به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ علی رستمی در یادداشتی به خاطرهگویی از غواص شهید حبیباله کاظمی به عنوان یکی از شهدای عملیات کربلای 4 پرداخته است؛
گردان۱۵۶ قبل از ساعت ۲۱روز سوم دیماه ۱۳۶۵در اسکلهای در ساحل کارون قصد داشت قدم به قایق بگذارد که با بیسیم خبر رسید دقایقی را در ساختمانهای مجاور به انتظار بنشینند و بهمحض آنکه پای نیروهای غواصی به آنسوی اروند رسید دستور حرکت صادر شود. خیال گردان ما از شکسته شدن خط آنقدر راحت بود که به هیچکس لاوژاکت - جلیقه شنا- نداده بودند.
قبل از ساعت ۲۱ آسمان خرمشهر و محل تلاقی کارون به اروند (نوک جزیره امالرصاص) مملو از توپها و خمپارههای منور شد و اگر بگویم مثل روز روشن شد سخن به گزافه نگفتهام.
همهی خرمشهر چنان زیر آتش قرار گرفت که صدا به صدا نمیرسید. من با بیسیم همچنان منتظر دستور علی چیتسازیان فرمانده تیپ بودم. میرزایی فرمانده ۱۵۶ منتظر دستور فرمانده تیپ بود و او منتظر حاج مهدی کیانی فرمانده لشکر.
ارتباط با گردان غواصی قطع شده بود و فقط صدای حبیبالله کاظمی هرازگاهی دل ما را امیدوار به شکسته شدن خط عراقیها میکرد. سلسله مراتب چنان بههمریخته بود که همه کاظمی را صدا میکردند و او هم مدام ما را توصیه به صبر میکرد که: «صبر کنید هنوز پایم به زمین نرسیده» منظورش این بود که هنوز پا به آنسوی نگذاشتهایم.
همهی امیدها به صدای حبیب بود و بهمرور صدای او کمتر شنیده میشد. وقتی مکالمه حاج مهدی کیانی را با حبیب میشنیدم امید به شکسته شدن خط در میرزایی فرمانده گردان و اطرافیانم بیشتر میشد.
ساعت ۱۲ شب بود صدای غرش هواپیماهای بعثی و بمباران همه را از جا کند و چنان به هوا پرتاب شدیم که دقایقی ازخودبیخود بودیم و وقتی به خود آمدیم متوجه شدیم جمعیت زیادی از بچههای تیپ الغدیر یزد در کنار ما قتلعام شدهاند.
ارتباط بیسیمی فرمانده لشکر با فرمانده یکی از گروههای غواصی حبیبالله کاظمی از ساعت ۱۲ ونیم به بعد کاملاً قطع شد و به دنبال آن از ترافیک صداها کاسته شد و برای من بیسیمچی ۱۵۶ که محلی از اعراب در جنگ و فنون نظامی نداشتم مسجل شد که عملیات شکستخورده!
تا ساعت سه بعدازظهر جمعه ۴ دی در خرابههای خرمشهر زیر آتش سنگین بودیم. صدای مارش و طبل پیروزی از رادیو یکی از همراهان دل ما را به درد میآورد تا اینکه اخبار ساعت ۱۴ را شنیدیم که میگفت: « آقای کمال خرازی سخنگوی تبلیغات جبهه و جنگ اعلام کرد عملیات کربلای۴ کاملاً ایذایی بوده....»
دستور تخلیه خرمشهر را به فرمانده گردان دادم و ساعت سه با چندین کمپرسی به هتل کاروانسرای آبادان برگشتیم.
منبع:مشرق
انتهای پیام/