گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - هنوز هم شبیه خودشان هستند با همان سقفهای قرمز شیبدار که وقتی آسمان خیس است، قطرههای باران را به سوی زمین هل میدهد. مبادا که قطرهای روی کاغذی بچکد و چشم واژهها را تر کند. قطرههای خوشحال روی زمین خاکستری شهر میافتند و صندوقهای پست چشم به عابرانی میدوزند که چشمهایشان خیلی وقت است که دیگر با خواندن هیچ نامه دستنویسیتر نشده است. از جشن واژهها و تمبرها و گفتوگوی پنهانی نامهها با هم خبری نیست. اگر خبری باشد نامههای تنهایی هستند که هرازگاهی از راه میرسند و شاید هم دلشان در تنهایی و غربت این خانه میگیرد.
مردم میگویند مگر هنوز هم کسی نامه مینویسد؟ و بعضیهایشان پوست تا خورده یک شکلات یا دستمالکاغذی که جیب و دستهایشان را اشغال کرده از پنجره این خانه پرتاب میکنند تو، انگار نه انگار که این خانه هنوز هم پناهگاهی برای واژهها، حرفها و نامههاست.
توپخانه، ساعت 10صبح
کسی حواسش نیست، مگر آن دستفروشی که بساط سادهاش را هر روز در همسایگی یک صندوق پست زرد با سقف قرمز شیبدار پهن میکند. آنها سالهاست که با هم همسایهاند. روی دیوار همسایه «آگهی استخدام»، «کار در منزل» و «انگلیسی به زبان ساده» چسباندهاند. نامش «محمد» است و کارش فروختن خردهریزهایی که از مهره مار گرفته تا بند کفش در آن پیدا میشود: «نه دیگر کسی نامهای نمیاندازه، ماموران پست میآیند، در صندوق را باز میکنند اما چی بشه یک نامهای توش باشه، شده تابلوی اعلان تبلیغات. میبینین که...»
دختری از راه میرسد و شماره تلفن «انگلیسی به زبان ساده» را در کادر عکاسی تلفن همراهش ثبت میکند. از دهه هفتادیهایی است که تازه مدرسه را تمام کرده و هیچ خاطرهای از پست و نامههای دستنویس ندارد: «یادم نیست هیچوقت نامه برای من به شکل نامه کاغذی نوشته شده باشد. فقط کارت تبریک روی کادوهای تولدم که آنها هم نامه نیستند به نظرم. فکر میکنم این حرفها یعنی نامه نوشتن این کارت پستال و... مال نسل قبل از ما بوده، نسل مادر و پدرم. زمان ما اینترنت و ایمیل بود، ما هم اگر نامهای نوشتیم با همانها نامه نوشتیم، الان هم که دیگر موبایل و چت... به نظرم دیگر کسی نامه نمینویسد.»
نامهنویسی و فکر کردن به واژهها و خیره شدن به دستخط آدمها که نشان میداد کدام سطرها را با عشق و کدام سطرها را با عجله و کدام بخش از نامه را با غم نوشتهاند تا همین چند دهه پیش بخشی از زندگی و روزمرگیهای مردم بود. آنها که منتظر بودند کاغذی برسد و صدای آمدن پستچی را میشناختند. همان مردمی که امروز حتی نمیدانند نزدیکترین صندوقپست به خانههایشان کجاست. همانطور که یادشان نیست آخرین بار کی نامه نوشتند: «آخرین بار؟ سوال سختی است واقعا یادم نمیآید...» این جمله را «مینا» میگوید، زنی چهل و چند ساله که عازم موزه ملی ایران است و این پرسش لبخندی روی لبهایش میآورد: «آخرین بار که خودم نامه نوشتم یادم نیست اما آخرین باری که نامه شخصی گرفتم دوسال پیش دم سال تحویل بود که یک کارت پستال تبریک از یک دوست قدیمی از خارج از کشور به آدرس ما آمده بود.(میخندد) آن کارت نه فقط برای من برای خانواده ما یک اتفاق متفاوت بود. گذاشتیمش کنار سفره هفتسین و وقت دید و بازدید عید دربارهاش با همه حرف میزدیم و نشانش میدادیم که دریافت این کارت دم سال نو چقدر برای ما جالب و هیجانانگیز بوده و حس خوبی به ما منتقل کرده...»
«مینا» حس خوب و درواقع پاسخ دریافت آن کارتپستال دستنویس را نه با نامه و کارت دیگری که با تلفنی به آن دوست قدیمی پاسخ گفته بود و حالا انگار که چیزی در ذهنش جرقه زده باشد، میگوید: «الان برای نخستین بار به این موضوع فکر کردم که شاید من هم باید با یک کارت یا نامه آن موقع جواب میدادم. میدانید آنقدر سبک زندگی تغییر کرده و راههای مختلفی برای ارتباط هست که واقعیتش در آن زمان اصلا به این موضوع فکر نکردم که من هم میتوانم یا حتی باید متقابلا نامه یا کارتی برای تشکر بفرستم.»
