به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حدود 20 سال پیش وقتی صحبت از تحصیلات آکادمیک و رفتن به دانشگاه در خانوادهها مطرح میشد، ملاک اصلی اسم دانشگاه و جایگاه آن در بین افکار عمومی بود، بهگونهای که بیشتر خانوادهها تلاش میکردند فرزندانشان به مهمترین دانشگاه کشور راه یابد.
این مساله آنقدر در بین مردم پررنگ بود که خود داوطلب نیز اگر در دانشگاهی اسم و رسمدار قبول میشد، اما علاقهای به رشتهاش نداشت؛ حاضر بود قید علاقهاش را بزند و تنها به دانشگاهی که در آن پذیرفته شده بیندیشد؛ موضوعی که امروزه دیگر به فراموشی سپرده شده است و نهتنها داوطلبان بلکه خانوادههایشان نیز بیش از اینکه روی اسم و جایگاه دانشگاه متمرکز شوند، به تحصیل در رشته مورد علاقه فرزندانشان فکر میکنند.
شاید در ابتدا اینگونه برداشت شود که تنها دلیل این اتفاق آن است که این روزها تعداد دانشگاهها و مراکز علمی در کشور بسیار زیاد شده است، اما این همه ماجرا نیست؛ چراکه اگر نگاهی به رتبه دانشگاههای غیردولتی کشور در سطح جهان داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که این روزها دانشگاه آزاد اسلامی توانسته از لحاظ علمی به جایگاه بالایی برسد و دیگر انحصار اعتبار مدرک تنها در اختیار چند دانشگاه نیست؛ علاوهبر آن بعد از فارغالتحصیلی جمعیت بالایی از دانشگاهها و در مقابل بالا رفتن آمار بیکاری در آنها، تبوتاب تحصیل در دانشگاههای معروف در جامعه تا حدودی فروکش کرده است و بسیاری از داوطلبان ورود به دانشگاه ترجیح میدهند به جای گرفتن مدرک صرف، مهارتی را فرا بگیرند تا بتوانند از طریق آن منبع درآمدی برای خود دست و پا کنند.
از سوی دیگر تحصیل در دانشگاهها هزینههایی را نیز به دنبال دارد؛ بهخصوص اگر داوطلبی بخواهد به دور از شهر محل سکونت خود به دنبال درس و دانشگاه برود که هزینههایش چندبرابر میشود. البته منظور از هزینههای تحصیل صرفا مسائل مالی و مادی نیستند، چراکه گاه دوری از خانواده هزینههای روحی و روانی را به داوطلب وارد میکند که جبران آن بهراحتی میسر نیست.
در حقیقت داوطلبانی که میخواهند در شهر دیگر و جدا از خانوادههایشان به تحصیل ادامه دهند؛ همیشه نگرانیهایی دارند؛ نگرانیهایی که بخشی از آن به مسائل مالی و تامین آن برمیگردد، بخشی نیز به دلیل شرایط شهر جدید و تنها زندگی کردن داوطلب است، با وجود اینکه بخش زیادی از همین داوطلبان مجبور به زندگی در خوابگاهها هستند، اما حضور در جمع دوستان جدید و احساس امنیت از بابت زندگی خوابگاهی نیز نمیتواند آنها را از فشارهای روحی و روانی که متناسب با شرایطشان است، نجات دهد؛ موضوعی که قطعا دانشجویان مقطع کارشناسی را پیش از دیگران با خود درگیر میکند، چراکه آنها اولین تجربه دوری از خانواده آن هم به مدت طولانی را تجربه میکنند و بهراحتی نمیتوانند با آن کنار بیایند. البته اگر بخواهیم از معضلاتی که پیرامون زندگی مجردی و اجاره کردن خانه از سوی دانشجویان بگذریم و آن را بهطور کامل فاکتور بگیریم، باید بگوییم که این مشکلات گاهی به حدی زیاد میشود که کاری از دست مراکز مشاوره نیز برنمیآید. شاید به همین دلیل است که این روزها داوطلبان و خانوادههایشان ترجیح میدهند به جای آنکه به شهر دیگری رفته و سختیهای تحصیل در آنجا را به جان بخرند، در شهر خودشان بمانند و در یکی از دانشگاههای شهرشان به تحصیل بپردازند. با این حال سراغ چند روانشناس و جامعهشناس رفتیم تا نظر آنها را درباره آسیبهایی که دانشجویان غیربومی آنها را تجربه میکنند، بپرسیم.
امان ا... قراییمقدم، جامعهشناس دربارهاش میگوید: «قطعا تحصیل دانشجویان در محل سکونتشان به مراتب بهتر از رفتن به شهر دیگری است؛ چراکه این کار علاوهبر کاهش هزینههای زندگی دانشجویی باعث آرامش خاطر آنها میشود و خانوادهها نیز دلنگرانی کمتری نسبت به دوران تحصیل فرزندان خود دارند.»
او ادامه میدهد: «درست است که معضلات اجتماعی وجود دارد؛ اما دختران دانشجو در معرض آسیبهای اجتماعی بیشتری قرار دارند و همین موضوع فشار روانی را هم به آنها و هم به خانوادههایشان وارد میکند. در حالی که اگر دانشجویی در شهر خود تحصیل کند، کیفیت تحصیلی به مراتب بیشتری نیز نسبت به دانشجویان غیربومی دارد؛ کیفیتی که بخشی از آن به خاطر کاهش فشارهای روانی روی دانشجو است.»
این جامعهشناس تصریح میکند: «از آنجا که امروزه قوانین آموزشی در کل کشور یکسان است و منابع درسی نیز در دانشگاهها تفاوتی با یکدیگر ندارد، بهترین راهکار برای فرار از فشارهای روحی و روانی و همچنین آرامش خاطر خود دانشجو و خانوادهاش این است که تا حد ممکن در شهر خود به تحصیل بپردازد؛ هرچند در هر شهری معضل اجتماعی وجود دارد، اما حضور در کنار خانواده بسیاری از مشکلات را برطرف میکند.»
قراییمقدم میافزاید: «شاید یکی از اصلیترین دلایل وجود مشغله ذهنی برای دانشجویان این است که آنها تا پیش از آن در جمع خانواده و فامیل خود بودهاند، اما با رفتن به شهر محل تحصیل خود مجبورند اوقات فراغت خود را با دوستانی که شناخت زیادی هم از آنها ندارند بگذرانند؛ از سوی دیگر عدم حضور خانواده باعث میشود آنها نیز فشارهای روانی را به خاطر عدم حضور در محیط زندگی فرزندشان تحمل کنند و بهرغم دور بودن این دو از یکدیگر، اما تشویشی که بین آنها وجود دارد، در تماسهای تلفنی و حتی دیدارهای کوتاهمدت به یکدیگر منتقل میشود و وضعیت را بدتر میکند.»
ابراهیم اصلانی، روانشناس و نویسنده کتاب «متشکرم، ببخشید، لطفا!» درباره معضلات دانشجویان غیربومی به «فرهیختگان» اینطور میگوید: «قطعا معضلاتی متوجه دانشجویانی که در شهرهای غیر از محل سکونت خود تحصیل میکنند، وجود خواهد داشت و نمیتوان منکر این مساله شد؛ اما این موضوع شامل همه دانشجویان غیربومی نیست و نمیتوان آن را به کل جامعه دانشجویان غیربومی بسط داد. در حقیقت برای آن دسته از دانشجویانی که خانوادههایشان در طول زندگیشان تمام امکانات را در اختیار آنها قرار میدهند، با مشکلات بیشتری در دوران تحصیل خود به دور از خانواده روبهرو خواهند شد؛ چراکه این دانشجویان از لحاظ عاطفی و اجتماعی به هیچعنوان آمادگی زندگی بهطور مستقل را ندارند و از سوی دیگر از لحاظ مدیریتی نیز با مشکلاتی روبهرو میشوند.»
او ادامه میدهد: «قطعا وقتی قرار است فردی بهتنهایی زندگی کند، باید بتواند همه جوانب زندگی خود از مسائل مالی گرفته تا تهیه وسایل مورد نیاز و اداره خانه را انجام دهد، اما برای دانشجویانی که تا پیش از آن با خانواده خود زندگی کردهاند و یکباره میخواهند تمام مسئولیت زندگی تنهایی را برعهده بگیرند، فشارهای روانی و روحی زیادی وارد میشود و همین مساله برایشان مشکلساز خواهد شد.»
این روانشناس تصریح میکند: «جامعه ما هنوز به تربیت سنتی پایبند است و خانوادهها بر اساس آن عمل میکنند و همین تربیت باعث میشود تا فرزندان از آمادگی مدیریتی برخوردار نباشند و در مقابل نیز چون دانشجویان تجربه دور از خانواده زندگی کردن را ندارند، ممکن است در حوزه روابط اجتماعی و ارتباطگیری با افراد در شهر جدید با موانعی روبهرو شوند، البته این مساله بیشتر متوجه دانشجویان مقطع لیسانس است که برای اولین بار تجربه زیست تنهایی را خواهند داشت.»
اصلانی تاکید میکند: «البته همه معضلات و آسیبهایی که متوجه دانشجویان غیربومی است، به شرایط و شهر محل تحصیل آنها بستگی دارد و نباید فراموش کنیم که کشورما از لحاظ فرهنگی شرایط خاص به خود را دارد، هر چند با گسترش فضای مجازی دیگر روابطعمومی در چارچوب گذشته تعریف نمیشود، اما هنوز هستند جوانانی که در ارتباطگیری با مشکل روبهرو هستند و مشکلات این افراد طبیعتا بیش از سایرین است.»
