یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور پانزدهم دی ماه به شرح زیر است:
بوی توطئه بازیگران احمق
سعدالله زارعی کارشناس مسائل منطقه در یادداشت امروز کیهان با عنوان " بوی توطئه بازیگران احمق " نوشته؛ با مرور خبرهای یکی- دو هفته اخیر درمییابیم که توطئهای با محوریت آمریکا در منطقه عراق و سوریه در حال شکلگیری است. آمریکا علیرغم قبول شکست نظامی و سیاسی در عراق در صدد به آشوب کشیدن عراق و سوریه است به این امید که از این نمد کلاهی برای او فراهم شود. واشنگتن با تألیف خواستههای ترکیه، کردهای عراق و داعش در صدد اجرای طرحی است که بدون آنکه هزینه چندانی متوجه آمریکا شود، طرح قبلی منطقه که به طرح آستانه موسوم بود و ایران و روسیه در کانون آن قرار داشتند را به بنبست بکشاند. در این خصوص خبرها و شواهد و تجزیه و تحلیلهایی وجود دارد:
۱- حدود دو هفته پس از اعلام خروج آمریکا از سوریه، حدود ۱۰۰ کامیون حامل خودروهای زرهی، اسلحه، ابزارهای مهندسی و خودروهای «همفر» از پایگاه نظامی آمریکا واقع در مناطق شمالی دیرالزور به سمت استان حسکه سوریه حرکت کردهاند یک منبع وابسته به کردهای سوریه فاش کرد که این کامیونها از طریق گذرگاه «سیمالکا» به کردستان عراق میروند. پس از آن بود که «یحیی رسول» سخنگوی فرماندهی عملیات مشترک ارتش عراق دو روز پیش بطور ضمنی اعتراف کرد که این نقل و انتقالات با هماهنگی و حتی خبر مقامات عراقی صورت نگرفته است، او در عین حال برای توجیه برخورد انفعالی ارتش عراق گفت: «نیروهای آمریکایی پس از خروج از سوریه، ابتدا عازم اربیل و سپس به کشور خود و یا مکانهای دیگر میروند و از اربیل صرفاً بعنوان «نقطه گذار» استفاده مینمایند»! یحیی رسول همزمان از ورود قریبالوقوع نیروهای دیگر نظامی آمریکا به پایگاهی در جنوب استان الانبار خبر داد، ولی در عین حال افزود آنان در این منطقه باقی نخواهند ماند. همزمان با این مسئله دفتر بازرس کل وزارت کشور عراق در الانبار اعلام کرد در ۳۵ کیلومتری «الرمادی» مرکز استان الانبار، کامیون حامل مواد منفجره و لوازم یدکی نفربرها و تانکها را که آماده قاچاق به شمال عراق بودند، کشف و ضبط کرده است. جمع این خبرها بیانگر آن است که طی روزهای اخیر مقادیر زیادی سلاحها که در جنگ نزدیک کارآیی دارند به دو منطقه در شمال و جنوب عراق منتقل شدهاند.
همزمان با این مسئله، خبرها بیانگر آن است که داعش طی چهار ماه گذشته آزادی عمل بیشتری پیدا کرده و بر دامنه زمینهای تحت تصرف آن در شمال شرق سوریه و جنوب غربی عراق افزوده شده است و این گسترش با همکاری آمریکا و ترکیه صورت گرفته است. بعنوان مثال کردهای سوریه که در اواسط مهر ماه گذشته به منظور پاکسازی مناطق شرق فرات عملیاتی موسوم به «طوفان الجزیره» را طراحی و با آمریکا هماهنگ کرده بودند به اجرا گذاشتند. در این ماجرا رفتار آمریکا و ترکیه به گونهای بود که سبب شکست کامل این عملیات و توسعه مناطق تحت تصرف داعش گردید در این عملیات آمریکاییها به کردهای سوریه وعده «پوشش هوایی» و استفاده از بمبافکنهای خود دادند، ولی در حین عملیات بطور کامل از عمل به این وعده پا پس کشیده و سبب شکست کامل کردها در عملیاتی شدند که ۳۰۰ کشته و نزدیک به ۱۰۰۰ زخمی روی دست آنان گذاشت. در حین این عملیات، ترکیه با تهدید لفظی دو منطقه کردی «تل ابیض» و «رأسالعین» که عملی هم نشد، سبب پراکندگی نیروهای کرد و تضعیف عملیات آنان علیه داعش شد چرا که کردها ناگزیر شدند بخش وسیعی از نیروهای رزمی خود را به جای بکارگیری در عملیات مذکور به سمت تلابیض و رأسالعین گسیل نمایند. در نهایت با تهدید توخالی ترکیه، نیروهای داعش یک بار دیگر بر مناطق نفتی عمر واقع در شط فرات سیطره یافتند. در این میان یکی از شیوخ عشایر کرد سوریه فاش کرد که در نوامبر (آبان) گذشته، «جیمز جفری» فرستاده آمریکا در امور سوریه به فرماندهان کرد سوریه دستور داده در روند رساندن مواد غذایی و نظامی به عناصر داعش تسهیل کنند» بر این اساس میتوان گفت: جمع این خبرها بیانگر آن است که آنچه در حال اجراست نقشه مشترک آمریکا، ترکیه، داعش و کردهای عراق میباشد که با محوریت فرماندهی نظامی ارتش آمریکا در حال اجراست.
۲- به نظر میآید آمریکا با سوار برخواستههای هر کدام از این اجزاء در صدد فریب آنان و به نتیجه رساندن مطلوب خود میباشد. اما مطلوب آمریکا چیست؟ مطلوب آمریکا بعد از شکست در پیش بردن برنامه اسقاط دولت سوریه و حفظ امنیت رژیم اسرائیل، به شکست کشاندن برنامه تثبیت و عادیسازی سوریه است. در واقع واشنگتن با درک اینکه در روند سیاسی و امنیتی کنونی سوریه و عراق جایگاهی ندارد و مخالفان آن در حال پیش بردن برنامههای خود هستند، درصدد بهم زدن بازی از طریق شکلدهی به یک مربع امنیتی با هدف سیاسی است این مربع امنیتی در مقابل مربع امنیتی قبلی است که ایران و روسیه در کانون آن بودند. آمریکاییها به مرور درصدد جداسازی ترکیه از مربع آستانه برآمده و قرائن فعلی میگویند تا حدی هم موفق شدهاند. آمریکا هماینک در حال شکل دادن به مربعی است که در آن هزینه و خطر شکست متوجه دیگران و فایده احتمالی آن متوجه واشنگتن باشد. ترامپ در سفر پنجم دیماه به عراق به طور سربسته به این نکته اشاره کرد که از عراق خارج نمیشویم و از آن برای عملیات ضدسوریه استفاده میکنیم.
اما مطلوب سه ضلع دیگر چیست؟ مطلوب ترکیه باقی ماندن در سوریه و تثبیت حضور خود در همین مناطقی که در تصرف دارد و اگر شدنی باشد توسعه این مناطق بنا به این مبارزه با داعش و النصره و... در تفکر ترکیه نه تنها جایگاهی ندارد بلکه به عنوان موقعیتهایی قابل ائتلاف هم دیده میشود. از نظر ترکیه این گروهها میتوانند هیچ خطری برای ترکیه نداشته باشند. مطلوب کردهای عراق و به طور خاص «مسعود بارزانی» بازگرداندن کرکوک و احیاء پروژه استقلال کردستان است و در این راه حاضر است به هر ریسکی تن دهد کما اینکه تاکنون اینگونه بوده است. از نظر بارزانی میتوان از مخالفت مشترک آمریکا و ترکیه با نفوذ جبهه مقاومت در عراق و سوریه که مهمترین مانع تجزیه عراق یا سوریه هستند، استفاده کرد و طرح بازگرداندن کرکوک و تجزیه را احیا نمود. مطلوب داعش آزادی عمل و دور کردن صحنه درگیری ضد این گروه در شرق فرات و انتقال صحنه درگیری از این منطقه به منطقه شمالی عراق است. برحسب آنچه از ظواهر برمیآید، مقامات آمریکایی به ترکیه، داعش و کردهای عراق باوراندهاند که میتوانند با یک نقشه مشترک شرایط را در سوریه و عراق متحول گردانند و در واقع آنان را برای ورود به «مهلکهای تازه» متقاعد و آماده کردهاند.
