در این خبر به روایت ۶ تن از فعالان و زندانیان سیاسی ارتش قبل ازانقلاب اسلامی درباره کم و کیف مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته‌ایم.

در دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی دوم، کم نبودند بزرگ‌مردان بی نام و نشانی که در دل ارتش شاهنشاهی برای عزت، استقلال و آزادی ملت و سرزمین‌شان در کنار دلیرمردان دیگری از اقشار مختلف مردم مبارزه کردند تا انقلاب اسلامی به ثمر نشست.

این روز‌ها که مصادف با سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی است با ۶ تن از فعالان و زندانیان سیاسی ارتش قبل از انقلاب اسلامی که چند روزی از سوی وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح مهمان مشهدالرضا (ع) شدند.

مردان «بی‌نام» و نشان

ماجرای مبارزات امیر سرتیپ دوم مصطفی توتیایی عضو گارد جاویدان، از ۱۹ سالگی و پیش از ورودش به دانشکده افسری شروع شد. دلیل پیوستن اش را به ارتش رژیم پهلوی دو هدف ذکر کرد: گسترش همفکران در این سازمان و گرفتن و بی اثر کردن سلاح از دست رژیم. در اولین اقدامش ۷ سال مانده به انقلاب، نمازخانه دانشکده را راه انداخت و محافل آموزش قرآن و تفاسیر را بین دانشجویان گرم کرد و بعد‌ها توانست با جوانان مستعد انقلاب، گروهی را تشکیل دهند تا با فعالیت‌های نرم فرهنگی، به تدریج افکار عمومی را به سمت انقلاب سوق دهند.

امیر توتیایی می‌گوید: تمام تلاش‌مان در این گروه و گروه‌های مبارزاتی جدی‌تری نظیر گروه «بی نام» به همت مؤسسانی همچون شهید دکتر حسن آیت، پیش از هر اقدامی، گسترش دامنه تفکر انقلابی در ارتش شاهنشاهی بود.

باز کردن پیچ و مهره‌های وابستگی

از سرهنگ سیدعبدا... ابطحی، کارشناس سایت‌های پدافند موشکی در نیروی هوایی دلیل حضورش در جمع مبارزان انقلاب اسلامی را که پرسیدم با حس غریبی آکنده از غیرت و غم سخنش را با توصیف زمانه خود آغاز کرد که از کودکی فقر و نداری خانواده و مردم شهرش، خمین را با گوشت و استخوان حس می‌کرد و رنج می‌کشید: ۱۳ سال بیشتر نداشتم که از امتحانات خرداد بر می‌گشتم و نمراتم هم خیلی خوب بود که پدرم که پیله‌ور بود، جلویم را گرفت و گفت: درس خواندن بس است، از فردا باید بروی سر کار و از فردا، توی کوره آجرپزی مشغول کار شدم تا هر نوع کارگری از صبح سحر تا پاسی از شب فقط برای خرید دو عدد نان!

اما چشمه‌ای از استیلای ۴۰ هزار نیروی مستشار آمریکایی بر ارتش کشورمان تعریف می‌کند تا معنی استقلال امروز برایمان روشن شود: در هفته یک بار مستشار می‌آمد و ما یک گوشه می‌نشستیم و حتی حق نداشتیم انگشت‌مان را به موشک‌ها بزنیم، فقط با دستمالی، گریس‌های روی لانچر‌ها را پاک می‌کردیم و مراقب بودند که مبادا سر از پیچ و مهره و نحوه ساخت آن‌ها دربیاوریم!

علیه کاپیتولاسیون

امیر سیداخوان خاقانی هم تعریف می‌کند که اعلامیه بیانات حضرت امام خمینی (ره) علیه لایحه کاپیتولاسیون و مصونیت سیاسی مستشاران آمریکایی را دست‌نویس تولید و به صورت شب‌نامه در سربازخانه‌های آذربایجان پخش می‌کرد که پس از دو سال فعالیت، دستگیر و بازجویی شد. در همین حد، برای شکنجه‌های بی رحمانه و اعدام هم کافی بود.

