بسته شعر/ عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی

اشعار مناجات با خدا را دراینجا بخوانید.

بسته شعر/ عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی/////به گزارش حوزه قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران،اشعار، شاعران اهل بیت در مناجات با خدا را در اینجا بخوانید.
 
 

غلامرضا سازگار

عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی
بر در غیر رفتی و دور ز آشنا شدی

قرار ما نبود این، مرا رها کنی چنین
دیده ز هم گشا ببین خود به کجا رها شدی

بندۀ بی‌ وفای من عبد گریز پای من
چرا گریختی ز من چه شد که بی‌وفا شدی

هر چه گناه کرده‌ای عفو نمودم از کرم
هر چه صدا زدم تو را باز ز من جدا شدی

حاصل خویش سوختی وصل مرا فروختی
اسیر نفس گشتی و هوایی هوی شد 

من همه هست خویش را بهر تو خلق کرده‌ام
تو همه را ندیدی و غرق یم خطا شدی

خداست یار و یاورت چگونه نیست باورت
دمی به خود بیا ببین که غافل از خدا شدی

رشتۀ وصل ما و تو پاره نمی‌شود بیا
خدای تو منم چرا بندۀ غیر ما شدی؟

مرا بس است آه تو گذشتم از گناه تو
دست بده به دست من از چه گریز پا شدی؟

خداست با تو «میثما» تو نیز باش با خدا
به سوی دوست کن سفر در به درِ کجا شدی؟

آرمان صائمى

بازهم نیمه ى شب گریه و آه آوردم
به درِ خانه ى تو باز پناه آوردم

رو سیاهم که نشد توبه ى من مقبولت
واى بر من که فقط بار گناه آوردم


مهربانِ دل من…رد نکنم از در خویش
من پشیمان شده ام…روى سیاه آوردم

اشک هاى منِ بیچاره سراب است ولى
دلخوش از اینکه به درگاه تو چاه آوردم

جان زهرا کمکم کن..آبرویم را بخر
به در خانه ى تو باز پناه آوردم

حمیدرضا محسنات

خیلی گرفته دور شما را گناهکار 
آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟

تو سربلند عالمی و سر به زیر ما 
تو عاری از گناهی و ماها گناهکار


هرجا مقدمات گناهی فراهم است 
نشناخته همیشه سر از پا گناهکار

مثل تویی شبیه مرا درک میکند ؟ 
تو نو و خیر و برکتی , اما گناهکار …

جای همه به سوی خدا توبه میکنم 
یک شب سحر کنی تو اگر با گناهکار

اهل گناه مانده , فقط چون که وا نشد 
پایش به کربلای معلی گناهکار

جایی نمانده , از همه جا رانده آمده 
باید که جا دهی تو و اِلّا گناهکار …

دیدم به خواب صحن تو راهم نداده اند
آمد صدایتان که بفرما گناهکار …

حسن کردی

توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردم

هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم

رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس
مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم

من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم
به همین تشنگی ساده قناعت کردم

روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند
عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم

هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم
روزه ام را فقط افطار به تربت کردم

خواستم از عطش روزه بگویم اما
از لب تشنه اش احساس خجالت کردم

روزه ام روضه شد و روضه مرا میکشدم
یاد ان تشنه لب کرببلا میکشدم

امیر عظیمی

سفره داری که به من اذن ضیافت داده
بار دیگر به گدا لقمه ی عزت داده

ماه شعبان و رجب رفت و به من گفت کسی
رمضان آمده و حق به تو فرصت داده


ای گنهکار! پشیمان شو، خدا در این ماه
به خلاصی تو از نار رضایت داده

روزه و نافله و ذکر و دعاهای سحر
من چه کردم به من این قدر لیاقت داده

ماه میلاد امام حسنم این ماه است
رمضان را پسر فاطمه برکت داده

به شب قدر که آیینه ی زهراست قسم
شیعه را حب علی بر‌گ برائت داده

روزه داری و لب تشنه و قرآن خواندن
اثر چیست به من فیض تلاوت داده؟!

به فدای لب عطشان اباعبدالله
او به قرآن خداوند حلاوت داده

این حسین است که عالم همه دیوانه ی اوست
این حسین است به من حال عبادت داده

روی آن سینه که بوسید نبی چکمه نکوب!
شمر ملعون، که به تو این همه جرات داده؟!
 
 
انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۳ ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱
بسیار زیبا و دلنشین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۶ ۰۲ اسفند ۱۳۹۹
بسیار زیبا
Afghanistan
ناشناس
۱۸:۰۲ ۲۲ آذر ۱۳۹۹
عالیست
آخرین اخبار