به گزارش حوزه
احزاب و تشکلهای گروه
سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مركز اسناد انقلاب اسلامی، زمانی كه ایران اسلامی مورد تهاجم رژیم بعث عراق و ائتلاف بین المللی به رهبری آمریكا شكل گرفت از جانب ملت ایران و مقاومتی صورت گرفت كه الگویی بسیاری از ملت ها شده است. رویكردی كه برای مقابله با این هجمه در دستور كار قرار گرفت، اتكاء به توان داخلی و حضور نیرو های مردمی بود.
اما بر خلاف این جریان، نیروهای سازشكار از جمله نهضت آزادی و اشخاصی به مانند بنی صدر در پی تلاش برای رسیدن به یك اجماع جهانی علیه عراق بودند و امید به شورای امنیت بسته بودند. این گروه تصور می كردند؛ با اتكا به استفاده از روشهای كلاسیك و آمریكایی در جبهه ها و با یك سازش عملی با قدرت های بزرگ، میتواند پیروزیهایی در جنگ به دست بیاورد و با این پیروزیها، مخالفان داخلی خود را شكست دهد. این در حالی بود كه هجمه ها و مخالفت های سیاسی آنها بستر فعالیت بسیاری از گروههای تروریستی و گروههای معاند را فراهم ساخته بود.
از ابتدای آغاز جنگ تحمیلی، دو راه اصلی پیش روی دولتمردان و مردم ایران قرار داشت: اینكه جمهوری اسلامی ایران با اتكاء به توان داخلی و با تكیه بر نیروی عظیم مردمی در مقابل عراق و ائتلاف بین المللی شكل گرفته مقاومت كند و یا اینكه وارد بده بستان های سیاسی بین المللی شده و با كمك تسلیحاتی و مالی قدرت های خارجی كه ائتلافی گسترده علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته بودند در مقابل عراق ایستادگی كنند.
این در حالی بود كه برگزیدن راه دوم مستلزم و به معنای قبول اشغال نظامی برخی از قسمتهای ایران، پذیرش شرایط برای ایجاد آتشبس و صلح و در نتیجه واگذاری بخشهایی از خاك ایران به دشمن بود. اما تجربهی تاریخی ایران در دوران معاصر و بهطور خاص بعد از جنگهای ایران و روس نشان داده بود كه این راهبرد عملا جز انفعال و شكست چیزی در بر نخواهد داشت.
با همه اینها بنیصدر كه در آن زمان فرماندهی كل قوا را بر عهده داشت، نهضت آزادی و بسیاری دیگر از گروهك های دیگر كه مواضع مشترك داشتند راه دوم را در پیش گرفتند. راهی كه در ماهها و سالهای اولیه به شكست انجامید و راه به جایی نبرد و نا كار آمدی آن بر همگان مشخص شد. لذا با شكست سیاست و رویكرد این گروهها، رفتار آنها نیز تغییر یافت و به جای حمایت از ملت در مقابل دشمن بعضاّ به عواملی بر علیه ملت ایران بدل شدند و نقشی كاملا تخریبی داشتند.
به بیان دیگر عملكرد نیروهای سازشكار به سركردگی بنیصدر بههمراه گلایههای بیشمار نهضت آزادی از عملكرد نیروهای انقلابی در مجلس، و تأكید آنها بر كمك سازمانهای بینالمللی و كشورهای خارجی در ششماههی ابتدایی جنگ و از سوی دیگر، تأكید بر تاكتیكهای نظامی كلاسیك غربی و آمریكایی، هیچ پیروزیای برای ایران در ششماههی نخست جنگ در بر نداشت و بر ایجاد دشمنی میان نیرو های ایران منجر می شد.
درحالیكه نیروهای سازشكار در پی تلاش برای رسیدن به یك اجماع جهانی علیه عراق بودند و امید به شورای امنیت برای بازدارندگی از ادامهی هجوم عراق داشتند، نامهی وزارت خارجهی آمریكا به هیئت نمایندگی دفتر اروپایی سازمان ملل، حاكی از واقعیت دیگری بود. در آن نامه، «وزارت خارجه به نمایندهی آمریكا در سازمان ملل دستور میدهد كه حمایت سایر هیئتهای نمایندگی غربی در سازمان ملل را جلب كنند تا در مورد پیشنویس قطعنامه ایران كه استفاده عراق از جنگافزار شیمیایی را محكوم میكند، رأی ممتنع دهند. در غیر اینصورت، ایالات متحده جریان این قطعنامه را متوقف میسازد.»
كارتر در اظهارنظری در مورد جنگ ایران و عراق گفت: «امیدواریم این جنگ، ایران را بر سر عقل بیاورد.» این در حالی بود كه سران سازشكار در ایران باز به كمك آمریكا در این جنگ امیدوار بودند و تأكید داشتند كه كار را باید از طریق سازمانهای بینالمللی پیش ببریم تا آنها مانع حركت صدام شوند.
لذا در كنار گروه فوق كه آنها را سازشكار، گروه غافل، گروه فریب خورده و... می دانیم. در كنار گروههای مذكور، انبوهی از گروهها و گروهكهای غیر قانونی كه فعالیتهای مسلحانهای علیه نظام انجام میدادند شكل گرفت. گروهكهایی كه با اساس نظام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب مردم مشكل داشتند و به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی و تجزیه كشور بودند. كمولهها، دموكراتها، گروههای وابسته به چپ، آرمان مستضعفین، اتحادیه كمونیستها، پیكار، چریكهای فدایی خلق و ... كه به صورت غیر قانونی دست به اقدامات و فعالیتهای مسلحانه میزدند. اما مسئله این است گروه سازشكار نه تنها با موضع گیری خود نیرو های ایرانی را در مقابل عراق و ائتلاف بین المللی تضعیف می كردند، بلكه در داخل نیز زمینه فعالیت این گروهها را نیز فراهم ساخته بودند.
بنیصدر تصور میكرد با اتكا به استفاده از روشهای كلاسیك، هم میتواند پیروزیهایی در جنگ به دست بیاورد و هم با این پیروزیها، مخالفان داخلی خود را شكست دهد. اما آنچه در عمل رقم خورد، دقیقاً خلاف تصور بنیصدر بود. در زمان وی، چهار عملیات طرحریزی شد كه همه آنها با شكست مواجه شدند:
در تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۵۹در منطقهی غرب رودخانه كرخه كه در نهایت نیروهای ایرانی به مواضع قبلی خود عقبنشینی كردند.
در تاریخ ۳ آبان ۱۳۵۹برای شكست محاصرهی آبادان كه به دلیل نداشتن اطلاعات دقیق و بعضاً تكیه بر اطلاعات كاذب، با ناكامی روبهرو شد.
در تاریخ ۱۵ دیماه ۱۳۵۹، عملیات نصر اتفاق افتاد كه بعدها به عملیات هویزه معروف شد و شهادت بسیاری از دانشجویان پیرو خط امام را در بر داشت.
در تاریخ ۲۰ دیماه ۱۳۵۹ عملیات «توكل» برای شكست حصر آبادان و فتح خرمشهر طرحریزی شد كه نتیجهای مانند سه عملیات قبل در برداشت.
در مقابل تئوری جنگ كلاسیك بنیصدر، رویكرد حضرت امام خمینی رحمهاللهعلیه و نیروهای انقلاب اسلامی مانند بسیاری دیگر از عرصههای اجتماعی- سیاسی، استفاده از «نیروهای مردمی» بود، اما بنیصدر نظریات انقلابیون مبنی بر استفاده از نیروهای مردمی و تئوری دفاع و مقاومت را به سخره میگرفت. با این وجود، حضور «نیروهای مردمی»، كه به فرمان امام خمینی وارد كارزار جنگ شده بودند، مانع اصلی از پیشروی ارتش بعث عراق در ایران بود.[1] از همین روی، رژیم عراق پس از روبهرو شدن با مقاومت مردمی و متوقف شدن پیشرویهای سریع در خاك ایران و نرسیدن به مقاصد نظامی مدنظرش، دو راهحل پیش روی خود داشت: عقبنشینی یا استقرار در مواضع اشغالی.
لذا مشاهده می شود كه طراحی عملیات آزادسازی آبادان و فتح خرمشهر نیز دقیقا زمانی آغاز شد كه ایران، تحول راهبردی جدید را در سرلوحه طرحریزی نظامی خود قرار داده بود. به همین دلیل بود كه روزنامهی آمریكایی «یونایتد پرس» بعد از روی كار آمدن نیروهای انقلابی، در مقالهای نوشت: «جنگ بهجای آنكه ایران را تضعیف كند موجب تحكیم آن شده است و اكنون مسئولان عراقی بهدنبال آتشبس هستند»
بعد از بركناری بنیصدر و روی كار آمدن نیروهای انقلابی، دو تحول اساسی اتفاق افتاد. اول اینكه فعالیت ها در حوزهی طراحی و عملیات و عدم اكتفا به روشهای جنگی كلاسیك آغاز شد و بر شناخت «توان داخلی» و استفاده از ظرفیت بالقوه «نیروهای مردمی» به جای تكیه بر سازمانهای بینالمللی و نیروهای خارجی رد دستور كار قرار گرفت.
این تغییر استراتژی، موجب تقویت جبههها و آغازی برای پیروزیهای ایران شد. تنها راه نجاتبخش برای ایران، ایستادگی و بازدارندگی و تلاش بیوقفه برای جبران ضعفهای باقیمانده بود. در حقیقت دو اصل اساسی برای پیروزی ایران را میتوان مقاومت و تلاشهای بیوقفهی مردم و مسئولین و مهمتر از آن، همراهی مسئولین با یكدیگر با وجود اختلافات بعضاً بسیار شدید، نام برد.
مواضع نهضت آزادی در جنگ تحمیلی شعار نهضت آزادی این بود كه در چهار چوب ملی - مذهبی فعالیت میكند. گروه نهضت آزادی در خصوص دفاع مقدس و مسئله جنگ موضعی كاملا مشخص در پیش گرفته بود. موضع آنها به تعبیر خودشان، كاملا ملی گرایانه و میهن پرستانه بود. یعنی به جنگ، نه به عنوان یك تكلیف شرعی و الهی و نه به عنوان دفاع از اسلام، بلكه به شركت در جنگ و حضور در جبههها صرفا با شعار دفاع از وطن نگاه میكردند و به همین خاطر با دفاع مقدس هشت ساله مشكل داشتند و با آن همراهی نكردند.
به تعبیر این گروه، آن مقدار از دفاع مقدس كه ما به دنبال بیرون كردن متجاوز از خاكمان بودیم قابل قبول بود، اما آن مقدار از جنگ كه ما به دنبال تنبیه متجاوز و احقاق حقوق خود و مقابله با رژیم بعث صدام بودیم غیر قابل پذیرش بود و آن را جزو دفاع مقدسمان حساب نمیكردند. این گروه با مطرح كردن یك فرمول ساختگی به نام «شش به علاوه دو» در واقع دو سال از جنگ را مشروع و باقی آن را نامشروع به حساب میآوردند. جالب است بدانید كه برخی از مواضع گروه نهضت آزادی توسط استخبارات ارتش بعث صدام مورد استفاده قرار میگرفت و حتی بعضی از رفتارها و گفتارها و شعارهایی كه نهضت آزادی در رابطه با جنگ مطرح میكردند، توسط اداره جنگ روانی ارتش صدام مورد استفاده قرار میگرفت و بارها و بارها تكرار میشد و اعلامیههایی با همان مضامینی كه نهضت آزادی مطرح كرده بودند، تهیه شده و در جنگ روانی علیه سربازان ایرانی و رزمندگان اسلام به استفاده میرسید.
نهضت آزادی در 8 سال جنگ كه همه دنیای استكبار از صدام پشتیبانی می كرد، همواره به تخریب روحیه مردم، نفی دفاع مقدس، محكوم كردن ادامه جنگ، همراه اتهامات عدیده به مسؤولان نظام اقدام كرده است. در قطعنامه ششمین كنگره نهضت آزادی در اسفند 62 آمده است: «نگران آینده جنگ و فرجام نامعلوم آن و گسترش خرابی آن و گسترش خرابی و خسارات مادی و معنوی كه به صورت مسابقهای برای دو ملت ایران و عراق درآمده میباشیم».
و طی نامهای در اردیبهشت 67، امام را در ادامه جنگ 8 ساله مقصر اعلام میكند: «آیا وقت آن نرسیده است كه رهبر انقلاب، بازگشتی به خود، و به خدای خود كرده و تجدید نظری در تصمیم و تصورات گذشته بفرمایید».
امام در ابتدا با نهضت آزادی گاه مدارا میكرد؛ مثلا در مورد لایحه قصاص كه نهضت آزادی با آن مخالفت كرده و آن را غیر انسانی اعلام میكرد،آنان را دعوت به توبه كردند و نصیحت نمودند. كسب ریاست دولت موقت بهترین موقعیت برای تجدید نظر در اصول نهضت آزادی توسط مهندس بازرگان بود اما این كار صورت نگرفت. تكیه بر غرب گرایی، دوری از مردم، موضعگیری در برابر امام و نهضت و جدایی از ملت و مخالفت با نظام، موجب گردید تا امام انحلال این حزب را اعلام كرد.
مواضع عقیدتی نهضت از دیدگاه بازرگان كه در كتاب «راه طی شده» ترسیم كرده، سرچشمه میگیرد. دیدگاه وی بر این است كه غربیها با علم و آگاهی همان راه انبیاء را طی كردهاند. شهید مطهری این دیدگاه را در كتاب روش رئالیسم مورد نقد قرار داده است . دربارۀ هدف سیاسی و اجتماعی، بازرگان خود می گوید: برای امام، هدف خدمت به اسلام و برای بنده، هدف خدمت به ایران است از طریق اسلام.این گروه ها در واقع عقبه دشمن در میان نیرو های خودی بودند.
منافقین در جنگ تحمیلی گروهك منافقین در ابتدای جنگ تحمیلی چهره منفور فعلی را نداشتند، لذا در ابتدای تجاوز رژیم بعث صدام، اعلام كرده بودند كه با تجاوزكار مقابله خواهند كرد و رو در روی رژیم بعث، برای دفاع از مردم و دین و وطنشان خواهند ایستاد، تا جایی كه حتی وانمود كردند كه نیروهایشان را نیز به جبههها اعزام خواهند كرد. بعد از گذشت تنها چند ماه از شروع جنگ، سازمان مجاهدین خلق، فاز خود را تغییر داد و به صورت رسمی اعلام كرد این جنگ، یك جنگ امپریالیستیست و این سازمان خود را كنار خواهد كشید و در جنگ هیچگونه دخالتی نخواهد داشت. یعنی نه تنها این سازمان از موضع اولیهاش در دفاع از آب و خاك و دین و هم وطنانش دست برداشت، بلكه از سال ۶۲ به بعد، به جای همراهی با ملت ایران، در كنار ارتش بعث عراق ایستاد تا چهره تروریستی و اصلی خود را به عموم مردم نشان بدهد. این گروه از سال ۶۵ به بعد، به عنوان یك یگان ویژه از ارتش صدام، بر علیه كشور خودشان و رزمندگان اسلام وارد عمل شدند كه دست به عملیاتی نظیر: چلچراغ، فروغ جاویدان، آفتاب و... زدند. مجاهدین خلق در این عملیاتها، با نام ارتش آزادیبخش وارد جنگ شده و خیانتهای جدی و فراوانی به هموطنانشان كردند و با كمال قساوت و با رفتارهای وحشیانه باعث به شهادت رسیدن بسیاری از هم وطنانشان شدند. نكته تاسف بارتر این است كه این گروه اصالتا اهل ایران بودند و در حقیقت دست به كشتار هم وطنانشان میزدند.
