در این گزارش مجموعه اشعار دفاع مقدس به مناسبت هفته دفاع مقدس گردآوری شده است.

بیا عاشقی را رعایت کنیم/ سید حسن حسینی

بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق حکایت کنیم

از آن‌ها که خونین سفر کرده اند
سفر بر مدار خطر کرده اند

از آن‌ها که خورشید فریادشان
دمید از گلوی سحر زادشان

غبار تغافل ز جان‌ها زدود
هشیواری عشق بازان فزود

عزای کهن سال را عید کرد
شب تیره را غرق خورشید کرد

حکایت کنیم از تباری شگفت
که کوبید درهم، حصاری شگفت

از آن‌ها که پیمانه‌ی «لا» زدند
دل عاشقی را به دریا زدند

ببین خانقاه شهیدان عشق
صف عارفان غزل خوان عشق

چه جانانه چرخ جنون می‌زنند
دف عشق با دست خون می‌زنند

سر عارفان سرفِشان دیدشان
که از خون دل خرقه بخشیدشان

به رقصی که بی پا و سر می‌کند
چنین نغمه‌ی عشق سر می‌کنند

«هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار بر جان ما

اگر دشنه آذین کنی گرده مان
نبینی تو هرگز دل آزرده مان

بزن زخم، این مرهم عاشق است
که بی زخم مردن غم عاشق است

بیار آتش کینه نمرودوار
خلیلیم! ما را به آتش سپار

که پروانه-درخلسه-طی طریق
به پایان برد با دو بال حریق»

در این عرصه با یار بودن خوش است
به رسم شهیدان سرودن خوش است

بیا در خدا خویش را گم کنیم
به رسم شهیدان تکلم کنیم

مگو سوخت جان من از فرط عشق
خموشی است هان! اولین شرط عشق

بیا اولین شرط را تن دهیم
بیا تن به از خود گذشتن دهیم

ببین لاله‌هایی که در باغ ماست
خموش اند و فریادشان تا خداست

چو فریاد با حلق جان می‌کشند
تن از خاک تا لامکان می‌کشند

سزد عاشقان را در این روزگار
سکوتی از این گونه فریادوار

بیا با گل لاله بیعت کنیم
که آلاله‌ها را حمایت کنیم

حمایت ز گل ها، گل افشاندن است
هم آواز با باغبان خواندن است

***
ما همه اکبر لیلا زاده ایم / قیصر امین پور

باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسم‌ها را می‌خواند:
اصغر پورحسین!
پاسخ آمد:
حاضر
قاسم هاشمیان!
پاسخ آمد:
حاضر
اکبر لیلازاد.
پاسخش را کسی از جمع نداد
بار دیگر هم خواند:
اکبر لیلازاد!
...
پاسخش را کسی از جمع نداد
همه ساکت بودیم
جای او اینجا بود
اینک اما، تنها
یک سبد لاله‌ی سرخ
در کنار ما بود
لحظه‌ای بعد، معلم سبد گل را دید
شانه هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمه‌ای حس کردیم
غنچه‌ای در دل ما می‌جوشید
گل فریاد شکفت!
همه پاسخ دادیم:
حاضر!
ما همه اکبر لیلازادیم!

***
خوشا آنان که جانان را می‌شناسند/ علیرضا قزوه

خوشا آنان که جانان می‌شناسند
طریق عشق و ایمان می‌شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می‌شناسند

 

***
جاده مانده است و من و این سر باقی مانده / سعید بیابانکی

جاده مانده است و من و این سر باقی مانده
رمقی نیست در این پیکر باقی مانده

نخل‌ها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده

توئی آن آتش سوزنده‌ی خاموش شده
منم این سردی خاکستر باقی مانده

گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده است
باز شرمنده ام از این سر باقی مانده

روزو شب گرم عزاداری شب بوهاییم
من و این باغچه‌ی پرپر باقی مانده

شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده است
در همین اسب و همین خنجر باقی مانده

پیش کش باد به یک رنگی ات‌ای پاک‌ترین
آخرین بیت در این دفتر باقی مانده

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با توام‌ای یل نام آور باقی مانده

***
ببر با خودت پاره دیگرت را / محمد کاظم کاظمی

و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را

به دنبال دفترچه‌ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه‌ی سنگرت را

و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحه‌ی دفترت را.

همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مُهر و تسبیح و انگشترت را

همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را

همان دستمالی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را

سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانی ام بوسه‌ی آخرت را

و با غربتی کهنه تنها نهادی
مرا، آخرین پاره‌ی پیکرت را

و تا حال می‌سوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را

کجا می‌روی؟‌ای مسافر! درنگی
ببر با خودت پاره‌ی دیگرت را

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۱۸ ۳۱ شهريور ۱۴۰۱
همه اشعار زیبا بودند. همه را خواندم و لذت بردم و چند تا رو گلچین کردم:

جای او اینجا بود
اینک اما، تنها
یک سبد لاله‌ی سرخ
در کنار ما بود
لحظه‌ای بعد، معلم سبد گل را دید
شانه هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمه‌ای حس کردیم
غنچه‌ای در دل ما می‌جوشید
گل فریاد شکفت!
همه پاسخ دادیم:
حاضر!
ما همه اکبر لیلازادیم!

شهیدان را شهیدان می‌شناسند

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با توام‌ ای یل نام آور باقی مانده
آخرین اخبار