آمارها نشان می دهد نسبت به سالهای قبل از انقلاب اسلامی تعداد دانشجویان بیش از 50 برابر افزایش یافته بطوری که امروز چیزی حدود 5 میلیون دانشجو داریم که در مقایسه با کشورهای در حال توسعه و در مقایسه با وضعیت خودمان در 30 سال پیش خوب است.
اما نکته قابل تامل این است که متناسب با رشد کمی چقدر توانسته ایم از این ظرفیتها بهرهمند شده و در جهت ثروت اندوزی و توانمندی کشور گام برداریم.
دکتر حسین شیخ زاده پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران در این باره می گوید: متناسب با افزایش تعداد دانشجویان باید امکانات آموزشی نیز افزایش می یافت اما همان امکانات را بین دانشجویان سرشکن کرده و بدین ترتیب انگیزه و بستر لازم برای رشد کیفی دانشجویان در علوم مختلف از میان رفت.
مسابقه مدرک گرایی شکل گرفت
با رشد کمی تعداد دانشجویان کم کم به سمتی حرکت کردند که کسب مدرک تحصیلی برایشان از نان شب نیز واجب ترشد و نوعی تب مدرک گرایی بین دانشجویان شکل گرفت که عامل کاهش کیفیت در آموزش عالی بود.
اکنون همه تمایل به مدرک گرایی دارند و دو عامل عدم افزایش امکانات و سرشکن شدن آن ها در بین دانشجویان و مسابقه مدرک گرایی در علوم انسانی سبب شده تا شاهد افت کیفیت تحصیل در مقطع آموزش عالی کشور باشیم.
به گفته شیخ زاده وقتی در دانشگاههای علوم پزشکی تعداد دانشجویان را در یک کلاس از 10 نفر به 40 نفر می رسانیم طبیعی است که از نظر عملی افت کیفیت را شاهد هستیم زیرا با این تعداد دانشجو چطور استاد میتواند رفع اشکال کرده و پاسخگوی نیازهای آموزشی دانشجویان باشد؟
فروش پایان نامه و کپی کردن مقالات آفت بزرگ آموزش عالی کشور
در یک بازه زمانی تعداد مقالاتی که توسط دانشجویان و اساتید ایرانی ارائه می شد به شکل قابل توجهی افزایش داشت اما در سال های اخیر این تعداد کاهش داشته که مطلوب نیست. از طرفی تعداد مقالات بالایی که در آمارهای رسمی اعلام می شد عمدتا یا حاصل کپی افراد از مقالات سایرین بود یا فرد با پرداخت مبلغی پول به موسساتی که مقاله و پایان نامه می نویسند مقاله یا پایان نامه ای را به نام خود ثبت می کرد که حاصل پژوهش وی نبود.
بر هیچ کس پوشیده نیست که نوشتن پایان نامه برای دیگران جرم بوده و خلاف قانون است اما متاسفانه در ملاء عام موسسات و افراد سودجو به راحتی در خیابان اقدام به فروش پایان نامه می کنند.
شیخ زاده استاد دانشگاه خوارزمی با اشاره به این که ارائه این نوع مقالات و پایان نامه ها سطح علم و دستاوردهای علمی را بالا نمی برد؛ بیان کرد: یکی از علل پیدایش چنین پدیده ای الزامات عامه در نظام آموزش عالی است که مثلا برای دانشجوی دکترا شدن حتما باید دو مقاله داشته باشی یا این که استاد در سال باید تعدادی مقاله برای افزایش حقوق خود ارائه دهد که بطور کل این معیارها علمی نیست.
آموزش ها کاربردی نیست
این پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران با تاکید بر این که باید علم در زندگی افراد تاثیر گذار بوده و تبدیل به ثروت شود؛ ادامه داد: بطور مثال در المپیاد شیمی اول میشویم اما در تولیدات پتروشیمی نفت خام را صادر میکنیم و کشوری که نفت خیز نیست آن را به محصولات پتروشیمی تبدیل کرده و با قیمت چند برابر به ما می فروشد، بنابراین زمانی از نظر علمی رشد کرده ایم که علم ما تبدیل به ثروت؛ تکنولوژی؛ رفاه و افزایش قدرت شود.
وی اظهار کرد: درشاخص تبدیل علم به این که در زندگی مردم تاثیر داشته بیشتر در پزشکی موفق بودیم و با وجود تمام مشکلات قطب درمان در منطقه هستیم و توریسم درمان داریم.
وی با تاکید بر این که آموزشها کاربردی نیست؛ اذعان داشت: زمانی سقف پایان نامه های یک استاد 3 عدد بود اما اکنون در دانشگاههای آزاد طوری شده که هر استاد راهنمایی 10 پایان نامه را بر عهده می گیرد و باز هم برخی دانشجویان مجبورند خارج از دانشگاه استاد راهنما برای خود پذیرش کنند یا ظرفیت بالای پذیرش دانشجو در کلاس های ارشد که باید بین 8 تا 14 نفر باشد در برخی رشته ها چیزی بین 60 تا 80 نفر است و در شهرستان ها تا 100 دانشجو هم می گیرند و حاصل این هرج و مرج این است که استاد نمی تواند نظارت درستی بروی دروس تدریسی و پایان نامه ها داشته باشد زیرا تعداد دانشجویان بیش از حد نیاز است و باید کاهش داده شود.
پذیرش دانشجو متناسب با نیازها نیست
شیخ زاده در بخش دیگری از سخنان خود به این نکته اشاره کرد که اگر آمارها واقعی بوده و علم نیز افزایش یافته آیا در زندگی ما هم مانند کشورهای توسعه یافته تاثیر خود را نشان داده است؟
وی می افزاید: آمارهای دهه گذشته محتوایی و واقعی نبوده و همین آمار هم در چند سال اخیر کاهش داشته است.
به گفته استاد دانشگاه خوارزمی عدالت آموزشی در نظام آموزش عالی تضعیف شده و پذیرش دانشجو متناسب با نیازها نیست و عدم تناسب در کار و تخصص ها سبب افزایش بیکاری نیز شده است.
نبود مدیریت و برنامه ریزی صحیح در مقطع آموزش عالی
سید مصطفی شیریزدی استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد نیز با اشاره به این مطلب که آموزش عالی برای تربیت نیروی متخصص متحمل هزینههای زیادی میشود، عنوان کرد: دانش آموختگان پس از فارغ التحصیلی جایگاهی ندارند زیرا پذیرشها بر اساس علایق صورت نگرفته و خیلی از افراد بصورت ترغیبی انتخاب رشته کرده و وارد مقطع آموزش عالی شدهاند.
وی افزود: پذیرش ها باید در مقطع آموزش عالی متناسب با آموزش هایی که در مقاطع ابتدایی به افراد داده می شود و همچنین بر اساس توانایی و استعدادها باشد تا فرد پس از فارغ التحصیلی بتواند جایگاه خود را در جامعه پیدا کرده و شاهد فرار مغزها نیز نباشیم.
شیریزدی با تاکید بر این که هیچ نوع کمبود مالی و آموزشی در مقاطع آموزش عالی کشور وجود ندارد، ادامه داد: نبود برنامه ریزی و مدیریت صحیح موجب شده تا نوعی بی نظمی و هرج و مرج را در سطوح مختلف آموزش عالی شاهد باشیم و دانشجویان و دانش آموختگان رضایتی از وضع موجود نداشته باشند.
وی تصریح کرد: اگر بخواهیم یک سطح بندی و ارزیابی از وضعیت آموزش عالی در کشور داشته باشیم باید به این نکته توجه کنیم که چقدر نیازهای مردم و جامعه با تربیت نیروی متخصص در مقاطع مختلف دانشگاهی رفع شده است.
به گفته شیریزدی جامعه برای مقاطع آموزش عالی سرمایه گذاری زیادی انجام میدهد اما برای پایه ابتدایی که استعداد ها و توانایی های افراد را برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر مشخص می کند هزینه ای نمیکند که ناشی از نبود مدیریت مطلوب و بهینه و همچنین فرهنگسازی در این عرصه است. بنابر این نمی توان گفت عرضه و تقاضا متناسب با هم نیست بلکه مدیریت ها باید به گونه ای باشد که دانش آموختگان بتوانند جایگاه واقعی خود را در جامعه پیدا کنند و به نیازهای مردم آن طور که شایسته است پاسخ دهند.
چه خوب است اگر میخواهیم علم را در خدمت تعالی کشور قرار دهیم و فی نفسه هدف نبوده و در مسیر رسیدن به ارتقاء مادی و معنوی باشد؛ ضعف ها و آسیب ها را شناسایی کنیم و بدون توجه به مسایل سیاسی و تبلیغاتی آن ها را برطرف کنیم.
گزارش از زهرا رحیمی
انتهای پیام/