به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،معمولاً نزدیک عید، اسباب کشی و جمع کردن کمد و انباری خانه، اقلامی را پیدا میکنیم که با وجود نو بودن چندان به کارمان نیامده اند و به دلیلی نتوانسته ایم چنان که باید و شاید، دست کم به اندازه پولی که برایشان خرج کرده ایم از آنها استفاده کنیم. افسوس خوردن و «حیف پولی که برای خرید این پرداختیم» و... گفتن هم دردی را دوا نمیکند، چون تجربه نشان داده دفعه بعد هم این اشتباهات را در خرید تکرار خواهیم کرد اگر به اندازه کافی مهارت «صحیح خرید کردن» را نیاموزیم. حالا که چندسالی است تورم یکه تازی میکند و دخل و خرج خانوادهها حساب کتاب و چرتکه انداختن بیشتری پیدا کرده، بد نیست چند مهارت ساده، مهم و موثر برای خرید کردن و کمک به صرفه جویی، پس انداز و جلوگیری از هدررفت منابع مالی شخصی و خانوادگی را با هم مرور کنیم. تجربههایی که حاصل گپ و گفت با چند فروشنده و مشتری است.
پول خرد همان پول درشت است!
یک ضرب المثل انگلیسی میگوید: «حواست به پنیها باشد، پوندها هوای خودشان را دارند.» «امید محمدی» فروشنده لوازم پلاسکو صحبت هایش را با این مثل شروع میکند و میگوید که آن را در فضای مجازی خوانده است: «کالاهای ریز و ارزانتر را معمولاً مشتریهایی میخرند که بدون برنامه وارد پاساژها و مغازهها میشوند. افرادی که گشت و گذار در مرکز خرید را برای بهتر شدن حالشان انتخاب میکنند. اینها وقتی خیلی در یک مغازه میگردند با دیدن خریدهای دیگران معذب میشوند که دست خالی هستند یا فکر میکنند اگر از مغازه دست خالی بیرون بروند، عیب است. گاهی هم یک کالا چشمشان را میگیرد و، چون قیمت چندانی ندارد با خودشان میگویند که فوق فوقش ۱۰، ۱۵ هزارتومان بیشتر نمیشود و راه دوری نمیرود.»
پس انداز با نه به خرید!
میپرسم که نگران نیست برای خودش مشتری زدایی میکنید و انقدر خالصانه فوتهای خریدن نکردن را میگوید (با خنده)، پاسخ جالبی میدهد: «چراغ کسب و کار را رضایت مشتری و خدا روشن نگه میدارد نه پول مشتری. من دوست دارم همه از خرید راضی باشند. یک مشتری دارم دو روز بعد از خرید با نگرانی آمد تا جنس خرید شده را برگرداند، چون دقیقاً شبیه آن را در خانه داشته و فراموش کرده بود، میگفت هنوز از آن «روان ریز» سربطری روغن که برده استفاده نکرده و یادش رفته بوده که قبلاً یکی عین همین را خریده. از این دست اتفاقها کم نمیافتد. یا ماجرای یک خانمی که بعد از چند دقیقه گشتن در مغازه ما به خواهرش میگفت: حالا یک چیزی بردار، دست خالی نرویم، بد است!» حرف هایش را جمع بندی میکند: «خلاصه که بی برنامه خریدکردن واقعاً در این شرایط مالی به نفع خانواده نیست. شکر خدا همسرم در این موارد دقیق است یک ماه ۴۸۰ هزار تومان پول به من نشان داد و گفت این پول خرده خریدهایی بوده که از آنها منصرف شده و حالا هم اصلاً پشیمان نیست. قرار شد یک روفرشی خوب بخریم.»
