هزینه کفن و دفن مردگان، نفس زندگان را هم گرفته است. آنها که ندارند، مرگشان هم فقیرانه است گرچه بازماندههایشان در هزینهها میمانند. آنهایی هم که زیاد دارند، مرگشان مثل زندگیشان گران است.
پرده اول؛ گلفروشی
برای خرید دسته گلی به مغازه گلفروشی رفته بودم که مکالمات یک مشتری با مدیر فروشگاه توجه ام را جلب کرد: «ختم پسر برادرم است، حداقل باید یک سبدگل ۱۰ میلیونی برایش بگیرم. جوان بود. برادرم داغ سختی دید. گلها را طوری تزیین کنید که خوب و گران قیمت به چشم بیاید.» برای منی که به دسته گلی تا سقف ۲۰۰ هزارتومان، برای سالگرد ازدواجمان فکر میکردم، آنهم بعد از کلی تخفیف دادن به خودم بابت خریدهای دیگر، این عدد و رقم، جالب بود.
دوست دارم خیلی منطقی با این موضوع برخوردکنم؛ هرکس باید به جیب خودش نگاه کند، یکی دارد بخرد، یکی هم ندارد، قرار نیست افراد برای خرید کالای مورد علاقه شان، خود را با شخصی دیگر مقایسه کنند. اصلا چرا به مکالمات دیگران گوش بدهم؟!
پرده دوم؛ طلای سیاه
دسته گلی ۲۰۰ هزارتومانی خریدم. در حقیقت چند شاخه رز سرخ بدون هیچ گونه تزیین و شاخ و برگی خریدم تا در گلدان روی میز بگذارم. از گلفروشی که بیرون آمدم، چشمم به مردی افتاد که تا کمر در باکسهای بزرگ بازیافت خم شده و در حال برداشتن اشیائی بود که قابلیت بازیافت داشت و در واقع، نان خود را در آنجا جستجو میکرد.
اما اینها پردههای متناقضی از زندگی است که هر روزه با آنها روبه رو هستیم و چندان منطقی به نظر نمیرسد. رسم روزگار همین بوده و هست. آمدنها و رفتن ها. داشتنها و نداشتن ها. بیشتر اوقات به نظر میرسد چیزی سر جای خودش نیست، چیزی که ما به دنبال آن هستیم تا جواب سوالات خود را بیابیم.
پرده سوم؛ مراسم ختم میلیاردی
در حال کلنجاررفتن با خودم، از جلوی مسجدی میگذرم که گویا مراسم ختم متوفای متمولی در آنجا در حال برگزاریست... سبدهای گلی را در دو طرف کوچه مسجد میبینم که اگر ارزش ریالی گلهای مراسم ازدواج تمام فامیل مان در ۵ سال گذشته را روی هم جمع کنم، به رقم ارزشی آن سبدهای گل نمیرسد. به راحتی میتوان جمع گلها را بالای ۳۰۰ میلیون تخمین زد؛ حتی بیشتر.
وقتی کسی داغ نزدیکان درجه یک اش را میبیند، شاید در لحظات اول فرصت نکند به چیزی بیشتر از این فقدان فکر کند، ولی پس از گذشت چند ساعت، حالا باید در کنار فراق به وجود آمده، به رسوم اجتماعی سنگین و پرحجمی فکر کند که در آنها علاوه بر دغدغه هزینههای بسیار سنگین، به نقش میزبانی آبرومندانه هم بیندیشد. با این حال، نه تنها این رسوم اجتماعی سنگین، دستمایه مذهبی ندارند بلکه میتوانند فرد داغ دیده را نیز از عزاداری و اندوه صمیمانه باز دارند. دوباره سوالی دیگر ذهنم را قلقلک میدهد که مراسمات سوم، هفتم، چهلم و... چه پیامد معنویای برای متوفی میتواند داشته باشد؟
پرده چهارم؛ بهای آزادی
در شرایطی که صدها میلیون تومان برای مراسم تجملاتی ختم در این شهر، هزینه میشود، افرادی هم هستند که این اتفاق را به گونهای دیگر برای متوفی و تسکین دل داغدار خود رقم میزنند.
گفتگویی با مدیر یک واحد صنعتی داشتم که به تازگی برادر جوان خود را بر اثر بیماری از دست داده و برای شادی روح متوفی و در راستای مسئولیت اجتماعی خود، اقدام به آزادسازی زندانیان جرائم غیر عمد میکند.
این مدیر که نخواست نامش فاش شود، با هماهنگی ستاد دیه استانها در سراسر کشور، درصدی از فروش محصولات واحد تولیدی خود را به نیت برادر و مشتریان خود در هر استان، از زندانیان همان استان، آزاد میکند.
قطعا این افراد هم میتوانند برای متوفای شان، مراسم پر هزینهای برگزار کنند تا شأن خود و عزیز تازه درگذشته شان بهتر رعایت شود، اما راهی دیگر را انتخاب میکنند. راهی که خانوادههای بسیاری از زندانیان را در سراسر ایران، دعاگوی متوفای خود میکنند.
پرده پنجم؛ شادی روح متوفی
به گفته یک کارشناس مذهبی، «اموات در دین اسلام همچون افراد زنده دارای احترام ویژهای هستند و هنگام فوت آنها باید آداب خاصی برای شب اول قبر و جهان آخرت شان، رعایت کرد.»
حمید فتاحی، معتقداست «مراسمات یادبودی مثل سوم، هفتم، چهلم و... در قالب دستورات اسلام ذکر نشده و صرفا اربعین امام حسین (ع) در روایات آمدهاست. فلسفه برگزاری چنین مراسمی، یادبود میت و تسلی دادن به بازماندگان است و قطعا برگزاری مراسم همراه با تجملات و اسراف، هیچگونه سود معنوی برای متوفی و بازماندگانش ندارد. آنچه منجر به تسلی خاطر بازماندگان میشود، یک آغوش گرم، تسلیتی از عمق جان، ختم قرآن و روضه خوانی برای اهل بیت است که ثواب آن نیز میتواند هدیه به روح متوفی بشود.»
این کارشناس مذهبی با اشاره به اینکه دین اسلام با درآمیختن آداب اسلامی با خرافات بسیار مبارزه کرده است، ادامه میدهد: «متاسفانه برخی از اتفاقاتی که در حال حاضر در این مراسمات رقم میخورد، از جمله استفاده از سبدهای گل گرانقیمت و تجملات مختلف، سنخیتی با دین اسلام ندارد و به جای چنین کارهایی میتوان اقدامات خیرخواهانهای انجام داد که روح و جسم متوفی و بازماندگان هر دو در آرامش و آسایش قرار بگیرد.»
سخن آخر
در هر صورت هر خانوادهای شأن و جایگاه خودش را دارد و در همین مسیر، برای برگزاری مراسمات خود، به اصول و اعتقاداتی پایبند است. ممکن است نتوانیم برای دیگر اعضای خانواده خود تصمیم بگیریم، اما حداقل برای خود میتوانیم فکری بکنیم.
حال این ما هستیم که باید انتخاب کنیم برای شادی روح خودمان، چه کنیم؟! سنگ بنایی بگذاریم برای تغییر رسوم بدون فایده و به جای آن به واسطه مرگمان دست افراد نیازمند را بگیریم؟ یا مجالسی برگزار کنیم برای شادی دل و جسم احیاء و بازماندگان؟
منبع : فارس