در حالی‌که المپیک ریو یکی از پر احساس‌ترین المپیک‌های تاریخ برای ایران بود به نظر می‌رسد با تصمیم‌های غلط غول‌کشی کردیم و بعد با شکست افسانه‌‎های خودمان گریستیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ المپیک ریو هرج و مرجی بود از اشک‌ها و لبخندها برای ورزش و غرور ایران. تا این لحظه نه عالی بوده ایم نه کاملا شکست خورده. هنوز رودخانه در جریان است و جلو می رود و می توان از آن طلا صید کرد و پرواز کرد اما نکته ای در دل جنگل های آمازون برای کشور ما ایجاد شد که درد داشت.
 
درد داشت که پهلوان هایمان، غرورهایمان و اسطوره هایمان را شکست خورده ببینیم، اگر چه تولد رستم و سهراب زیبا بود اما شکستن غرور بنا، نفس بریده شدن سوریان و تسلیم بهداد سلیمی، درد هایش خیلی زیاد بود.
 
 تصمیم‌های غلط برای المپیک/افسانه ها را شکستیم و گریه کردیم!
 
افسانه‌ها را شکستیم
بسیاری از مردم دعا می‌کردند که کاش هرگز سوریان شکست نخورد، کاش اصلا مسابقه ندهد، بهداد مصدوم هم همینطور، آقای خاص نیز با آن غرور مردانه اش ایضا.
 
اینکه در تیراندازی و قایقرانی و شمشیر بازی و پرتاب وزنه و دو و میدانی و ... باختیم درد داشت مخصوصا که ارتباط عاطفی بین مادر و فرزند را در الهه احمدی دیدیم و دلتنگی‌اش را ما هم  احساس می‌کردیم و تلاش و ترس و فشار المپیک را برای اولین بار از دختران و بانوان این کشور که احساساتی قویتر دارند لمس می‌کردیم.
 
اما شکست اسطوره‌ها، شکستی بود در سکوت ناباورانه ما. شکست‌هایی که ناجور بودند، لحظه نفس بریدن سوریان باور کردنی نبود، او برای ما و برای ایران شکست ناپذیر به نظر می‌رسید؛ مردی که هفت طلا داشت، نای نفس کشیدن نداشت و زیر دست آن ژاپنی نا به کار در حال خفه شدن بود! بنا که گریه کرد، بغض ایران هم ترکید بهداد هم که شکست، ایران با او شکست. اما چرا؟
 
 تصمیم‌های غلط برای المپیک/افسانه ها را شکستیم و گریه کردیم!
 
ما قهرمان ساز هستیم، مردمانی از شرق و عاشق قهرمان ها. برای ما که مردان سرزمین رستم و سهراب هستیم و شاهنامه ما سرشار است از آرش‌ها و کاوه‌ها و رستم ها، قهرمان یک نفر است که می‌آید و همه چیز را عوض می کند و هرگز هم شکست نمی‌خورد.
 
از عوض کردن طراحی لباس فرزندان تا گریه با آقای خاص
مردم این روزها و این شبها انگار خودشان در ریو بودند. از آن روز اول که به طرح لباس فرزندانشان بند کردند و آن را عوض کردند تا دیشب که با معمار کشتی فرنگی خود گریستند همیشه بودند، اما نکته‌ای هم هست که باید مد نظر قرار بگیرد و آن این است که تصمیم‌های تصمیم سازان ما کجای این اشک‌ها بودند؟
 
آیا در معرض شکست قراردادن غول های قصه‌های افسانه ای ما تصمیم های درستی بوده است؟ آن سوریانی که تمام شده به نظر می رسید و یک بار ترک خورده بود و این بهدادی که مصدوم بود آیا باید به المپیک می رفتند؟ امکاناتمان چطور بود؟ چرا صدای ورزشکاران این مرز و بوم در آمد؟ چرا برخی مربی نداشتند و قهرمان شدند و برخی با مربی سقوط کردند؟ آیا نباید پاسخ این پرسش ها را یافت؟ اردوهای تدارکاتی ما چگونه بود؟ چرا فرزندان توپ و تور ما به گفته لوزانو لباس کافی نداشتند که تمرین کنند؟
 
 تصمیم‌های غلط برای المپیک/افسانه ها را شکستیم و گریه کردیم!
 
تصمیم های غلط
آیا تصمیم سازی های ما در طراحی یک سیستم برای ساخت قهرمان کارآمد بوده است و آیا بیش از اندازه روی قهرمان ها- تک قهرمان های این مردم- فشار نیاوردیم؟ و آیا بهتر نبود افسانه ها را افسانه نگه داریم و خون تازه به برخی بخش ها اضافه کنیم؟
 
اسطوره‌ای که در اوج رفت
«مایکل فلپس با چشمانی گریان میان خانواده و هوادارانش که همه اشک می ریختند، با ۲۸ مدال در المپیک که ۵ مدال طلا و ۱ نقره آن متعلق به المپیک ریو است، از دنیای شنا خداحافظی کرد. ۱۶ سال است که فشنگ بالتیموری آمریکا تمامی رکورد ها را شکسته است. او در ۱۵ سالگی و در المپیک سیدنی کار خود را آغاز کرد و به جوان ترین شناگر تاریخ آمریکا تبدیل شد. »
 
کاملا مشخص است که فلپس می‌توانست در دوره المپیک بعدی هم طلا بگیرد اما او به موقع رفت در شکوه و احترام  و سیستم ورزش آمریکا بازهم مدال آور دیگری در شنا خواهد ساخت.
 
منبع: مهر
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.