۳- در این میان طرحی که آمریکا به آن میاندیشد این است که با استفاده از ظرفیت داعش، ابتدا کرکوک از دست دولت عراق خارج و به تصرف داعش درآید و همزمان داعش در مناطق جنوبی استان الانبار نیز با پشتیبانی مالی و لجستیکی سعودی به موقعیتهایی دست پیدا کند تا در نهایت آمریکا بر نفوذ رو به گسترش ایران و روسیه در سوریه و نیز با گسترش نفوذ دولت سوریه بر مناطق مختلف این کشور فایق آید. آمریکاییها معتقدند تحولات کنونی سوریه بدون همراهی ایران و صرفا با اقدامات روسیه و دولت سوریه به سامان مورد نظر ایران، روسیه و سوریه نمیرسد. بر این اساس آمریکا طرح انتقال تمرکز ایران از سوریه به عراق را مدنظر قرار داده است. آنان معتقدند وقتی شعله آشوب در کرکوک و الانبار برافروخته شود دولتهای ایران و عراق ناگزیرند تمام توان خود را برای مهار آن به کار گیرند و این در حالی است که - از منظر واشنگتن- ساختار توزیع قدرت در عراق به گونهای است که قادر به اقدام جدی علیه توطئه امنیتی-سیاسی علیه خود نیست و لذا فشارها به طور متمرکز متوجه ایران خواهد بود.
در این میان حکومت نیمبند اقلیم و شخص مسعود بارزانی معتقدند راه بازگرداندن کرکوک این است که ابتدا به تصرف داعش درآید و پس از آن طی یک فرایند مسالمتآمیز و در واقع در یک زد و بند به کردهای عراق منتقل گردد و داعش به ازای آن در تصرف استان الانبار مورد پشتیبانی غیررسمی، ولی موثر کردها، آمریکاییها و ترکیه قرار گیرند. ترکیه در این بین معتقد است شعلهور شدن درگیریها در کرکوک و الانبار سبب میشود عملیات آزادسازی ادلب از اشغال مشترک ترکیه و تروریستها توسط ارتش سوریه و همکاریهای ایران و روسیه یا بطور کلی منتفی شود و یا برای مدت زیادی- یک تا دو ساله- به عقب بیفتد و از این طریق ترکیه بتواند موقعیتهای نخست تحت اشغال خود در شمال سوریه را تثبیت کند.
۴- در این ماجرا آمریکاییها، ترکیه، کردهای عراق و داعش به نوعی سادهلوحی کردهاند آنان نقش دولت عراق، دولت ایران، دولت سوریه و دولت روسیه را به طور جدی از نظر دور داشتهاند و در واقع آمریکاییها روی سادگی و هیجانزدگی ترکیه، کردهای عراق و داعش سوار شده و آنان را به عنوان «بازیگران احمق» بهکار گرفتهاند. اینها خوب است همین دو-سه سال اخیر را به یاد آورند که جبهه مقاومت بهطور همزمان مقاصد شیطانی اضلاع این مربع را به هم زده و آنان را با شکست مواجه کرد.
مسعود بارزانی به یک سال پیش برگردد و به یاد آورد که پس از شکست طرح همهپرسی که آمریکاییها به او قول همهگونه همکاری داده بودند به چه ذلتی افتاده بود. ترکیه به یاد بیاورد که حضور محدود کنونیاش در شمال سوریه فقط محصول یک اشتباه استراتژیک روسیه در ماجرای الباب بود وگرنه ارتش ترکیه جرأت حضور نداشت در آن صحنه ایران به دلایلی چشم برهم نهاد و این در حالی است که اگر ترکیه بخواهد در نقشهای با محوریت آمریکا بازی کند، وضع دیگری پیش میآید و ایران، روسیه و سوریه کار دیگری میکنند. آستانه با خروج ترکیه به پایان نمیرسد بلکه انسجام بیشتری پیدا میکند.
رویکرد تعاملی در بررسی لایحه بودجه
علی قربانی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در یاددشات امروز ایران با عنوان " رویکرد تعاملی در بررسی بودجه " با اشاره به روند بررسی بودجه در مجلس نوشته؛ آقای روحانی در سخنانی خطاب به مجلس از نمایندگان خواستهاند تا در بررسی لایحه بودجه آن را دستخوش تغییرات اساسی نکنند که دیگر به تعبیر برخی لایحه دولت قلب ماهیت شود. ایشان در اظهارات خود به درستی به این موضوع اشاره داشته که پاسخگویی نهایی درباره عملکرد بودجه در کشور برعهده دولت است و همچنین اصول ۵۲ و ۱۲۶ به نحوی مسئولیت دولت در تدوین و ارائه برنامه بودجه سالانه کشور را یادآور شده است.
این گزاره که لوایح دولت و از جمله موارد مهمتر و اساسیتر آنها یعنی لایحه بودجه سالانه باید به نحوی باشد که کاملاً مورد قبول دولت قرار گرفته و منطبق با برنامهها و اهداف آن تهیه گردد، گزارهای کاملاً درست است. به عبارتی دولت باید بتواند لوایحی را اجرا کند که منطبق با شعارها و اهدافش باشد و تغییر ریل این قوانین در مجلس در واقع اخلال در فعالیت دولت است. اما از منظری دیگر هم باید توجه داشت که اصول دیگری از قانون اساسی و همین طور مواد مختلف قوانین عادی کشور نیز نقشی تعیین کننده و حقی مسلم را برای مجلس در تصویب لوایح قایل است.
قطعاً تمرکز بخشهای کارشناسی و فنی کشور در دستگاه اجرایی و دولت است و خروجی این بخشها در قامت لوایح مختلف متجلی میشود. از همین روست که در روح قوانین و مناسبات حقوقی کشور ما اولویت اصلی قانونگذاری با لوایحی است که دولت تنظیم و تقدیم میکند. اما بحث قوام و پشتوانه کارشناسی این لوایح تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه را موقعیت مجلس تعیین میکند؛ نمایندگان مجلس به عنوان نزدیکترین بخش حاکمیت به مردم که بیشترین ارتباط رو در رو را با اقشار مختلف به طور طبیعی واقعیترین تصویر و تصور را از مطالبات و نیازهای زندگی مردم دارند. این چیزی است که باید بازتاب آن در قوانین خروجی مجلس هم دیده شود.
نظام سیاسی و حقوقی کشور ما یک نظام نیمه پارلمانی و نیمه ریاستی است که در آن شاید دولت مانند نظامهای ریاستی معمول دنیا دارای قدرت مطلق و دست بالا نباشد. به طور مثال کمتر نظام ریاستی سراغ داریم که مانند کشور ما سرنوشت وزرا تا این اندازه در اختیار مجلس باشد. همچنین از سوی دیگر هم هر چند به لحاظ حقوقی ما دارای مجلسی قدرتمند هستیم، اما قدرت آن به اندازه نظامهای پارلمانی معمول دنیا نیست که مجالس در آنها اولین و آخرین قدرت تعیین کننده سرنوشت کل دولت باشد.
در چنین ساختاری است که باید گفت: هر چند دست مجلس به لحاظ حقوقی و قانونی در ایجاد تغییرات در لوایحی، چون لایحه بودجه باز است، اما این تغییرات باید با تعامل و موافقت کامل دولت انجام بپذیرد. در واقع وجود چنین تعاملی لازمه اصلی ساختار سیاسی، چون ساختار سیاسی ایران است. بر همین اساس است که ضمن تأیید سخنان رئیس جمهوری، باید آنها را این گونه تفسیر کرد که مجلس اگر قصد اداره بهتر کشور را دارد باید از حق خود برای اعمال نظر در لوایح دولت در یک چارچوب تعاملی و اقناعی با دستگاه اجرایی استفاده کند تا در نهایت نه حق مسئولیت دولت در بودجهریزی و اداره کشور سلب گردد و نه حق اعمال نظر مجلس مخدوش گردد.
