد.

«هفت» در آن شرایط، بدل خوبی برای فنون پوپولیسم بود اما کم کم آن جریان سخیف هم فروکش کرد و اتفاقاً ماجرا برعکس شد، یعنی سینمای ایران از گرد‌اب کمدی‌های سخیف به در آمد و در دامن گردباد آثار شبه روشنفکری افتاد.

فیلم کمدی اساساً چیز بدی نیست اما زیادی شدن و سطح پایین شدن آن بد است. همین طور است سینمای تجربی و آپارتمانی و اصطلاحاً روشنفکری که می‌تواند در ذات خودش بد نباشد، اما این یکی هم وقتی شور قضیه در آمد، احتیاج به تعدیل خواهد داشت. 

وقتی فیلم‌هایی مثل «جدایی نادر از سیمین»، «یه حبه قند» و «سعادت‌آباد»؛ هم در نگاه خبرگان و منتقدان و هم در گیشه‌ها موفق ظاهر شدند، موج تقلید‌های سطحی و دم دستی از این نوع آثار در سینمای ایران به راه افتاد.

ایراد کار جیرانی را می‌شود این دانست که تعدیل چنین جریانی را بلد نبود. او فقط بلد بود که با عوام گرایی بیش از حد مقابله کند و برخورد با خاص‌گرایی زیاد شده، در تخصص او قرار نداشت.

منتقد ثابتی که به عنوان ستون‌نویس شفاهی «هفت» انتخاب شده بود، ادبیاتی نداشت که مناسب نقد سینمای روشنفکری باشد. فراستی چند جمله‌ی با نمک داشت که آن‌ها را به طور ثابت در مورد همه‌ی فیلم‌ها به کار می‌برد، جملاتی که اکثراً بار تهاجمی داشتند؛ اما این روش بیشتر از نقد، شبیه رو کم کنی بود و فقط به درد طرف شدن با کمدی‌های سخیف می‌خورد، نه سینمایی که مدعی فکر بود.

اما با وجود این که شرایط خیلی تغییر کرده بود و هفت هم باید تغییر می‌کرد، جیرانی انعطاف چندانی نشان نداد و همین باعث شد تا خیلی از حامیانش را از دست بدهد.

دوره فترت

 به نظر می‌رسد این امکان وجود داشت که از زمان رفتن جیرانی از «هفت» تا امروز که قرار است چراغ این برنامه دوباره با حضور افخمی روشن شود، کار پخش این برنامه موقتاً تعطیل شود.

«هفت» طی این مدت هیچ دستاور خاصی نداشت و در چنین وضعی بهترین تدبیری که مدیران جدید صدا و سیما می‌توانستند اندیشه کنند، اول تعطیلی موقت آن برنامه و سپس باز آفرینی‌اش در قالبی فکر شده و پویا بود.

قطعاً سردبیری که بعد از جیرانی سکان «هفت» را به دست گرفت، خودش قابلیت خلق چنین برنامه ‌ای را نداشت و اگر هم قرار بود کسی جایگزین جیرانی شود، بین ده‌ها گزینه‌ی موجود، هیچ کس به آن شخصی فکر نمی‌کرد که یک برگ برنده‌ی خاص داشت و با همان برگ، تمام خال‌های دیگر را جمع کرد  و بر کرسی «هفت» نشست.

برگ برنده‌ی سردبیر جدید هفت، نه قابلیت‌های او در اجرا یا ارتباط قوی با سینمایی‌ها و نه حتی برجستگی در امر کارشناسی و نقد سینما، بلکه مورد حمایت بودن از طرف سازمان سینمایی وقت بود.

بعد از سال 92 و تغییر دولت در کشور، چنین برگی دیگر بُرِش سابق را نداشت اما روال، همچنان مطابق قبل ادامه پیدا کرد تا اینکه در صدا و سیما هم تحولاتی اساسی رخ داد.

اساساً یک برنامه‌ی نقد تلویزیونی باید مستقل از سازمان سینمایی عمل کند تا مجبور نشود در موضع نقد، دست به خودسانسوری بزند.

و حالا بهروز افخمی

افخمی طی همین چند سال گذشته بارها مواضع صریح و حتی گاه تند و تیزی در قبال جریان‌های شبه روشنفکری اتخاذ کرده است و آنقدری در رسانه‌ها فعال بوده که حالا پیشاپیش بشود پر حرارت بودن برنامه‌ی او را حدس زد.

او خودش کارگردان قابلی است که چند اثر شاخص در کارنامه‌اش دارد و از این جهت به جیرانی بی‌شباهت نیست. ضمناً افخمی سابقه‌ی کار ژورنالیستی هم دارد و این سابقه خیلی طولانی است.

امروز سینمای ما پر شده از فیلم‌های اصطلاحاً روشن‌فکری که اغلب آن‌ها تقلید‌هایی دم دستی و سطحی از آثار شاخص‌تر در این زمینه‌اند و همین فیلم‌ها مخاطب را از سالن‌ها دور و دلزده کرده‌اند.

این نوع آثار حتی جرأت نقد اجتماعی هم ندارند و مسائل‌شان خیلی دم دستی تر از این حرف‌هاست.

حالا و در چنین شرایطی بهروز افخمی و «هفت» جدید، برای بالانس کردن فضا خیلی مناسب به نظر می‌رسند، اما امید است که افخمی هم بداند مواضع سرسختانه‌اش فقط برای امروز این سینما مفید هستند و در آینده ممکن است که احتیاج به انعطاف بیشتری وجود داشته باشد.


یادداشت از: میلاد جلیل‌زاده

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار