عصر حاضر را عصر سونامی اطلاعات نامیدهاند، عصری که در آن شاهد ظهور پدیده رسانههای نوین هستیم. در این شرایط هجمهای را شاهدیم که دنباله آن همان هجوم تاریخی است که با نوع نگاه حضرت اباعبدا... بوده و هنوز هم ادامه دارد. تفکر جریان امام شامل ویژگیهایی است که تناقضاتی با تفکرات امروز غربگرایانه دارد، از جمله اینکه غربیها به هیچ چیز ماورایی، اصالتی قائل نیستند و اصالت را فقط به عینیتهای خودشان و اوهامی که بر آنها مستولی است، محدود میکنند. اوهامی که دائم در حال تغییر است. یعنی ارزشها و نگرههایی که بر اساس منافع مالی خودش در حال تغییر است. یک زمانی نامش حقوق بشر است، زمانی دیگر منافع جامعه سرمایهداری است و یک زمان هم منافع ژئوپلتیک و استراتژیک نامیده میشود. چون دائما در حال تغییر است و همواره برای آن قانوننویسی میکند تا به آن اصالت دهد؛ بنابراین همیشه شکافی بین اصالتهای مادی این گروه و تفکرات معنوی جریان حضرت اباعبدا... وجود دارد.
مسأله دیگر به بحث منفعتطلبی جریان غربی اختصاص دارد. محور تفکری جریان غرب به عنوان پدیدآورنده شبکههای اجتماعی، منفعتطلب است که از هر وسیلهای استفاده میکند. با این حساب در شرایط کنونی که ضریب نفوذ این شبکهها روز به روز در حال گسترش است، بنابراین ابزار بسیار مناسبی است که بتواند از آن استفاده کند تا مشی و تفکر غربی را به زعم خود به مخاطب امروزی تحمیل کند، اما سؤال این که چرا این موضوع اینقدر حساسیت دارد؟ به این دلیل که جریان نهضت عاشورا تمام ابعاد زندگی بشری را در دل خود دارد. در این نهضت شاهد فعالیت کودکانی همچون حضرت علیاصغر (ع) هستید تا جوانانی همچون حضرت علیاکبر (ع) یا زنانی همچون حضرت زینب (س). این نهضت شامل تفکرات اجتماعی و سیاسی والایی است، بنابراین جریان مقابل سعی دارد این موارد را نشانه بگیرد و با ابزارهای خودش به هر کدام از این مفاهیم بتازد، اما این کار چگونه شکل میگیرد؟ نباید برای فهم از چگونگی تحریف نهضت عاشورا و پیوند نادرست آن به وقایع روز بهدنبال مدل کلاسیک هجمههای رسانهای باشیم. به این دلیل که شکل مفهومی رسانههای نوین به گونه چندوجهی و سیال است.
این از جهتی مهم است که بدانیم این ابزار در دست دشمنی است که با تمام قوا وارد صحنهای شده تا روبهروی آن یک جریان توحیدی با تمام قوا قرار گیرد؛ بنابراین برای آگاهی از این موضوع نباید دنبال یک شکل آکادمیک و دانشگاهی بود که به عنوان مثال در آن از یک الگوی تعریف شده استفاده شده باشد. دیگر اینکه مواجهه با جریان حضرت اباعبدا... در وجوه متفاوت، شکلهای مختلفی دارد به عنوان مثال در جریان سیاست بینالمللی در قالب دیپلماسی عمومی خودش را نشان میدهد، یعنی دیپلماسی غربی در پی این است که چگونه بتواند جریان عاشورایی را تضعیف کند که توانسته ۴۰سال در مقابل استکبار بایستد. یا همین موضوع در حوزه اقتصاد مدل رباخواری نئولیبرالیسم را طراحی و از ابزارها و روشهای مختلف استفاده میکند تا چگونه بتواند جلوی یک اقتصاد تعاونمحور مبتنی بر عدالت بایستد و حاکمیت رباخواری خودش را در عرصههای اقتصاد جهانی اعمال کند. اولین گام برای این تحمیل عقاید از سوی آنها این است که باید بتواند جامعه عمومی را تحت تاثیر خودش قرار بدهد.
مسألهای که در فلسفه غرب هم به چشم میخورد و مبنای آن قداستزدایی از تفکرات مذهبی و معنوی بشریت است. روش کار آنها ایجاد شکافهای مویینهگی در این راستاست. به این معنا که در تفکر مخاطب خلل ایجاد میکند و وقتی خللها مستمر شد این شکافهای کوچک به شکافهای بزرگتر تبدیل میشود. این آفت در یقین مردمان خودش را نشان میدهد، جایی که یک امت اسلامی باید ایستادگی کند، اما این شکافها باعث یک تعارض عمومی شده است. اینجاست که یک استدلال ساختگی جایگزین ایمان میشود. به عنوان مثال، این پایه استدلال ساختگی میپرسد چرا امام حسین قیام کرد؟ این استدلال یک شبهه است و به تعبیر قرآن تفاوت شبهه با شک این است که شبهه زاینده است. این شبهات به از دست دادن ایمان در برابر ایستادگی منجر میشود. این بالاترین هدف و دستاوردی است که طرف غربی به دنبال آن است. در گذشته این هدف با ایجاد شایعه و تبلیغات میدانی دنبال میشد و امروز این کار در بستر فضای مجازی صورت میگیرد.
ممکن است برای قاطبه مردم تشخیص جریان کفر با اهل بیت آشکار باشد، اما باید بدانیم جریان غربی برای شبههافکنی با یک برنامهریزی فرهنگی وارد شده است. میداند این برنامه به شبههافکنی منجر میشود و این شبهات ایستادگی مردمان را در برابر جریان کفر متزلزل میکند هرچند این تزلزل در بزنگاههایی خودش را نشان میدهد. این کار در جایی به تحریف نهضت عاشورا میپردازد و جایی دیگر خودش مدعی تحریف در نهضت عاشورا میشود.
منبع : جام جم