بهانهها و نشانهها
عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در سرمقاله امروز جوان با عنوان " بهانهها و نشانهها " نوشته؛ انتخابات بهانه است / اصل نظام نشانه است، نماد عریانترین شعاری بود که از سال ۱۳۸۸ توسط دشمن مدلسازی شد. بر اساس این مدل میتوان هر پدیده و اتفاق بیربط و با ربطی را به مثابه بستر و زمینهای قلمداد کرد که از آن علیه اصل نظام استفاده شود. برای مردم و نظام این بسترخواهی و بسترسازی به مثابه جفایی دو سر است. از یک سو ظلم در حق مردمی که میخواهند مشکل خود را بیان کنند و از سوی دیگر ظلم به نظام است که میخواهد تظلمخواهی مردم را به رسمیت بشناسد و به آن گوش دهد و حتی آن را به مثابه آزادی تجمع، تحصن و بیان پرچمداری کند؛ بنابراین کمتر تجمع واقعی و مطالبه حقی در کشور بهوقوع میپیوندد که به انحراف کشیده نشود، زیرا در راهبرد «فروپاشی از درون» یا تقابل مردم – حاکمیت از هر بهانه و بستری باید استفاده کرد و گودرز و شقایق را با بدترین مشابهت ممکن نیز به هم پیوند زد. مطالبات بهحق مردم دچار چرخه معیوب و کلیشهای شده است. ابتدا تعدادی با مطالبه مشخص (مثلاً بیکاری یا مال باختگی و...) تجمع میکنند. منافقین یا سلطنتطلبان یکی، دو نفر را به جمعیت نفوذ میدهند، شعار عوض میشود. نیروهای امنیتی – انتظامی ورود میکنند و در پی آن از رسانههای فارسی زبان غرب میشنوید که: تجمع کارگران... که دنبال مطالبه حقوق خود بودند، سرکوب شد و احیاناً همان عنصر مخرب اگر دستگیر شود، به عنوان کارگر یا فعال مدنی تا مرز شکنجه و قتل و اعدام برده میشود.
تعدادی از دانشجویان واحد علوم و تحقیقات مظلومانه در تصادف جان دادند. دانشگاه حتماً باید پاسخگو باشد. دستگاه قضا حتماً باید دنبال نماید. مدیران دانشگاه حتماً باید عذرخواهی کنند و حقوق خانوادهها باید محترم و مهم شمرده شود، اما فیکنیوز فراخوان میزند و ناگهان از شبهرسانه ملکه میشنوید: «تعدادی دانشجو در خیابان انقلاب در اعتراض به کشته شدن دانشجویان تجمع کردند و شعارهایی علیه اصل حکومت و نظام سر دادند»، حال خانواده مقتولین چکار باید بکنند؟ آیا برخورد با این چند نفر با عنوان «حمله به دانشجویان معترض علیه مدیریت دانشگاه آزاد» بازتاب نمییابد؟ لذا بلافاصله از: خون دانشجویان دانشگاه آزاد بهانه است / اصل نظام نشانه است رونمایی میشود. محسن رضایی در یک توئیت ادبیات مناسبی را استخدام نمیکند. بلافاصله رسانههای فارسی زبان سعودی و انگلیسی – امریکایی صدها ساعت برنامه علیه دفاع مقدس تولید میکنند و خونخواه شهیدان میشوند.
برادر قالیباف و رحیم پور و... در کربلای ۴ شهید میشوند، اما دنیای غرب و ضدانقلاب، خونخواه شهیدان و ارزشگذار جان آنان میشوند. با دقت در هدفگذاری میتوان فهمید که رضایی بهانه است / قداست دفاع مقدس و فرهنگ شهادت نشانه است. سست کردن حامیان اصلی نظام که همه چیز خود را در این ۴۰ سال نثار کردهاند، انگیزه راهبرد تولید بحران از بهانه است. در عرصه میدانی این رویه باعث شده است تا مردمی که مشکل اقتصادی و ... دارند نیز فضا را برای تظلمخواهی مناسب نبینند و احساس کنند آلت دست ضد انقلاب قرار میگیرند و نه تنها مشکل خود را نمیتوانند به گوش برسانند که ممکن است بر مشکلاتشان بیفزایند. بدون تردید اپوزیسیون جمهوری اسلامی حریت انسانی خود را نیز از دست داده است و از طبع و طبیعت آدمی نیز خارج شده است. دشمنی در فرهنگ ما دارای مرام و رسومی است. به همین دلیل مقام معظم رهبری از مرحوم فروهر به عنوان «دشمن نجیب» نام بردند و یا مرحوم بازرگان را معلم اخلاق مینامیدند یا مرحوم سحابی پدر را الگوی آمیختگی اخلاق و سیاست معرفی میکردند.
این هر سه نظام جمهوری اسلامی را قبول نداشتند، اما در دشمنی به قواعدی از اخلاق و انسانیت معتقد بودند، اما امروز این از دست رفته است. منافقین که خود را مجاهد ملت (مجاهد خلق) معرفی میکردند حاضر شدند با صدام پالوده بخورند. ضد امپریالیستی بودند و چپ میزدند، اما حاضر شدند مستمع جان بولتون و وکیل ترامپ شوند. ربع پهلوی حاضر شد به الپهلوی تبدیل شود و سعودیها تریبونساز وی گردند.
این پدیده که هر بهانهای برای مواجهه با نظام نشانه میشود باید با همه شگردها و دستاویزهای آن برای مردم تبیین شود. از مهمترین وظایف دولت در این زمینه برآورد و پیشبینی به منظور حل مسئله و پیشگیری است. متأسفانه دولت در حال شرطی کردن مردمی است که دچار مشکل میشوند. حل مسئله را به زمانی ارجاع میدهد که مردم به میدان بیایند و دشمنان در صفوف آنان به رقص درآیند. اگر قرار بود دولت ۳۰ هزار میلیارد تومان پول به مال باختگان بدهد چرا قبل از حضور میدانی آنان اقدام نکرد؟ چرا زمانی که منافقین کانال «مال باختگان» ساختند و ۲۸ هزار عضو گرفتند، مسئله را حل کرد؟ آیا دولت از مشکلات و واردات لاستیک و حجم نیاز ماهانه و عرضه و تقاضای آن بیخبر است؟ چرا وقتی اعتصاب کشور را قفل میکند مسئله حل میشود؟ بسترسازی روی دیگر وجود زخمی است که مقام معظم رهبری از آن به عنوان محل نشستن زنبور (دشمن) نام بردند. درمان زخمها قبل از نشستن زنبور لازم است. زخمهای موجود سرطان (بحران) نیست و راهحل دارد. مهمترین حجت هم این است که حل مسئله بعد از پرداخت هزینه توسط دولت یا حاکمیت انجام میشود. راهبرد دولت باید پرداخت هزینه قبل از رشد زخم باشد. این زخم بعضاً زخم زبان است که از بیان نسنجیده تولید میشود. کنترل سخنان نسنجیده نیاز به منابع مالی و برنامه سالانه ندارد، فقط لازم است مسئولان کشور خودباختگی خود را در بیان متجلی نکنند. زنبور دشمن فقط بر زخم مردم نمینشیند که بعضاً بر نوک زبان مسئولان هم مینشیند و از زبان آنان بهانههای منجر به نشانه تولید میکند.
مشروعیت آسیب دیده!
محمدعلی وکیلی نماینده مردم تهران در مجلس دهم و کارشناس مسائل سیاسی در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان " مشروعیت آسیب دیده! " نوشته؛ چند روز پیش جناب آقای دادکان طی گفتوگویی تصریح کرد که «اصولگرا و اصلاحطلب همه دنبال کسب منابع قدرت و ثروت و شهرتند» و مدعی شد که همه افراد این جناحها هیچ کدام سالم نیستند و او میتواند این ادعا را اثبات کند و این فساد را در همه نشان دهد و در ادامه نیز مردم را به امام حسین (ع) قسم داد که به هیچ جناحی اعتماد نکنند. آقای دادکان ازجمله افراد خوشنامی است که چه در کسوت بازیکن و چه در مقام مسئول، کارنامه قابل دفاعی در عملکرد و در سلامت داشته است. اما نمیدانم چرا امروز اینگونه سخنان غیرمسئولانه میگوید. این سخنان از چند جنبه مذموم و فرونهادنی است. اول اینکه اصلاً احتیاط اخلاقی در آن نشده است. فساد یکی از چالشهای امروز کشور است، اما بدیهی است که اصلاً نمیتوان جمله آقای دادکان را تایید کرد و «همه» را مفسد نامید. تاکید چندباره جناب دادکان بر اینکه تکتک افراد جناحهای کشور فاسدند، نمیگذراد که ما با مسامحه سخن او را بشنویم و بگذریم. این سخن، چون متضمن اِسناد فساد به افراد سالم زیادی است، مصداق ظلم اخلاقی است و با اخلاقمداری و آزادگی که از آقای دادکان سراغ داشتیم فاصله دارد. دوم اینکه با این روایتِ ناسالم از فساد، به آشفتگی موجود افزوده است و کمکی به بازگشت سلامت به کشور نمیکند. مدیران و جناحهای کشور افراد سالم زیادی دارد که یک نمونه آن خود جناب دادکان است.