جوّ حراجیها به زیان ما
خیلیها فکر میکنند، «حراج» یعنی سود مشتری و ضرر فروشنده. این باور چندان و همیشه درست نیست. این اعتقاد «سارا بهراد» است که در یک مغازه مانتوفروشی در محدوده هفت تیر به دنبال خرید یک روپوش ساده برای محل کار است. فروشنده مدام میگوید: «گلم! اون رگال را هم ببین ۱۰ درصد آف خورده آن سری هم ۱۵ درصد. روسریها هم بنابه تغییر فصل قیمتشان پایین آمده، الان همین را سال دیگر بخواهید بخرید کمتر از ۲۰۰ تومان پیدا نمیکنید...» فروشنده با هیجان حرف میزند و روسری حریری که به سر مانکن پوشانده شده را نشان میدهد. بهراد با خوشرویی میگوید: «ممنون. اجازه بدهید یک چرخی در مغازه بزنم.» قبلاً بابت پرو یک مانتو با او صحبت کرده ام و میگوید: «چندباری این مدلی خرید کردم. حسابی پشیمان شدم و ضرر کردم. مجبور شدم عین ۳ تا مانتو، دو، سه تا شلوار و یکی، دو تا روسری را بدهم به دیگران، چون وقتی رسیدم خانه متوجه شدم انقدر شیفته جوّ خرید کردن دیگران و حراجی بودم که در خرید دقت نکردم، فکر میکردم چقدر خوش شانس هستم و باید ممنون هم باشم. یکی از مانتوها اصلاً برای فرم بدنم مناسب نبود. یکی دیگر بیشتر نایلونی بود و پوست من به شدت اذیت میشد در گرمای تابستان. خلاصه اینکه درس عبرت شد تا حتی در حراجیها هم سختگیرانه و بر مبنای نیاز خرید کنم و بیهوده وسوسه نشوم.»
سود نبرده ای، هزینه کردهای
بعضی حراج اصلاً واقعی نیستند، بهراد این را میگوید: «بعضی حراجیها اصلاً واقعی نیست. مشتری بیخبر از نرخ همان کالا در بقیه مغازه ها، خرید میکند و کلاه سرش میرود. وقتی کالایی که قیمتش ۵۰۰ هزارتومان بوده را در حراج، ۳۰۰ هزار تومان خریده اید این شما نبوده اید که ۲۰۰ هزار تومان سود برده اید بلکه ۳۰۰ هزار تومان خرج کرده اید. من با این شیوه؛ همین جملهای که الان گفتم خیلی خودم را برای خرید از حراجها مهار کرده ام واقعاً هم خوشحالم و موفق هم بوده ام. وقتی پولتان را برای چیزی میدهید که بعداً به هر دلیلی متوجه میشوید، نمیتوانید از آن استفاده کنید حسی که آن لحظه تجربه میکنید یکی از بدترین حسهای دنیاست. حالا ۴ سالی میشود که یاد ندارم دچار آن حال بد شده باشم، چون یا از حراجی خرید نمیکنم یا کاملاً در صورت نیاز خرید میکنم. بارها شده کالایی را در حراجی نخریده ام، پولش را نگه داشته ام بعداً خرج دیگری پیش آمده یا یکی بهتر از آنکه در حراج دیده ام از همان مغازه یا مغازه دیگر خریده ام با قیمتی همان حدود.»
بر احوال آن مرد باید گریست...
«سوگل آیینه چی» فروشنده لوازم بلور، چینی و کریستال واقع در خیابان انقلاب، علاقمند به شعر و شاعری است. دانشجو بوده و نیازمند به شغل که به قول خودش به دلیل روابط عمومی بالایی که در جذب مشتری داشته در مغازه پدر یکی از دوستانش مشغول به کار شده است. او میگوید: «بر احوال آن مرد باید گریست که دخلش بود نوزده، خرجش بیست...» میخندد و میگوید: «با همین یک بیت تابحال کلی مشتری دائمی برای مغازه جذب کرده ام. دوست ندارم مشتری چیزی بخرد و پشیمان شود. چند بیت دیگر هم نوشته ام شاید همین روزها به در و دیوار مغازه چسباندم. اینکه آدم اهل محاسبه و مقتصد ابداً هم بد نیست. اصلاً ادبیات ما پر است از شعر و ضرب المثل در نکوهش ولخرجی و بی هدف پول خرج کردن و ستایش اهل حساب و کتاب بودن؛ نمونه اش: پول علف خرس نیست/حساب حساب، کاکا برادر! یا...»
این فرمول طلایی را اجرا کن
شنیدن حرفهای دانشجوی جوان شیرین است و میگوید: «در اقتصاد اصلی داریم که من اسمش را گذاشته ام «فرمول طلایی» یعنی اگر ۱۰۰ هزار تومان پول داری و ۵ تا انتخاب و فقط میتوانی یکی را انتخاب کنی، بهترینی را انتخاب کن که ارزش محروم شدنت از خرید آن ۴ تای دیگر را داشته باشد. من همیشه مشتریهایی که برای خرید بین یکی، دو کالا مردد مانده اند را با این فرمول راهنمایی میکنم، شکرخدا دفعه بعد که آنها را میبینم راضی هستند گاهی هم یک نفر دیگر را با خودشان میآورند تا مغازه را معرفی کنند. این حس خوب را با دنیا عوض نمیکنم. همین که مردم در این وانفسای اقتصادی فکر نکنند یک نفر یعنی من فروشنده برای پول توی جیبشان نقشه کشیده و به هر بهانهای که شده میخواهد دست خالی نروند.»
بهترین کیفیت را انتخاب کن!
آیینه چی میگوید: «هوش اقتصادی چیز پیچیدهای نیست. نیاز به درس و دانشگاه ندارد. همیشه کالایی را بخرید که ضروریتر است. برای کالاهای ضروری و پر استفاده پولتان را صرف خرید بهترین کیفیت کنید مثلاً به جای ۴، ۵ جفت کفش نه چندان راحت، اما متنوع، دو جفت کفش ساده یکی اسپرت و دیگری مجلسی داشته باشید که به راحتی بتوانید آن را با هر پوششی استفاده کنید. بعد از یک مدت توی پا شل و بد ریخت و رنگ و رو رفته نشود. مدتها برایتان کار کند و مهمتر از همه پای شما در آن سالم و راحت باشد. اگر یکی، دو ساعت پیاده روی کردید کلافه و کوفته نشوید. برای کالاهای غیرضروری و کم کاربردتر هم میتوانید سختگیری برای کیفیت را کمی تغییر دهید و پایین بیاورید.»
#کمی_فنّی_باشیم
این روزها فروشگاههای مجازی، «غوغای فروش» هستند به طور مسلّم. عکسها و ویدئوهایی بسیار متنوع با کیفیت و حجم بسیار بالا آماده میکنند که اگر خرید هم نکنید حجم قابل توجهی از اعتبار مالی اینترنت شما از بین میبرد. گاهی وقتها قیمت کالاها در این صفحات واقعاً از مغازه کمتر است و همین خریدار را راغب به خرید میکند، اما همین که هزینه پیک یا پست را محاسبه میکنید، میبینید تقریباً با قیمت مغازه فرق زیادی ندارد. گاهی وقت ها، اما خرید واقعاً به صرفه است. «رضا بیگدلی» صاحب یکی از صفحات مجازی لوازم خانگی چوبی است: «جای هشتکهایی مثل «دست به آچارشو!» یا «فنی باش» واقعاً در فضای مجازی خالی است. بارها برای خودم پیش آمده که اهل منزل گفته اند فلان وسیله خراب شده. خوشبختانه کمی فنی هستم و سر از کار در میآورم، کمی وقت میگذارم یا از یک تعمیرکار دعوت میکنم تا آن را درست کند. با این حال، اما همیشه برای تعمیر از اهل فن دعوت نمیکنیم. خیلی وقتها پیش آمده، از تعمیرکارانی که حالا رفقایم شده اند، فوت کوزه گری مراقبت از لوازم خانگی را پرسیده ام. برای مثال دو مدل ماشین لباشسویی جدید برای فروش آورده ایم سطلی و عینکی که رفیق تعمیرکارم نحوه صحیح استفاده و رسیدگی به آنها را برایم ارسال کرد. برای مثال اگر قسمت پایین ماشینهای لباسشویی را باز کنیم، مخزن کوچکی دارد که جرم، چربی و زبالههای کوچک آنجا جمع میشود. خالی کردن آن و جرم گیری کمک میکند، عمر مفید ماشین لباسشویی بالا برود یا برای اتو اگر مخزن آب را با گلاب و سرکه رقیق شده با آب پر و یک پارچه بدون استفاده را اتو کنید، رسوبها پاک میشود و اتوی شما بهتر بخار میکند و البته کمتر دچار اتصال میشود.»
