سراغگرفتن نوعی سؤالکردن است. سؤالکردن باعث میشود از حال و هوای همسرتان باخبر شوید و بهجای حدسزدن و قضاوتکردن مستقیماً اطلاعات ناب و دستنخورده از خود او بگیرید. در واقع، باعث میشود با او یکی شوید.
سؤال از حال و هوای همسر نمود کنجکاوی مثبت و مهم بودن است؛ اما گاهی این سراغگرفتنها تعبیر به دخالت، سیاستمندی و گیردادن میشود. چرا این اتفاق میافتد؟ خیلی ساده، چون حال او گرفته میشود. در حقیقت، سراغگرفتنی که حس خوب بدهد و حال همسر را خوب کند، هنر است و البته بهکارگیری آن هنرمندی میخواهد نه سیاست.
گاهی میخواهید سراغ بگیرید و احوال کسی را جویا شوید؛ اما او احساس میکند دارید در زندگی و اموراتش دخالت میکنید. مثلاً مادرتان چند بار در روز با شما تماس میگیرد و چک میکند: «کجایی؟» و در پس این پرسشها احتمالاً احساس کنترلشدن به شما دست میدهد. در عوض فرض کنید مادرتان با شما تماس بگیرد و احوالتان را بپرسد و پیغامی که از او دریافت میکنید مهر و محبت او باشد. آیا باز هم احساس کنترلشدن خواهید داشت یا حس خوب ارزشمندبودن خواهید داشت؟ چون کسی حواسش به شماست و برای او مهم هستید.
رابطه زوجی هم جدا از این مثال نیست و شاید حتی واکنشهای شدیدتری بهدنبال داشته باشد. شاید اگر سراغگرفتن کلمه باشد، به شکل «چطوری» و «حالت چطوره؟» خودش را نشان دهد. در عوض گیردادن میشود: «کجایی؟»، «کجا بودی؟» با لحنی که بیشتر حالت بازجویانه دارد تا احوالپرسی.
سراغگرفتن نمود کنجکاوی است، کسی که همسرش کنجکاو او نیست، احساس تنهایی و درکنشدن و ارزشمندنبودن و حمایتنشدن دارد و این احساسات باعث میشود رابطه زوجی خدشهدار شود و اعتراضها شروع شود
علاوه بر کلمات، لحن هم در ایجاد حس مثبت یا منفی مؤثر است. شاید از همسرتان بپرسید: «چطوری؟»، اما حس مثبتی منتقل نکنید یا بپرسید: «کجایی؟»، اما منظورتان این نباشد که موقعیت جغرافیایی خودت را بفرست. بلکه منظورتان همان احوالپرسی باشد و همسرتان هم کاملاً متوجه میشود؛ اگر لحن درستی به کار برده باشید. در پیامهای نوشتاری به این خاطر که لحن میمیرد، این مشکل بیشتر نمایان است. گاهی در پیام چیزی مینویسید و همسرتان جور دیگری میخواند. اگر این مشکل گاهگاهی برایتان رخ میدهد، سعی کنید با استفاده از شکلکهای موجود در برنامههای موبایل، پیامتان را با خطای کمتری منتقل کنید.
وقتی به کسی گیر میدهید، احتمالاً اطلاعاتی دارید و دنبال دریافت اطلاعات بیشتر هستید یا میخواهید طرفتان را در حالتی قرار دهید که به خطایش اقرار کند یا میخواهید چیزی را که میدانید از زبان او بشنوید. گیردادن احساس منفی در طرف مقابل ایجاد میکند؛ اما سراغگرفتن فرق دارد. در سراغ گرفتن دنبال اطلاعات نیستید. برعکس گیردادن که فاصله و سردی ایجاد میکند، سراغگرفتن همسران را به هم نزدیک میکند؛ چون این پیام را منتقل میکند که اولاً برای من مهم است بدانم حالت چطور است، مهم است که راحت باشی، اذیت نباشی، مهم است بدانم الان چیزی میخواهی یا نه؛ ثانیاً من نمیخواهم تو و حال و هوایت را قضاوت کنم و ذهنت را پیشپیش بخوانم، بلکه میخواهم خودت برایم بگویی. میخواهم تو را از زبان خودت بشنوم. مهمترین اصل در سراغگرفتن حالت «نمیدانم» است. کسی که سراغ میگیرد، واقعاً نمیداند و دوست دارد بداند.
سراغگرفتن نمود کنجکاوی است و اگر کنجکاوی از بین برود، سراغگرفتن هم کمرنگ میشود. کنجکاوی آرامآرام تحت تاثیر یکنواخت شدن زندگی از دست میرود. خطر آن اینجاست کسی که همسرش کنجکاو او نیست، احساس تنهایی و درکنشدن و ارزشمندنبودن و حمایتنشدن دارد و این احساسات باعث میشود رابطه زوجی خدشهدار شود و اعتراضها شروع شود.
هیجانهایش، نیازهایش، روزی که گذرانده، تقاضاهایش، نظرات و ایدههایش، برنامهریزیها و طرحهایش، دغدغههایش و... موضوعات بیپایانی است که میتوانید با آنها سراغ از همسرتان بگیرید و حس ارزشمندبودن به او بدهید.
وقتی از او سوال میکنید، کنارش باشید، تماس چشمی برقرار کنید و واقعاً مشتاق شنیدن پاسخش باشید؛ اما اصرار به پاسخدادن نکنید.
منبع: تبیان