مانند دادکان امروز بسیار داریم، اما مشکل جای دیگر است. ساختار کشور غیرشفاف است، به همین علت فساد میپروراند. محملِ فسادپرور باید عوض شود تا استعداد فساد از بین برود و ریشه فساد خشک شود. پیرامون این موضوع در مجالهای دیگر زیاد گفتهایم و گفتهاند، اما عجیب است که جناب دادکان اینگونه به دام تحلیلهای سادهانگارانه و مخرب افتادهاند. خب مردم را قسم بدهید در انتخابات به هیچ جناحی رای ندهند؛ در نهایت چه میشود؟ معنا و لوازم این سخن چیست؟ سلطنتطلبها و براندازان، هدف مشخص و واضحی در بیان این ادعا دارند؛ آنان میخواهند بگویند که فرقی نمیکند کدام جناح بر سرِ کار است، وضع، تغییری نمیکند. آنان نیز مدعیاند که همه جمهوری اسلامی از اصلاحطلب تا اصولگرا فاسدند و جمهوری اسلامی اصلاح نشدنی است. از طرح این ادعاها نیز به دنبال گرفتن ماهیِ مرادِ براندازیاند. یعنی جناحهای جمهوری اسلامی فاسدند و هیچ فرد سالمی در آن نیست و لذا باید از جهوری اسلامی عبور کرد.
بدیهی است که جناب دادکان با اینان، هممراد نیست و از سرِ دلسوزی این حملات را کردهاند، اما این جملات غیرمسئولانه از ایشان بعید بود. بعید بود که ایشان بیتوجه به لوازمِ جملاتش، آنان را ادا کند. همه ما میدانیم که گرفتار بحرانیم. مدل کشورداری ما گرفتار بحران کارآمدی است. این را میدانیم که در جاهایی گرفتار بنبست ساختاری هستیم، اما نباید طوری سخن بگوییم که انگار در کانون طلبکاری از همه ایستادهایم. همه باید بدانیم که در پیدایش وضعِ کنونی سهم داریم و در صورت وجود نسخه شفابخش، همه باید امیدوارانه و مسئولانه کمک کنیم کشور از این گردنه سخت عبور کند. حرفهای امیدسوز، نمیتواند به بهبود کشور کمک کند. من نیز با جناب دادکان همدلم که همه ما زندگی و فعالیت خود را شفاف کنیم و این را گامی موثر و مثبت در جهت سلامت کشور میدانم، اما این پیشنهاد خوب و موجه نیازمندِ آن منطقِ خطرناک و نامعتبر نبود! برای این پیشنهادِ خوب لزومی نداشت آن ادعای سنگین و گران را مطرح کنیم.
البته میدانم که ادعای نامعتبر جناب دادکان از سرِ دلسوزی و شفقت و شاید همراه مقداری عصبانیت بود؛ پیشنهاد خوبِ ایشان مبنی بر شفاف کردن زندگی مسئولان نیز باید مورد استقبال قرار بگیرد. سخنان دادکان، گذشته از هر چیزی، میتواند به همه بفهماند که اعصاب ملت ساییده شده و طاقتشان طاق شده است. باید هرچه سریعتر دست به اصلاح امور بزنیم و ساختار کشور را شفافتر بکنیم تا مشروعیت آسیبدیده بازسازی شود. هرچند ما از روایت نامسئولانه جناب دادکان گلایهمندیم، اما قضاوتِ ناسالمِ دادکان، یک هشدار است و نماینده و نمایاننده بخش زیادی از افکار عمومی است و باید ما را تکان بدهد که تا دیر نشده کاری بکنیم.
انتهای پیام/