سحر پهلوان نشان، روانشناس کودک و نوجوان گفت: زمانی که از یک تست هوش به نام تست هوش هشتگانه گاردنر استفاده میکنیم متوجه میشویم تمام هشت هوش اعم از هوش بدنی، جنبشی، کلامی، طبیعت گرایانه، موسیقیایی و ... را درخود داریم؛ ولی در یک یا دو هوش نمرات ما میتواند اختلاف فاحش با سایر موارد داشته باشد. همان هوشی که در آن نمرات بالاتری داریم، حوزهای است که ما میتوانیم در آن نه صرفا به آموزش بپردازیم بلکه جهت پرورش اقدام کنیم.
او ادامه داد: خانوادهها فکر میکنند وقتی یک کودک تیزهوش برآورد میشود، حتما باید او را به یک جهت یا آموزشهای خاص سوق بدهند، در صورتی که ما معتقدیم برای این کودکان پرورش خیلی بهتر است.
این روانشناس کودک و نوجوان اشاره کرد: ۶۵ درصد ظرفیت هوشی افراد تا سن ۶ الی ۶ و نیم سالگی تکمیل میشود؛ بنابراین آنچه در آموزش و پرورش دنیا و مؤسسات استعدادسازی انجام میشود روی آن ۳۰ تا ۳۵ درصد باقی مانده مانور میدهند. در صورتی که اگر اقدام کنیم به پرورش ظرفیتی که تا ۶ سالگی انفاق افتاده، میتواند نتایج بهتری را همراه داشته باشد.
پهلوان نشان درباره تفاوت هوش و استعداد توضیح داد: استعداد، خلاقیت و توانایی دانش اندوزی یا همان بصیرت، مولفههای هوش هستند، اما آدم باهوش کسی است ک بتواند بیشترین میزان یادگیری و بیشترین میزان استفاده از آن در امور مختلف را داشته باشد. اما آدم با استعداد کسی است که بیشترین میزان یادگیری را در کمترین زمان ممکن داشته باشد؛ بنابراین تفاوت هوش و استعداد در میزان زمانی است که اختصاص به یادگیری فرد پیدا میکند. این تعریف کارول از استعداد است. اما بسته به اینکه ما هوش را ظرفیت تولید یا حل مسئله، بهرهمندی از تجارب گذشته، وضعیت یادگیری و خلاقیت و نوآوری در نظر بگیریم میتواند با رویکردها مختلف تعریف شود.
او همچنین درباره رابطه اجتماعی نسبتا ضعیف کودکان باهوش گفت: گاها میبینم که بچههای تیزهوش میتوانند به واسطه تجریه موقعیتها و خاص بودنشان، رشد ارتباطی و اجتماعی ضعیفتر یا تجربه اضطرابها، نوسانات خلقی و افسردگی ها را داشته باشند. یک زمانی ما به اشتباه بچههای تیزهوش را با ADHD یا بیش فعال اشتباه میگیریم. کودکی که تیزهوش است و همه موارد را سریع یاد میگیرد مسلما سر کلاس تکرار آنچه قبلا یاد گرفته برایش دردناک و زجر آور است، بنابراین ممکن است راه برود، حرف بزند یا حواس دیگران را پرت کند.