برای بعضی از ساکنان دهکده جهانی امروزی که با فیبرهای نوری به هم متصل است، نامهنویسی هنوز زنده است و خاطرهاش آنقدر دور نشده که آن را از یاد برده باشند. یکی از آنها زنی ٣٥ساله است که خیابان لالهزار را رو به شمال میرود با آباژوری در دست که سنگین است و گاهی میایستد و زمین میگذاردش: «هنوز همه نامههایم را دارم. برادرم که سربازی میرفت، تنها راه ارتباطی ما نامه بود. آن نامهها بخشی از زندگی ما است، بخشی که امروز جزییاتش را فراموش کردهایم. وقتی آنها را مرور میکنم چیزی از گذشته را میبینم که اصلا از خاطرم رفته یا تصویر مبهمی از آن باقی مانده است. گاهی دستهجمعی در خانواده آن نامهها را میخوانیم. برادرم هم وقتی از سربازی برگشت همه نامههایش را با خودش آورد. باورتان نمیشود اما در اسبابکشیها از ترس گمشدن جعبه نامهها آن را چنان با حساسیت و وسواس محافظت میکنیم که بعضیها فکر میکنند حتما طلا و جواهری درش هست. بههرحال آن دوران بخش تکرارنشدنی زندگی ما است... الان؟ نه...سالهاست که نامهای ننوشتم و نامهای هم دریافت نکردم.»
نامهنویسی در گذشته پیوند نزدیکی با زندگی روزمره از یکسو و با ادبیات از سوی دیگر داشت. بخشی از شعرها و بهترین متون ادبی در بستر نامهها متولد میشدند. یک سر این پیوند به خوشنویسی و دستخط آدمها هم متصل بود. آنها که سعی میکردند نامه را خوشخط و خوانا و زیباتر از نوشتههای همیشگی بنویسند. دستخطهایی که امروز در دنیای کامپیوتر و موبایل آنقدر فراموش شده و کماهمیت به نظر میرسد که خیلی از آدمها دیگر دستخط خودشان هم از یادشان رفته و بعضا دستنویسی برای امورات روزمره هم برایشان دشوار شده است. اما نامه و نامهنویسی همچنان جزو بخشهای دوستداشتنی و نوستالژیک زندگی امروزی است و پیداشدن نامهای از سالهای دور یا انتشار نامههای چهرههای مشهور در همین دوران معاصر آنقدر جذاب است که میتواند در همین دنیای مجازیشده که نامهنگاری را فراموش کرده، غوغایی به پا کند.
غوغای نامهها
همین چندسال پیش بود که پیداشدن یک نامه دستنویس با جوهر آبی همراه یک سکه در لباس یک شاهزاده خانم قاجاری، غوغایی در جامعه به پا کرد. هنوز هم خبر آن نامه و متن ٧خطیاش که یک مرد بدون تاریخ و امضا خطاب به «گلپر خانم» نوشته بود، در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود. کتابهای حاوی نامههای چهرههای مشهور مثلا همین کتاب نامههای سیمین دانشور و جلالآلاحمد در کانون توجه مردمی است که سعی میکنند از میان کلمات و جملات عاشقیها و زندگیهای گذشته را برای خودشان تصویر کنند. اما همین کسانی که اغلب با شگفتی نامههای آدمهای چند دهه پیش را به هم نشان میدهند، خودشان دیگر نامهای نمینویسند و اگر بنویسند سطرهای بی روح تایپشده در ایمیلهایی است که هم زودتر به مقصد میرسد و هم به سبک و سیاق زندگی امروزی آنها نزدیکتر است.
در چنین فضایی است که خیلیها از دیدن صندوقهای پست در گوشه و کنار شهرها بهویژه شهرهای بزرگ متعجباند. بعضیها میگویند: «مگر این صندوقها هنوز هم کار میکنند؟» و گروه دیگری هم فکر میکنند حالا دیگر تاریخ انقضای این صندوقها گذشته و با شگفتی میپرسند: «پس چرا این صندوقها را به موزه نمیبرند؟»
تا اطلاع ثانوی ما به موزه نمیرویم
«البته که آنها هنوز زندهاند و کار میکنند...» این جملهای است که با کمی تغییر، بسیاری از کارکنان شرکت پست به شما خواهند گفت. این روزها اگر در شرکت پست حرف نفسهای آخر صندوقهای پست قدیمی را پیش بکشید و بپرسید که «این صندوقهای پست کی به موزه فرستاده میشوند؟» کارکنان پست ابروهایشان را در هم میکشند و طوری نگاهتان میکنند که این چه سوال پیش از موعدی برای فرستادن صندوقها به قبرستان تاریخ است؟
برای مردمی که دیگر به صندوقهای پستی آنلاین و ارسال فایلها و اطلاعاتشان از طریق شبکههای اجتماعی عادت کردهاند و گوشیهای هوشمند بخش قابلتوجهی از امورات روزمره آنها را پیش میبرد، ممکن است ایستادن صندوقهای پست در گوشه خیابان سوالبرانگیز باشد و گاهی هم دلشان برای تنهایی و انزوای این صندوقها بگیرد اما «حسین مهری»، مدیرعامل شرکت پست جمهوری اسلامی ایران میگوید صندوقهای پست با همان سیمای شناختهشده و آشنایشان نهتنها در شهرها و روستاهای کوچک که در شهرهای بزرگ هم حفظ میشوند و قرار نیست به موزه بروند: «این صندوقها نماد پست هستند و نمیخواهیم بهراحتی این نماد را از دست بدهیم. در کل کشور ٨٦٧٩ صندوق پست شهری و ٧٤١١ صندوق روستایی داریم که ٧٧٩٧ صندوق در شهر تهران و ١٤٧ صندوق هم در روستاهای تهران همچنان فعال است. آنها هنوز زندهاند و باید کار کنند.»
خاطرهها، همان خاطرههایی که به صندوق پست و به نامهها متصل است، یکی از دلایلی است که آنها را نجات داده و هنوز سرپا نگه داشته، این را مهری میگوید: «بههرحال مردم با این صندوقها خاطره دارند. خود آنها اعتراض میکنند اگر این صندوقها جمع شوند. درست است که نامههای پستی کمتعداد شده اما این صندوقها که هنوز کار میکنند، حتی اگر یک نامه در آنها باشد باید کار کنند. قبلا هر روز این صندوقها باز میشدند اما الان هم برنامه منظم هفتگی دارند. ما بهتازگی نظارتها را برای جمعآوری نامه از این صندوقها بیشتر کردهایم که مبادا تحتتأثیر پیشرفت فناوریهای جدید، نامهرسانهای ما نسبت به این صندوقها بیتوجه شوند و نامههایی که در این صندوقها میافتد به مقصد نرسند.»
اگرچه پیش از این یکی از مسئولان شرکت پست از حذف صندوقهای پستی قدیمی خبر داده و گفته بود با نصب صندوقهای جدید، صندوقهای قدیمی تا ٥سال آینده جمعآوری میشوند اما مدیرعامل شرکت پست در گفتوگو با «شهروند» از ابلاغ نامه تازهای به همه مدیران پست خبر میدهد، نامهای که از آنها خواسته به این صندوقها بهعنوان باجه فعال توجه کنند و اگر لازم است دستی به سر و رویشان بکشند و گردوغبار زمان را از چهرههایشان پاک کنند. به گفته او درست است که شرکت پست راهاندازی صندوقهای هوشمند را در دستور کار دارد اما صندوقهای قدیمی هم به حیاتشان ادامه میدهند.
این تصمیم هم به دلیل این است که صندوقهای جدید نیازمند ساختارهای اطلاعاتی و شبکهای هستند که هنوز در همه مناطق کشور فراهم نشده و هم با این امید که بودنشان در همین زندگی روزمره به یاد مردم بیاورد که نامه نوشتن را فراموش نکنند: «نامه کاغذی، حس متفاوتی را به افراد منتقل میکند، حسی که نامههای آنلاین قادر به انتقال آن نیستند. درحال حاضر در برخی کشورها با وجود دسترسیهای آنلاین، روند نامههای پستی رو به افزایش است و به نوعی گروههایی درحال احیای نامهها و کارتهای پستی هستند بهویژه در مناسبتها. برای مثال در فرانسه و مالزی حجم کارتپستالها بسیار بالاست. در ایران هم همزمان با عید نوروز حجم کارتپستالها بیشتر میشود اما بهطورکلی این روند یعنی ارسال نامه پستی از نظر استفاده عمومی در ایران رو به کاهش است اما چشمانداز ما این نیست که بهطورکلی چه در ایران و چه در جهان نامه پستی از بین برود.»
به گفته مدیرعامل شرکت پست براساس آمارها سالانه بین ٣ تا ٤,٥درصد نامههای پستی در دنیا تحتتأثیر فناوریهای جدید ارتباطی کاهش پیدا میکند اما در کنار آن روند ارسال بسته افزایش یافته و درواقع پست در کنار خریدهای آنلاین کارکردهای جدیدی یافته است، همانطور که پستچیها دیگر بهجای امضاهای دستی از مردم امضاهای الکترونیکی میگیرند و بهجای خورجینهای قدیمی، باکسها و موتورهای مدرن دارند. با همه اینها آنطور که پیداست صندوقهای پست جدید و قدیم دست کم تا اطلاع ثانوی به همزیستی مسالمتآمیزشان با هم ادامه میدهند.
اگر هنوز هم در زندگی روزمره گاهی نگاهتان به آن خانه کوچک زرد رنگ با سقف قرمز شیبدار میافتد و دلتان برای تنهاییاش میگیرد، یادتان باشد خانه نامههای ما با همان سیمای آشنای قدیمیاش، سرسختانه در برابر تغییرات جدید مقاومت کرده و همچنان پناهگاه امنی است برای نامههایی که آنجا منتظرند تا سوار بر ترک موتور پستچیها به مقصد برسند.
منبع:ایسنا
انتهای پیام/