علاوه براین عملكرد گروهك منافقین در قبل از آغاز تهاجم عراق به ایران به گونه ای بود كه رژیم بعث عراق از تحلیلها، مواضع و نشریات آنها برای برنامه ریزی های خود استفاده می كرد. گروهك منافقین با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران موضع فریبكارانه ای را اتخاذ كرد، بدین ترتیب كه در اعلامیه های آغازین خود، ضمن محكوم كردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود را در جبهه های جنگ به خواست مقامات كشور منوط دانست. با این همه، با گذشت هفت روز، در اطلاعیه دیگری از حضور نیروهای خود در جبهه های جنگ خبر داد. كمتر از یك ماه از آغاز جنگ نگذشته بود كه دادستان انقلاب اسلامی آبادان 41 نفر از اعضای این گروهك را به اتهام جاسوسی بازداشت كرد.
این گروهك در حالی مدعی حضور در جبهه ها بود كه اساسا در تحلیل هایش این جنگ را جنگی ارتجاعی و ناعادلانه می دانستند. اعضای این گروهك با نادیده گرفتن این كه عراق آغازگر تهاجم به ایران بوده است و انگار كه یك گروه غیرایرانی است؛ انگیزه ایران از این جنگ را نه دفاع از كشور كه مورد حمله واقع شده بود بلكه صدور انقلاب و همچنین انگیزه عراق را شكل گیری جریانی قطبی در منطقه دانست.
این سازمان پس از شكست در انتخابات مجلس شورای اسلامی در نخستین دوره، خود را به رئیس جمهور مخلوع، بنی صدر نزدیك كرد.بنی صدر نیز كه با مشاهده ناكامی های نظامی ناشی از سیاست های مغرضانه و غلطش در آزادسازی مناطق اشغالی ایران خود را در مخاطره می دید، سعی كرد پس از ائتلاف با منافقین و به ظاهر چپ های امریكایی، مناقشات داخلی را گسترش دهد. غائله 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران نقطه آغاز مرحله جدید منازعات سیاسی بود.
تروریست ها و گروههای مخالف مسلح از بستری كه در نتیجه فعالیت و شائبه سازی های گروههای سازشكار ایجاد كرده بودند، گروههای مسلح سر بر آوردند كه بسیاری از آنها زمانی هم پیمانان خود آنها بودند. لذا اختلافات و تفرقههایی كه عمده این گروهها در صحنه سیاست داخلی با هم داشتند، منجر به ایجاد اختلاف نظر در جبههها و در نتیجه به وجود آمدن همان دلسردی و ناراحتی بین رزمندگان میشد؛ چراكه نیروهای رزمنده طبیعتا هر كدام سلیقه سیاسی خاصی داشتند و ممكن بود هر كدام طرفدار حزب یا جناح خاصی باشند. این اختلافات شدید میان گروهها و احزاب به طور مستقیم بر روحیه نیرو ها در جبهه ها اثر میگذاشت و گاهی هم مسبب عدم ایجاد انسجام و وحدت كلی در بین رزمندهها در جبهههای جنگ بود.
این درحالی بود كه انبوهی از گروهها و گروهكهای غیر قانونی كه فعالیتهای مسلحانهای علیه نظام انجام میدادند با توجه به شكل گیری همین شرایط امكان زیست پیدا كرده بودند. گروهكهایی كه با اساس نظام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب مردم مشكل داشتند و به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی و تجزیه كشور بودند. برای نمونه كمولهها، دموكراتها، گروههای وابسته به چپ، آرمان مستضعفین، اتحادیه كمونیستها، پیكار، چریكهای فدایی خلق و امثالهم، كه به صورت غیر قانونی دست به اقدامات و فعالیتهای مسلحانه نیز میزدند.
لذا دوران ابتدایی جنگ تحمیلی در فضای ملتهب سیاسی و در كشاكش گروههای سیاسی آغاز می شود و بستر برای فعالیت و شكل گیری گروهها و تروریست های مخالف نظام جمهوری اسلامی فراهم میشود. تحت تاثیر این فضا نیرو های مردمی هم با نیروهای عراق و هم با نیروهای منافق داخلی می جنگند.
انتهای پیام/