به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ روزنامه «حمایت» در یادداشتی به قلم «اصغر زارعی» نوشت:
سیاستمداران آمریکایی در ادامه توهماتی که چندین دهه است دامن مقامات این کشور را گرفته، سناریویی از پیش شکستخورده مبنی بر ایجاد ناآرامی در کشورمان را با هدف به اصطلاح براندازی کلید زدهاند. رئیسجمهور آمریکا، از یکسو بارها در حمایت از اغتشاشات، توئیت و سخنپراکنی کرده و از سوی دیگر، علیالدوام بر طبل تحریمهای ایران میکوبد. «مایک پمپئو»، وزیر خارجه آمریکا چند هفته پیش در جلسهای با حضور ضدانقلاب در کالیفرنیا، از نظام اسلامی بهشدت انتقاد کرد و با حمایت علنی از ناآرامیها مدعی شد که «آمریکا پشتیبان صدای فراموششده مردم ایران است»!
بیشتر بخوانید: فراتحلیل سخنان وزیر خارجه آمریکا
این در حالی است رسانههای مختلف رژیم صهیونیستی ماه گذشته گزارش دادند که این رژیم همراه با آمریکا از چند ماه پیش کارگروهی مشترک تشکیل دادهاند که هدف آن راهاندازی تظاهرات در ایران برای ناآرام کردن اوضاع داخلی این کشور است. وزارت خارجه آمریکا نیز در اوایل این هفته در بیانیهای توئیتری نوشت: «ما اعتراضات اخیر در اصفهان، کرج، شیراز، تهران و شهرهای دیگر ایران را از نزدیک دنبال میکنیم» و همچنین مدعی شد آمریکا از «صدای مردم ایران» حمایت میکند!
از سوی دیگر، «نبوت گینگیریچ»، رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا در اظهاراتی در اجلاس سالانه منافقین در پاریس، خواستار تغییر حکومت در ایران شد و با خیالبافی ادعا کرد که «این امر عملی است، مشروط به اینکه، آمریکا موضعی تهاجمی علیه انقلاب اسلامی اتخاذ کند.» «نیکی هیلی»، نماینده دائم آمریکا، «میت رامنی»، سناتور جمهوریخواه و جمعی دیگر از فعالان عرصه سیاست در این کشور هم خواستار حمایت از ناآرامیها در کنار اعمال تحریمهای بیسابقه نفتی و تجاری علیه جمهوری اسلامیشدهاند تا بهزعم خود، نظام اسلامی را تغییر بدهند یا دستکم، مسئولین کشور را به تغییر محاسبات خود در سیاستهای منطقهای و موشکی وادار کنند. به تعبیر رویترز، «دولت دونالد ترامپ کارزاری متمرکز بر حملات لفظی و آنلاین را آغاز کرده که هدف آن ایجاد ناآرامی و اعمال فشار بر ایران است.»
2. «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی آمریکا و از چهرههای جنگطلب حزب جمهوریخواه، چندی پیش بار دیگر از آرزوی بربادرفته آمریکا سخن گفت و تصریح کرد که «انقلاب ایران نباید چهلسالگی خود را جشن بگیرد»! این کد را «فرانسیس فوکویاما»، نظریهپرداز آمریکایی در سال 1984 داده بود تا از طریق تغییر سبک زندگی اسلامی مبتنی بر نفی فرهنگ شهادت و انتظار در کنار ترویج اسلام غیرسیاسی، نظام اسلامی را از درون دچار استحاله کنند که این نظریه در مقام عمل با شکست کامل مواجه شد.
درنتیجه، پروژه ناامن سازی مرزهای ایران را دستور کار قرار دادند که فاز اول آن در سال 2001 با حمله به افغانستان عملیاتی شد و مرحله بعد را در سال 2003 از طریق هجمه به عراق کامل کردند. سه سال بعد، وقتیکه آتش جنگ در همسایههای شرقی و غربی ایران، بر اقتدار انقلاب اسلامی اثر نگذاشت، طرح حمله به حزبالله لبنان را پی گرفتند و آنقدر از پیروزی مطمئن بودند که سلولهای زیادی در زندان گوانتانامو را به فرماندهان مقاومت اسلامی اختصاص دادند که سرانجامی جز خاکمال شدن پوزه آمریکا و اسرائیل در برنداشت.
