او فردی آرام و ساكت بود و قبل از این كه به جبهه برود به كار بنایی مشغول بود.
هنگامی كه میخواست برای جبهه ثبت نام كند، چون از سن كمی برخوردار بود شناسنامه را دستکاری كرد.
از وقتی كه توانست وارد جبهه شود تا هنگام شهادت، در جبهه بودد. محمد خیلی مهربان بود و هر وقت به مرخصی میآمد از جبهه مطالبی تعریف میكرد.
آخرین مرتبه كه به مرخصی آمده بود، خداحافظی قطعی كرد تا به جبهه برود. او بر خلاف دفعات قبل، پس از پنج دقیقه سركوچه برگشت و برای بستگان با دست تكان دادن ابراز احساسات كرد.
آری؛ او رفت تا به آرزوی دیرینهاش در عملیات كربلای سه رسید و به لقاء الله پیوست.
فرازی از وصیت نامه شهید مركوبی بیدگلی
سلام بر تو ای پدر عزیز و مادر مهربانم؛ اگر چنانچه در راه خدا كشته شدم، باید خوشحال و شادمان باشید كه فرزندتان در راه خدا به شهادت نائل گشته و به آرزوی خود رسیده است. شما چون كوه استوار باشید. مبادا متأثر و غمگین شوید.
پدر عزیزم؛ درود بر تو كه همچون ابراهیم، فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی. بدان و آگاه باش كه اسماعیلت به فرمان خدای بزرگ عمل خواهد كرد و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمیداند.
مادرم؛ اگر در این راه كشته شدم، به آرزویم رسیدهام و اگر هم سالم برگشتم، همیشه راه الله را خواهم رفت و چنانچه شهید شدم، برایم گریه نكن و هر وقت خواستی برای من گریه كنی، برای علیاكبر و علیاصغر امام حسین (ع) گریه كن كه من از آنان عزیزتر نیستم، بلكه من یك بنده گنهكارم.
مادرم؛ افسرده و ناراحت مشو كه هرگونه افسردگی و ناراحتی، باعث عذاب روحی من میشود. خوشحال و امیدوار باش و صبر نما كه خدا با صابرین است.
برادرانم؛ شما پوینده و كوشنده این راه كه راه خدا و بهترین راه است باشید و مبارزه در راه خدا را از یاد نبرید.
خواهرانم؛ از این به بعد رسالت زینب گونه در پیش دارید و باید زینب گونه پیام شهدا را به گوش جهانیان برسانید.
برادران، خواهرانم و دوستانم؛ از شما خواهش میكنم كه هیچ وقت رهبر و امام عزیز و بت شكن را تنها نگذارید و گوش به فرمان او باشید.
روحش شاد و یادش گرامی
انتهای پیام/