به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛توبه به معنى بازگشتن از گناه و كار بد، و نام نهمين سوره قرآن مجيد است. نام اين سوره از آيه 105 آن گرفته شده است. در اين سوره داستان متخلّفين از جنگ تبوک آمده است. سوره توبه تنها سوره اى از قرآن است كه بدون "بسم اللّه الرّحمن الرّحيم" آغاز مى شود. زيرا اعلان جنگ به مشركان و برائت از آنان است.پاره اى از موضوعات اين سوره عبارتند از: قطع رابطه با مشركان، جهاد در راه خدا، ستايش مجاهدان راه خدا، لزوم تحصيل علم، و پرهيز از تراكم ثروت، داستان هجرت پيامبر(ص)، موضوع ماه هاى حرام، گرفتن جزيه از اقلّيت هاى مذهبى، سرنوشت منافقان و موضوع زكات. اين سوره در مدينه نازل شده و 129 آيه دارد.
براي اين سوره ده نام ذکر کرده اند، ولي نام «توبه» به دليل آيات فراواني که در اين باره سخن گفته است و نام برائت به خاطر آمدن در ابتداي سوره، مشهورتر است.
سوره توبه تنها سوره اي است که با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز نشده است. درباره دليل اين امر از قول امام علي عليه السلام آمده است: «بسم الله الرحمن الرحيم براي امان دادن و رحمت است و سوره برائت براي دفع امان و جنگ نازل شده است»2 از اين رو در ابتداي اين سوره "بسم الله" نيامده است.
از پيامبراکرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده: «هر کس سوره انفال و توبه را قرائت نمايد، من شفاعت کننده و گواهي دهنده به سود او در روز قيامت هستم که او از نفاق مبرّا است و به تعداد همه مردان و زنان منافق در دنيا، ده حسنه به او عطا مي شود و ده گناه از او پاک شده و ده درجه بر درجات او افزوده مي شود و عرش و حاملان آن در ايام حضورش در دنيا، بر او درود مي فرستند.»
امام صادق عليه السلام: «کسي که سوره انفال و توبه را در هر ماه قرائت کند، هرگز نفاق وارد قلب او نمي شود و از شيعيان اميرالمومنين علي عليه السلام خواهد بود.»
در تفسير عياشي پس از نقل اين روايت اضافه کرده است: «و روز قيامت بر سفره هاي بهشتي همراه شيعيان امام علي عليه السلام روزي مي خورد تا اينکه مردم از حساب فارغ شوند.»
بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱﴾
[اين آيات] اعلام بيزارى [و عدم تعهد] است از طرف خدا و پيامبرش نسبت به آن مشركانى كه با ايشان پيمان بسته ايد (۱)
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ ﴿۲﴾
پس [اى مشركان] چهار ماه [ديگر با امنيت كامل] در زمين بگرديد و بدانيد كه شما نمى توانيد خدا را به ستوه آوريد و اين خداست كه رسواكننده كافران است (۲)
تفسير:پيمان هاى مشركان الغاء مى شود
در محيط دعوت اسلام گروههاى مختلفى وجود داشتند، كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با هر يك از آنها طبق موضع گيريهايشان رفتار مى كرد:
گروهى با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هيچ گونه پيمانى نداشتند، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مقابل آنها نيز هيچ گونه تعهدى نداشت .
گروههاى ديگرى در حديبيه و مانند آن پيمان ترك مخاصمه با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بسته بودند اين پيمانها بعضى داراى مدت معين بود، و بعضى مدتى نداشت .
در اين ميان بعضى از طوائفى كه با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيمان بسته بودند، يك جانبه و بدون هيچ مجوزى پيمانشان را به خاطر همكارى آشكار با دشمنان اسلام شكستند، و يا در صدد از ميان بردن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر آمدند، همانند يهود بنى نضير و بنى قريظه ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدينه طرد كرد، ولى قسمتى از پيمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پيمانهاى مدتدار و بدون مدت .
آيه اول مورد بحث به تمام مشركان (بت پرستان ) اعلام مى كند كه : هر گونه پيمانى با مسلمانان داشته اند، لغو خواهد شد، و مى گويد (اين اعلام برائت و بيزارى خداوند و پيامبرش از مشركانى كه با آنها عهد بسته ايد، مى باشد).
(برائة من الله و رسوله الى الذين عاهدتم من المشركين )
سپس براى آنها يك مهلت چهارماهه قائل مى شود، كه در اين مدت بيانديشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضاى چهار ماه يا بايد دست از آئين بت پرستى بكشند و يا آماده پيكار گردند، و مى گويد: (چهار ماه در زمين آزادانه به هر كجا مى خواهيد برويد) (ولى بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) (فسيحوا فى الارض اربعة اشهر)
(اما بدانيد كه شما نمى توانيد خداوند را ناتوان سازيد، و از قلمرو قدرت او بيرون رويد) (و اعلموا انكم غير معجزى الله ).
(و نيز بدانيد كه خداوند كافران مشرك و بت پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت ). (و ان الله مخزى الكافرين )
در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد:
1- آيا الغاى يك جانبه پيمان صحيح است ؟
مى دانيم در اسلام مخصوصا اهميت فوق العاده اى به مسئله وفاى به عهد و پايبند بودن به پيمانها حتى در برابر كافران و دشمنان داده شده است ، با اين حال اين سؤ ال پيش مى آيد كه چگونه قرآن دستور مى دهد پيمان مشركان يك جانبه لغو گردد؟
پاسخ اين سؤ ال با توجه به امور زير روشن مى شود.
اولا بطوري كه در آيه 7 و 8 همين سوره (چند آيه بعد) تصريح شده ، اين لغو پيمان بدون مقدمه نبوده است ، بلكه از آنها قرائن و نشانه هائى بر نقض پيمان آشكار شده بود، و آنها آماده بودند در صورت توانایى بدون كمترين اعتنا به پيمانهایى كه با مسلمانها دارند، ضربه كارى را بر آنها وارد سازند.
اين كاملا منطقى است كه اگر انسان ببيند، دشمن خود را آماده براى شكستن پيمان مى كند و علائم و قرائن آن در اعمال او به قدر كافى به چشم مى خورد، پيش از آنكه غافلگير شود اعلام لغو پيمان كرده و در برابر او به پاخيزد.
ثانيا در پيمان هایى كه به خاطر شرايط خاص بر قوم و ملتى تحميل مى شود، و آنها خود را ناگزير از پذيرش آن مى بينند، چه مانعى دارد كه پس از قدرت و توانایى اين گونه پيمانها را به طور يك جانبه لغو كنند.
آئين بت پرستى نه يك مذهب بود و نه يك مكتب عاقلانه ، بلكه يك روش خرافى و موهوم و خطرناك بود، كه مى بايست سرانجام از جامعه انسانى برچيده شود، و اگر قدرت و قوت بت پرستان در جزيره عرب به قدرى در آغاز كار زياد بود، كه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مجبور شد تن به صلح و پيمان با آنها در دهد، دليل اين نخواهد بود كه به هنگام كسب نيرو و قدرت به چنين پيمان تحميلى كه بر خلاف منطق و عقل و درايت است ، وفادار بماند، اين درست به آن مى ماند كه يك مصلح
بزرگ در ميان گاو پرستان بعضى از كشورها ظهور كند، و براى برچيدن اين برنامه دست به كار تبليغات وسيع بزند، و به هنگامى كه تحت فشار قرار گيرد، به ناچار با آنها پيمان ترك مخاصمه ببندد، ولى به هنگامى كه پيروان كافى پيدا كرد، قيام كند و براى جاروب كردن اين افكار پوسيده دست به كار شود، و پيمان خود را با آنها ملغى شده اعلام نمايد.
لذا مى بينيم اين حكم مخصوص مشركان بوده و اهل كتاب و ساير اقوامى كه در اطراف جزيره عربستان وجود داشتند، و به نوعى با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيمان بسته بودند، پيمانشان تا پايان عمر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) محترم شمرده شد.
به علاوه مى بينيم لغو پيمان مشركان به شكل غافلگيرانه صورت نگرفت ، بلكه چهار ماه به آنها مهلت داده شد، و در مركز اجتماع عمومى حجاز، يعنى روز عيد قربان در كنار خانه كعبه اين موضوع به آگاهى همه رسانده شد، تا فرصت كافى براى فكر و انديشه بيشتر پيدا كنند، شايد دست از اين آئين خرافى كه مايه عقب ماندگى و پراكندگى و جهل و خباثت است ، بردارند، خداوند هرگز راضى نشد آنها را غافلگير سازد و مجال تفكر را از آنها سلب كند حتى اگر آماده پذيرش اسلام نشوند مجال كافى براى تهيه نيرو به منظور دفاع از خود داشته باشند تا در يك جنگ غير عادلانه درگير نشوند!
اگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نظر تربيتى و رعايت اصول انسانى نداشت هرگز نبايد با دادن مهلت چهارماهه دشمن را از خواب بيدار كند و مجال كافى براى تهيه نيرو و آمادگى جنگى به او بدهد بلكه بايد در يك روز معين پس از الغاى يك جانبه پيمان ، بدون مقدمه ، به آنها حمله كند و بساط آنان را برچيند.
به همين دليل مى بينيم بسيارى از بت پرستان از اين مهلت چهارماهه استفاده كردند و با مطالعه بيشتر در تعليمات اسلام به آغوش آن باز گشتند.
2- اين چهار ماه از كى شروع شد؟
در پاسخ اين سؤ ال بين مفسران گفتگو است اما آنچه از ظاهر آيات فوق بر مى آيد اين است كه شروع آن از زمانى بود كه اين اعلاميه براى عموم خوانده شد و مى دانيم كه روز خواندن آن روز عيد قربان ، دهم ماه ذالحجه ، بود، بنابراين پايان آن روز دهم ماه ربيع الاول از سال بعد محسوب مى شد.
حديثى كه از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده نيز اين مطلب را تاييد مى كند.
انتهای پیام/