به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه جامجم یادداشتی از محمد حسین جعفریان، کارشناس ارشد مسائل افغانستان منتشر کرده است که متن آن در ادامه میآید:
در افغانستان همه مشتاق شروع مجدد گفتگوهای صلحند. اما فرجام این مذاکرات بنفع کیست؟ بیرغبتی طالبان برای شرکت در محفل استانبول سبب شده برخی گمان کنند آنها از گفتگو فراریند. یا آغاز روند صلح موجب تضعیف موضع آنهاست. چنین نیست. طالبان بیشتراز دولت مشتاق تسریع و پایان مذاکرات است، اماچند ملاحظه دارد؛ الف) سهمی که میگیرد حداقل ۵۰ درصدی باشد. هرچند با گارد طلب سهم ۹۰ درصدی بازی میکند. ب) ضمانت محکم داشته و طرف مقابل امکان انکار و نقض عهد نداشته باشد. ج) توافقات بسرعت از روی کاغذ به مرحله عمل برسد.
به باور من اگر ملاحظات فوق رعایت شوند این گروه در نخستین نشست کار را تمام میکند. به کسب ۵۰ درصد قدرت رضایت میدهد. پیمان صلح را امضا کرده وکسب یک پیروزی تمام عیار را جشن میگیرد. تا نیل به چنین توافقی -با چارچوبی که آمد- طالبان دست از نبرد نمیکشد. بلکه آتش جنگ را تیزتر خواهد کرد. اما چرا چنین رفتاری از سوی آنها قابل پیش بینی است؟
اعضای هیاتی که دولت و مخالفان طالبان را در مذاکرات صلح نمایندگی میکند بسیار متشتتاند. هرکدام خواستهای دارند. گذشته از آن هنوز بسیارند گروهها و طرفهایی که در این هیات هیچ نمایندهای ندارند. تقسیم پنجاه-پنجاه قدرت به معنای تقسیم مساوی آن میان دولت و طالبان نیست. اگر چنین شود طالبان با حفظ توان خویش، نیمی از کل توان کشور را نیز تصاحب کرده و وارد بازی میشود. دکترغنی، اما ناچاراست پنجاه درصد سهمش را با دهها حزب و گروه و جبهه و افراد ذینفوذ و..؛ که در هیات مصالحه نماینده دارند و ندارند تقسیم کند. این انشقاق به واحدهای کوچک و کوچکتر، که با درگرفتن نزاع میان آنها (که فعلا نیز آشکار و شدید است) همراه خواهد بود، به دو نتیجه ختم میشود؛ ۱- همه تضعیف شده و لذا هرکدام بسادگی برای طالبان قابل هضم یا قابل حذف میشوند. ۲- شاید برخی برای رسیدن به اهدافشان، از جبهه آقای غنی به دامان طالبان که حالا مشروع و قدرتمند است پناه ببرند... واین دومی کفه طالبان را بازهم در معادلات داخلی و منطقهای قدرت، سنگینتر خواهد کرد. زیرا آنگاه بیشتر از پنجاه درصد حاکمیت. بلکه قدرت قاهر خواهند شد.
پس تعجب نکنید اگر بعضی طرفها (بخوانید متحدان دکتر غنی) پیش، پس یا حین مذاکرات صلح، بسبب پافشاری و تعصب ترسناک آقای رییس جمهور، پنهانی سراغ طالبان رفته باشند. حتی تعجب نکنید اگر خود آقای غنی برای حذف متحدانش، سراغ دشمنان ظاهری و همتباران واقعیاش-طالبان-رفته باشد تا پشت درهای بسته، قدرت را چنانکه نقشه کشیده با آنها تقسیم کند... وشایع است که رفت! همراه کابینه، دهها چهره مورد اعتمادش و قراردادی پروپیمان، پنهانی راهی پایتختی عربی در جنوب خلیج فارس شد. اما طالبان تحقیرش کردند. حتی حاضر به دیدن او نشدند. او را پس زدند. بله! اغلب سیاست به همین حد اسفناک است.
اینجا شاید برخی بگویند اختلاف و افتراق میان طالبان نیز هست و... میپذیرم. هست. حتی بیشتر و عمیقتر از آنچه افکار عمومی تصور کند. هست. اما این گروه با وجود تلون آرا، یکی ویژگی مهم دارد. چیزی که هیات منسوب به دولت فاقد آنست. اختلافات آنها -هرچند عمیق- در میدان است، نه پشت میز مذاکرات. تیم مذاکره آنها یکدست است. خواستهها و صدایی کاملا واحد دارند.
سالهاست بین طالبان یک جریان در نبردها دست بالا را دارد. نسبت به بقیه قویتر است. تیم حاضر در گفتگوها نماینده همان جریان است. آنها پس از ادغام در حاکمیت و بواقع قبضه قدرت و دولت، در نخستین قدم خدمت همسنگران معترضشان میرسند. با نیرویی که دیگر به مدد مشروعیت و دسترسی به انواع سلاحهای پیچیده (خاصه نیروی هوایی) چندبرابر شده است، برادران ناراضی خود را بنام داعش و القاعده و غیره، سریعا سرکوب میکنند. اما در خفا نیروهای وفادار، واقعی، اصلی و حرفهای این گروهها را برای کنترل مخالفان داخلی و اخاذی از قدرتهای منطقهای نقاط کلیدی حفظ خواهند کرد. آنها وجهالضمان طالبان برای نقد شدن چک کاخسفیدند! سلاح پنهان برای روز مبادا!
انتهای پیام/