او فقط گوشه‌ای از قساوت نیرو‌های امنیتی رژیم طاغوت را بازگو می‌کند: در بازجویی‌ها می‌گفتند: «شما ارتشی هستی و نمک حکومت را می‌خوری، ولی نمکدان می‌شکنی و خیانت می‌کنی». یک بار از سقف آویزانم کردند، ولی افتادم و جمجمه‌ام شکست و با همان شرایط چند وقت در سلول انفرادی یک در دو متر زندانی بودم. امیر خاقانی دو سال و نیم از عمرش رادر زندان بود تا بالاخره آزاد شد.

نوکر نباشید!

علی حاتمی از نیرو‌های فنی ارتش پیش و پس از پیروزی انقلاب بود و دستی بر آتش ساخت و نگهداری از موشک داشت. حرف‌های شنیدنی بسیاری از وابستگی رژیم پهلوی به نیرو‌های اجنبی آمریکایی در ارتش دارد، اما به اهمیت استقلال کشورمان با بیان جمله‌ای از امام راحل (ره) که در عنفوان جوانی تاثیر عمیقی رویش گذاشت، بسنده می‌کند: «می‌خواهیم ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد، آقای سرلشکر، ما می‌خواهیم تو آقا باشی، نه نوکر. شما نمی‌خواهید مستقل باشی؟»

سپس تعریف می‌کند: سال ۶۵ بود که در کنار جمع ۴۰ نفری از دوستان جوان دیگری در خدمت شهید طهرانی مقدم وارد پروژه مهندسی معکوس موشک شدم تا به تدریج به فناوری ساخت موشک دست پیدا کردیم.

سربازان خمینی (ره)

قدرت ا... سنجری از دیگر فعالان سیاسی نیرو‌های مسلح دوران شاهنشاهی نیز رنج‌های فراوانی در مسیر مبارزه از تولید اعلامیه تا زندانی شدن متحمل شده، اما آن چه متفاوت از دیگران نقل کرد، به دلیل دستگیری و زندانی شدنش برمی‌گشت: سال ۴۹، به خاطر حمایت از ملت مظلوم فلسطین و محکومیت مسابقه فوتبال ایران مقابل رژیم صهیونیستی دو ماه حبس کشیدم.

در جریان یکی از بازجویی‌ها، شکنجه‌گر به امام راحل توهین می‌کرد که دلیل عصبانیتش را پرسیدم، گفت: «شما‌ها نان شاه را می‌خورید، ولی سرباز خمینی (ره) هستید.» بار دوم هم سال ۵۲ به دلیل فعالیت‌های دینی وانقلابی در هیئت، ۲ سال زندانی کشیدم.

اگر، ولی فقیه نباشد

خود را قنبر راسخ، جانباز سیاسی ارتش، نوکر و دبیر جمع «پیشتازان فجرآفرینان ارتش» معرفی می‌کند. مبارزاتش را از سال ۵۳ با شعارنویسی روی دیوار‌های داخلی ارتش شروع کرد تا این که دستگیر و سال‌ها زندانی شد. ساواک از دلیل مبارزاتش که پرسید، در جواب گفت: «پذیرفتن سلطه آمریکایی‌ها برای ما ننگ است».

او هم سینه‌ای مالامال از خاطرات تلخ و شیرین از مبارزه، فرار و زندان دارد، ولی بر یک جمله تاکید می‌کند: جوانان! اگر، ولی فقیه زمان نباشد، با همه رنج‌ها و مبارزات، دشمنان بدتر از دوران طاغوت بر ما مسلط خواهند شد. باید این نعمت الهی را قدر بدانید.

منبع: روزنامه خراسان

برچسب ها: رژیم پهلوی ، انقلابی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار