به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ زنی از خطه گیلانغرب از پناهگاهی در کوههای اطراف روستا به خانه برگشته تا آذوقه بردارد، در بازگشت با ۲ سرباز عراقی مواجه میشود که یکی از آنها را با تبر میکشد و دیگری را اسیر میکند. این روایت رشادت زنی است که بعدها با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کرد و رهبر به وی گفت: «چطور این کار را انجام دادی؟! وقتی سرباز عراقی را کشتی نترسیدی؟»
زن پاسخ داد: «با تبر توی سرش زدم. نه نترسیدم.»
این زن کسی نیست بجز فرنگیس حیدرپور که امروز مجسمهاش در کرمانشاه نصب شده و کتابی به نامش تدوین شده است.
کتاب فرنگیس نوشته مهناز فتاحی در ۱۲ فصل تنظیم شده و در بخشی از مقدمه آن چنین آمده است: «همیشه وقتی تندیس زنی تبر به دست را کنار پارک شیرین کرمانشاه میدیدم با خودم فکر میکردم کاش بتوانم یک روز این زن قهرمان را از نزدیک ببینم و با او حرف بزنم. میگفتند فرنگیس در روستایی نزدیک گیلانغرب زندگی میکند و مایل نیست خاطراتش را تعریف کند. میدانستم نوشتن خاطراتش سخت خواهد بود، اما همیشه به نوشتنش فکر میکردم. روستا حداقل سه ساعت و نیم تا کرمانشاه فاصله داشت و رفت و آمد به این روستا برای یک زن نویسنده سختیهای زیادی داشت.
مدتها دیدن فرنگیس آرزویم بود تا اینکه از طریق یکی از دوستانم شماره تلفن و آدرسش را پیدا کردم. همراه همان دوست و خانواده ام به سمت روستای گورسفید راه افتادیم و ظهر به خانه اش رسیدیم. از دیدن فرنگیس احساس غرور کردم. قدبلند و ایستاده قامت، با دستهایی بزرگ و قلبی مهربان. خیلی باابهتتر از تندیسش. مردم درست میگفتند فرنگیس نمیخواست مصاحبه کند. دوست نداشت از او فیلم و عکس تهیه بشود. آن قدر طی سالها از او عکس و فیلم گرفته بودند که خسته شده بود. میگفت: این همه عکس و فیلم که چه بشود؟ روزگار سختی بود و حالا سخت تر.»
کتاب فرنگیس روایتگر دوران کودکی و جوانی فرنگیس حیدرپور است.
در بخشی از این کتاب چنین آمده است: «شب آرام آرام از راه میرسید. همه کنار هم، پشت صخرهها کز کرده بودیم. کسی نای حرف زدن نداشت. نمیدانستیم قرار است چه بلایی سرمان بیاید. علیمردان، داییام، پدرم و تعدادی از مردها هنوز با ما بودند. آنها هم آرام و قرار نداشتند. میخواستند برگردند ده. عدهای از زنها نگذاشتند. با یک دنیا ترس میگفتند: «اقل کم شما بمانید. ما اینجا تنها هستیم. اگر یکهو عراقیها تا اینجا جلو بیایند، دست تنها چه کنیم؟
در دل شب، صدای زنجیر تانکها و انفجار توپ و خمپاره لحظهای قطع نمیشد. از سمت گیلانغرب هم نیروهای خودمان به طرف گورسفید توپ و بمب پرتاب میکردند. آوه زین و گورسفید، شده بود خط مقدم جبهه!...»
یادآور میشود کتاب فرنگیس به همت انتشارات سوره مهر در ۳۵۴ صفحه چاپ و منتشر شده است.
انتهای پیام/