برخی از اشعاری را که با موضوع مناجات با خداوند سروده شده اند، در اینجا می آوریم.

به گزارش حوزه قرآن و عترتگروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امیرمؤمنان علیه السلام، درباره پاره ‌ای از فضایل ماه رمضان و مناجات در آن می فرمایند:


بَشرِّ أَیُهَا الصّائِم فَإِنَّک فی شَهرٍ صیِامُک فِیهِ مَفروضٌ و نَفَسُک فِیه تَسبیحٌ وَ نَومُک فِیه عِبادَهٌ وَ طاعَتُک فِیه مَقبولَهٌ وَ ذُنُوبُک فِیه مَغفورَهٌ وَ أَصواتُک فِیه مَسموعَهٌ وَ مناجاتُک فِیهِ مَرحومَهٌ؛(8) «بشارت باد بر تو ای روزه ‌دار، همانا تو در ماهی به سر می ‌بری که روزه تو در آن واجب است و نفَس تو در آن تسبیح و خواب تو در آن عبادت می ‌باشد و طاعت تو مقبول خداوند است و گناهانت بخشیده می شود و صداها و درخواست های تو شنیده می شود و مناجات تو مشمول عنایت و رحمت الهی قرار می گیرد».


در توضیح جمله «واصواتک فیه مسموعه» باید گفت که گاهی بچه یا سفیه و یا انسان دون‌ پایه ای در جمعی سخنی می گوید که بدان توجه نمی شود. در این صورت گفته می شود که سخن او مسموع نشد، یعنی کسی به سخن او اعتنایی نکرد. ممکن است بر اثر فاصله و حجابی که گناهان بین انسان خطاکار و خداوند ایجاد کرده، خداوند اعتنایی و توجهی به درخواست های او نکند. اما خداوند در ایام خاص و مبارک، نظیر ماه مبارک رمضان که بار عام به بندگانش می دهد و قول داده که آنان را از لطف و رحمت واسعه خود بهره مند سازد، به صداها و درخواست های آنان توجه می کند و آنها را به اجابت می رساند و این عنایت الهی حاکی از اهمیت مناجات و تأثیر آن در ایام خاص است و البته چنان که در روایات آمده است، به جز ماه مبارک رمضان و ایام خاص، در اوقات معینی نظیر وقت سحر مناجات با خدا دارای اهمیت ویژه است و مورد عنایت و توجه خاص خداوند قرار می گیرد. در اینجا به برخی از اشعاری که با موضوع مناجات با خداوند سروده شده اند، اشاره می کنیم: 

مظاهر کثیری نژاد

نفس آلوده ی نفسم که هوا می خواهم
عبد شیطان شده ام ، آه ، خدا می خواهم

نه نمازی ، نه نیازی ، نه دعایی به لبم
حالت سوز مناجات و دعا می خواهم

هر طبیبی نتوانست مداوام کند
دلم از درد گرفته ست دوا می خواهم

نه هراسم ز عذاب ست و نه شوقم به وصال
کمم این است،کمی خوف و رجا می خواهم

بر سر سفره ی احسان تو خوبان جمعند
بین خوبان سر خوان تو جا می خواهم

گره ی کار به هر واسطه ای وا نشود
ضامنی مثل غریب الغربا می خواهم

روزه بی روضه صفایی که ندارد اصلا
اندکی روضه ی شاه شهدا می خواهم

کشته ی کشته ی اشکم که طلب کردم اشک
طلب عفو جدا ، اشک ، جدا می خواهم

به تو دلداه ام ارباب ، که غیر از این نیست
از شما کی طلب غیر شما می خواهم؟

نسخه ای ساده علاج دل بیمار من است
من فقط یک سفر کرب و بلا می خواهم

موسی علیمرادی

نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست
نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست

هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده
هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و به جاست