او معتقد است: «اما آنچه واضح است این است که ما تصور میکنیم با مهاجرت دانشجویان به شهر محل تحصیل یک نوع تعارض در بین آنها ایجاد میشود که این موضوع بیشتر به دیدگاه ما برمیگردد؛ چراکه اینگونه نیست همه دانشجویانی که در شهری غیر از محل سکونت خود تحصیل میکنند با مشکل مواجه شوند؛ چراکه امروزه شرایط جامعه به شکلی پیش رفته است که دانشجو در شهر محل سکونت خود هم میتواند با مشکل روبهرو شود؛ در واقع نظام فرهنگیمان درک درستی از مسائل فرزندان ندارد و بعد برای توجیه بسیاری از مشکلات موجود، مسائل را تنها به روابط اجتماعی ناسالم منحصر و تصور میکنیم همه مشکلات پیرامون این مساله میگذرد.»
اصلانی میگوید: «اصلیترین اشکال ما این است که نگاه سنتی فرهنگیمان همچنان نتوانسته تحولات اجتماعی امروز را بپذیرد و به همین دلیل میبینیم که گاهی مواقع نگاه اشتباهی به تحصیل دانشجویان در سایر شهرها وجود دارد، هرچند نمیتوان منکر وجود مشکلات و معضلات در این زمینه شد، اما اگر خانوادهها مسائل تربیتی را بهدرستی به فرزندانشان آموزش دهند، تا آنها بتوانند راه درست را از نادرست بهخوبی تشخیص دهند، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.»
سهیل میرآقایی، روانشناس دیگری است که اصلیترین معضل برای دانشجویان غیربومی را زندگی در خوابگاه دانشــگاههــا میداند و مــــیگـویـد: «تضادهای فرهنگی که میان دانشجویان خوابگاهی وجود دارد در ماههای ابتدایی که هنوز دانشجویان شناخت درستی از یکدیگر ندارند، باعث بروز مشکلات زیادی میشود؛ از سوی دیگر گاهی تضادهای فرهنگی است بهحدی است که حتی بعد از یک سال زندگی در خوابگاه نیز برخی مشکلات از بین نمیرود و همین باعث فشار روانی مضاعف به دانشجویان است.»
این روانشناس تصریح میکند: «قطعا آشنایی با فرهنگهای جدید مزیت مثبتی برای هرکس به شمار میرود، اما در مقابل زندگی دانشجویی و حضور چند فرهنگ در کنار هم باعث میشود تا دانشجویان بهتدریج از فرهنگ سنتی خود فاصله گرفته و از هر فرهنگ بخشی را بپذیرد که در حقیقت شخصی با چند فرهنگ خواهیم داشت.»
میرآقایی معتقد است: «خانواده در جامعه ما شکل سنتی خود را دارد، در حالی که دوری یکباره دانشجو از خانواده باعث میشود همه اقداماتی که تا پیش از آن خانواده برای او انجام میداد، قطع شده و همچنین نظارت خانواده نیز از بین میرود و این مسائل باعث ایجاد استرس و درنهایت ایجاد فشار روحی به دانشجو میشود، از سوی دیگر عدم نظارت خانواده و قرارگیری دانشجو در جمع نسبتا بزرگی از هم سن و سالهای خود باعث میشود تا احتمال بروز آسیبهای اجتماعی در آنها بالا برود.»
او بیان میکند: «علاوهبر تضادهای فرهنگی که میان دانشجویان وجود دارد، باید بپذیریم که سبک زندگی هر خانوادهای با دیگری متفاوت است و اگر این مهم را در کنار تضاد فرهنگی موجود در شهر قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که زندگی خوابگاهی حداقل در ماههای ابتدایی بهقدری سخت است که شاید فشارهای روانی ناشی از آن تا مدتها با دانشجو همراه شود. اگر بخواهیم به آن فشارهای ناشی از مسائل درسی را نیز اضافه کنیم، باید بگوییم که دانشجویان در بدترین شرایط قرار میگیرند که همین مساله میتواند زمینهساز ایجاد بسیاری از معضلات اجتماعی در میان آنها شود.»
میرآقایی میگوید: «اگر اینگونه تصور شود که دانشجو میتواند برای فرار از فشارهای ناشی از زندگی خوابگاهی به اجارهخانه روی بیاورد باید عنوان شود که این کار اشتباه بزرگتری محسوب میشود؛ چراکه با این کار دیگر خبری از نظارتهای دانشگاه نیست و حذف همین مولفه خود بهتنهایی میتواند زمینهساز بروز بسیاری از معضلات باشد که شاید در ابتدا این نوع زندگی برای دانشجو بهتر و راحتتر به نظر بیاید، اما علاوهبر مشکلات مالی که بر او تحمیل میکند، گاه میتواند مسیر زندگی او را نیز به طور کلی تغییر دهد.»
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/