یا بفروش یا هدیه کن
بیگدلی درباره چرایی تاکیدش روی این موضوع هم میگوید: «اصلاً فرض کنیم، مشکل تورم وجود ندارد. ما هم مرفّه هستیم و قدرت خرید بالایی داریم. غیرمنطقی است اگر بگوییم: خراب شد که شد یک نوی آن را میخرم دوباره! خریدن هنر نیست نگه داشتن و مراقبت کردن هنر است. شما باید طوری از وسیله استفاده و نگه داری کنید که مثل سرمایه باشد برای شما برای مثال به عنوان «دست دوم سالم» بتوانید آن را بفروشید یا به خانوادهای که نیاز دارند هدیه کنید که به آن احتیاج دارند.»
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولاً درباره خرید پوشاک دردسرساز میشود، خرید به امید تغییر است. «حسین حدادی» از فروشندگان صنف پوشاک خیابان مفتح میگوید: «افرادی که این طور خرید میکنند هم برای خودشان دردسر میشود هم ما را کلافه میکنند. بارها پیش آمده، خانم یا آقایی از ما یا همکارانمان خرید کرده بعد آمده و گفته که میشود لباس را عوض کنند یا پس بگیریم؟ فکر کنید این چانه زدنها دشت اول صبح یا دشت سر چراغ و دم غروب هم باشد که ما کاسبها خیلی روی آن حساس هستیم؛ آدم واقعاً کلافه میشود. تجربه ثابت کرده اگر موافقت کنیم این دسته افراد دو، سه دفعه دیگر هم بر میگردند، چون هنوز با خودشان برای خرید کنار نیامده اند. بیشتر از اینکه روی واقعیت خرید کنند طبق شاید وای کاشها خرید میکنند.»
از من هدیه به شما!
انگار پیش ما یکی از همین مشتریها کلافه اش کرده، مهلت میگیرد تا کمی آب بنوشد، خُلقش بر میگردد و بهتر میشود. لباسی که روی میز است را نشان میدهد و میگوید: «این را خانمی خرید من همان موقع به او گفتم، چون کار یک نخکش جزئی پیدا کرده؛ تخفیف هم میدهم. خوشش آمده بود و میگفت همان مدلی است که میخواسته. حرف دیگری نزد و رفت. حالا دو روز است لباس را با همسرش میآورد و میگوید که به دردش نمیخورد و من باید پس بگیرم. کلی وقت ما و خودش را گرفته و کلافه مان کرده، هیچ! میپرسم آخر شما آن روز کلی خوشحال بودید حالا چرا منصرف شدید؟ میگوید که لباس موقع پرو کمی گشاده بوده و فکر میکرده ۱۰، ۲۰ هزار تومان میپردازد و درز میگیرند، اما خیاط گفته جنس پارچه و نوع برش مدل لباس این اجازه را نمیدهد و از فرم خارج میشود. خلاصه اینکه پیراهنی گشاد را به امید تعمیر و تغییر خریده بوده. اتفاقاً خیاط کاملاً درست گفته بود. آن روز اگر همین فکری که در سر داشت را به من میگفت، راهنمایی میکردم. این شغل از پدرم به من رسیده، جمله معروفی داشت که من هم برای راهنمایی مشتریها استفاده میکنم که به خیال اینکه دکمه اش را خودم میدوزم لباس نخر! یعنی کوچکترین ایرادی که در لباس بود اگر خیاط و اهل فن نیستید، واقعاً ریسک نکنید. توی کمدلباس همه خانهها یکی، دو دست لباس هست که یک تغییر کوچک لازم دارد، اما سالهاست همان جا مانده و خاک خورده، چون کسی مهارت، وقت یا حوصله آن را ندارد.»
او که حالا مشتری دیگری رسیده و باید به آن رسیدگی کند، میگوید: «از من هدیه به شما؛ به امید تغییر و تعمیر لباس نخر! این بدترین مدل لباس خریدن است.»
منبع:فارس
انتهای پیام/