در کنفرانس «هرتزلیا» در سال 2009، سران نظام سلطه به این نتیجه رسیدند که حمله به حزبالله، اشتباه بود و باید بازوی امدادرسانی و عمق استراتژیک ایران، یعنی سوریه را هدف قرار دهند. علیرغم هزینه بسیار سنگین و تجهیز بیسابقه نیروهای تکفیری، خط رسانهای اخیر جبهه عبری، غربی، عربی پس از حدود 7 سال بر پیروزی قاطع مقاومت بر این توطئه سنگین حکایت دارد؛ بهنحویکه شاهد گفتگوی کشورهای مشارکتکننده در جنگ سوریه برای احیای روابط دیپلماتیک با دمشق هستیم.
آمریکا و اذنابش پسازاین مرحله به سراغ یمن رفتند. میپنداشتند که ظرف چند ماه کار این کشور را یکسره میکنند و تنگه باب المندب را که گذرگاهی تجاری و حساس در مبادلات جهانی است را از خطر انصارالله که علقهای معنوی و گفتمانی با انقلاب اسلامی دارد، در امان نگه میدارند که این رشته هم پنبه شد.
استیلا بر باب المندب به معنای تسلط بر کانال سوئز نیز هست و اشراف ایران بر تنگه هرمز، یعنی دست برتر جمهوری اسلامی در سه تنگه حیاتی که معبر حدود نیمی از انرژی جهان به شمار میآیند. درنتیجه، قارونهای منطقه و دیکتاتورهای بینالمللی دچار وحشتی عمیق شدند و آخرین تیر ترکش خود را برای بهاصطلاح زمینگیر کردن ایران اسلامی در چله کمان قرار دادند.
3. استیصال مثلث شوم آمریکا- غرب، صهیونیستها و ارتجاع منطقه، آنها را به این نتیجه رساند که تنها راه باقیمانده برای مهار، تغییر نظام و یا تغییر محاسبات انقلاب اسلامی، ایجاد ناآرامی و اغتشاش در کشور و قرار دادن مردم در مقابل حاکمیت از طریق تشدید فشارهای اقتصادی است. برآوردشان هم این است که نظام اسلامی وقتی از درون دچار آشفتگی در بازارهای مالی و پولی شود، مجالی برای عرضاندام منطقهای ندارد و هزینههای خاموش کردن آتش فتنه، فرصتی برای ارتقاء توان موشکی باقی نمیگذارد.
درنتیجه، حیطه اقتدار جمهوری اسلامی کوچکتر شده و سرگرم دفع ناآرامیها خواهد شد. ازاینرو میبینیم که از صدر تا ذیل مقامات آمریکایی در معیت گاوهای شیرده و سگ هار منطقه، همگی ژست جانبداری از مردم را گرفتهاند و با کلید زدن جنگ روانی و اقتصادی، به دنبال ایجاد آلترناتیو از میان اپوزیسیون ورشکسته خارج نشین هستند. اشارهای که «امیر حاتمی»، وزیر دفاع و پشتیبانی به هزینه 137 میلیارد دلاری یکی از کشورهای منطقه برای کشاندن آشوب به ایران و پشتیبانی از گروههای تروریستی در عراق و سوریه داشتند نیز دقیقاً ناظر به همین ماجراست.
4. ناگفته نماند که عدم پذیرش مسئولیت توسط برخی مسئولین در فرونشاندن التهابات اقتصادی و بیتدبیریها در این بخش که موجب افزایش قیمت ارز، سکه، دلار، مسکن و حتی برخی کالاهای اساسی شده، خواسته یا ناخواسته مصداق آب به آسیاب دشمن ریختن است. اقدام و عمل برای جبران سوء مدیریتها، چاره کار است و نباید توپ را به زمین تحریم و محدودیتهای خارجی انداخت .
و بالاخره اینکه، مردم همیشه نشان دادهاند که در شرایط فتنه و غبارآلود، مصالح و آرمان انقلاب را حتی بر معیشت خود ترجیح داده، با بصیرتی مثالزدنی همچون ناآرامیهای سال گذشته، راه نفوذ براندازان و دشمنان قسمخورده را سد میکنند و آخرین هماورد استکبار با نظام اسلامی را از رهگذر هوشیاری، وحدت و همدلی ناکام خواهند گذاشت.
منبع: روزنامه حمایت
انتهای پیام/