سر به زیر آمده ام باز سر افرازم کن
ای کسی که همه جا پرچم لطفت بالاست

اشتراک من و تو باعث شرمم شده است
گنه من به خفا و کرم تو به خفاست

پشت کردند همه عالم و آدم بر من
گرچه سخت است غمی نیست که رویم به خداست

بد زمین خورده دلم گر که چنین می گریم
که نشان به زمین خوردن آیینه صداست

حاجتی را که روا نیست فزون شکر کنم
گاه بینایی من کوری چشم گره هاست

گرچه زشت است گناه از من مخلوق ولی
بخشش از سوی تو ای خالق زیبا زیباست

گر پی مستحقی تا که بر او لطف کنی
نیست بیچاره تر از من که نیازم به سخاست

هم بلایم بده هم کرببلا حرفی نیست
درد با عشق حسین بن علی عین دواست

سید محمد میر هاشمی

ای ترنم دلها لا اله الا الله
ذکر هر دل شیدا لا اله الا الله


ترجمان توحیدی سد موج تردیدی
ای ترانه ی زیبا لا اله الا الله


کعبه ی وصالی تو وصف ذوالجلالی تو
ای حقیقت دنیا لا اله الا الله


نغمه های ربانی آشکار و پنهانی
بر لب همه اشیا لا اله الا الله


آیه ی مبینی تو بنده آفرینی تو
رستگاری جانها لا اله الا الله


من همان خطاکارم بنده ی جفاکارم
می کنم ز دل آوا لا اله الا الله


عبد حلقه در گوشم جام عفو حق نوشم
ای سروش جان افزا لا اله الا الله


در گنه زمین خوردم آبروی خود بردم
گشته ام چه نازیبا لا اله الا الله


توبه می کنم امشب حق دلبر زینب
جان زاده ی زهرا لا اله الا الله


من که شور و شین دارم ذکر یا حسین دارم
نامه ام نما امضا لا اله الا الله


رحمتت نصیبم کن زائر حبیبم کن
کربلایی ام بنما لا اله الا الله


یا حسین اگر پستم سر سپرده ات هستم
کن شفاعتم مولا لا اله الا الله


تا ظهور دلدارم نغمه ی دل زارم
العجل گل زهرا لا اله الا الله

محمد کاظمی نیا

در بارگاه قدس مرا نیست منزلت
بویی نبرده ام ز بزرگان معرفت


بخشنده ای و بنده ی شرمنده ات منم
بین منو تو نیست خدایا مشابهت


من مدتی است بندگی ات را نکرده ام
عبد خودش نوشته مرا نفس بد صفت


از زهر هر گناه دلم مرد و زنده شد
من را به نار می برد این نفس عاقبت


خیلی گناه می کنم و توبه می کنم
این توبه های گرگ ندارد ولی صحت


قبل از عذاب کار مرا حل و فصل کن
اینجا بگیر گوش مرا جای آخرت


من قصد کرده ام نروم سمت معصیت
می خواهد این مسیر تلاش و مقاومت


چندیست کفش جفت کن بزم هیئتم
دارم من از تمام مقامات این سِمُت


آب و هوای شهر نجف مرحم من است..
بالی گشوده ایم برای مهاجرت


  در بارگاه قدس مرا نیست منزلت
بویی نبرده ام ز بزرگان معرفت


بخشنده ای و بنده ی شرمنده ات منم
بین منو تو نیست خدایا مشابهت


من مدتی است بندگی ات را نکرده ام
عبد خودش نوشته مرا نفس بد صفت


از زهر هر گناه دلم مرد و زنده شد
من را به نار می برد این نفس عاقبت


خیلی گناه می کنم و توبه می کنم
این توبه های گرگ ندارد ولی صحت


قبل از عذاب کار مرا حل و فصل کن
اینجا بگیر گوش مرا جای آخرت


من قصد کرده ام نروم سمت معصیت
می خواهد این مسیر تلاش و مقاومت


چندیست کفش جفت کن بزم هیئتم
دارم من از تمام مقامات این سِمُت


آب و هوای شهر نجف مرحم من است..
بالی گشوده ایم برای مهاجرت

حسين ايزدي

کجاست اهل دلي که نگاه ما بکند
براي حال خراب دلم دعا بکند

کجاست خبره طبيبي که کيميا داند
مس وجود مرا بهتر از طلا بکند

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به يک نگاه مرا بنده خدا بکند

همين که داد و فغانم بلندشد ديدم
جناب خواجه شيراز اين ندا بکند:

طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليک
چو درد در تو نبيند که را دوا بکند

مرا بگير و در خانه ات مقيمم کن
چقدر عبد فراري بروبيا بکند...

... به کارمن گره کور خورده است اما
گشايش از گره ام ذکر يارضا بکند

چه مي شود شب جمعه يکي ز کرب و بلا
حواله اي بفرستد مرا صدا بکند

چه مي شود که در آن جمعه عبد بي سر و پا
نماز صبح به موعود اقتدا بکند

 غلامرضا سازگار

اگر رو سياهم اگر رو سفيدم
تو هستي پناهم تو هستي اميدم

همه از گنه شرمسارند اما
من از کثرت تو به خجلت کشيدم

تو آغوش خود را برويم گشودي
ولي من به دنبال شيطان دويدم

تو از من به جز جرم و عصيان نديدي
من از تو به جز عفو و رحمت نديديم

تو نزديک بودي و من دور از تو
تو پيوند کردي من از تو بريدم

نه رنگي به رويم نه عطري به بويم
همه گرد گل بودم خار چيدم

تو بيدار و من خفته در خواب غفلت
تو هشدار دادي و من آرميدم

تو از مهر ناز مرا مي کشيدي
من از جهل قهر تو را مي خريدم

بيا بر گناهم بکش خط غفران
کرم کن که بر آخر خط رسيدم

تو بر عيب ها پرده پوشي دريغا
که من پرده خويشتن را دريدم

الهي الهي به «ميثم» نگاهي
به روي سياهم به روي سفيدم

 

انتهای پیام/
 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار