زندگی مادران شجاع ایرانی که صدای اعتراض خود را با تحصن پشت درهای پادگان اشرف به گوش جهانیان رساندند در فیلم سینمایی سرهنگ ثریا به تصویر کشیده شده است.

باید مادر باشی تا بتوانی سال‌ها دربه دری در کشور بیگانه را به جان بخری آن هم فقط برای یک لحظه دیدن فرزند. باید مادر باشی تا بفهمی برای رسیدن به فرزند تحمل گرمای جانفرسا و سرمای استخوان‌سوز بیابان‌های عراق، پشت سیم خاردار‌های پادگان اشرف (مقر فرقه تروریستی رجوی) شدنی است؛ حتی اگر ارتش عراق و تانک‌های آمریکایی مقابلت صف بکشند.

یا حتی با دستگاه‌های سنگ‌شکن و نیزه‌ساز از زمین و هوا بر سرت سنگ و نیزه بریزند. مادران این سرزمین چه در سال‌های جنگ تحمیلی و چه در مقابل خدعه‌های مرموز و مستمر فرقه رجوی، دشمن را روسیاه کردند. نمونه‌ای از آن‌ها «ثریا عبداللهی» معروف به سرهنگ ثریاست که ۲۰ سال پیش پسرش در پی شرکت در مسابقات آزاد بدنسازی در خارج از کشور، گرفتار فرقه رجوی شد. مادر وقتی متوجه شد آرام ننشست. شبانه‌روز به‌مدت ۷ سال پشت در‌های پادگان اشرف در عراق با گروهی از خانواده‌های اسیران این فرقه تحصن کرد. صدای تحصن و اعتراض این خانواده‌ها به گوش دنیا رسید، ولی تمام تلاش ثریا و همراهانش این بود که صدایشان به گوش عزیزان در بند برسد. برای تحقق این آرزو، هر کاری کردند و دست آخر آن‌ها را از عراق فراری دادند. روایت این مادران جسور و شجاع ایرانی در فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» به تصویر کشیده شده است. به بهانه اکران این فیلم  میزبان ثریا عبداللهی بودیم.

ثریا عبداللهی

ماجرای شما و جدال‌تان با فرقه رجوی از کجا شروع شد؟

۲۰ سال پیش پسرم که ورزشکار بود برای شرکت در مسابقات آزاد بدنسازی در ترکیه راهی این کشور شد. بعد هم از آنجا به من زنگ زد و گفت می‌خواهم به آلمان بروم و کار خوبی پیدا کردم. شما را هم پیش خودم می‌برم. یک شماره تماس و ایمیل هم داد که اشتباه بود و ما سال‌ها از او بی‌خبر ماندیم. من همیشه فکر می‌کردم در آلمان ازدواج کرده و شغل مناسب دارد تا اینکه یک روز یکی از افرادی که از چنگال فرقه تروریستی رجوی فرار کرده بود، در خانه ما آمد و گفت: «پسرت در اشرف است و فقط از من خواست این خبر را به شما بدهم. نگران شما بود.» من تا آن لحظه فکر می‌کردم پسرم برای زیارت به نجف اشرف رفته و سریع خودم را به عراق رساندم. آنجا ما را به جای نجف بردند پشت در پادگان اشرف و گفتند پسرت اینجاست. دنیا روی سرم خراب شد. تازه فهمیدم چه بلایی سرمان آمده.

 در کنار شما، خانواده‌های دیگر هم بودند؛ عزیزان آن‌ها چطور گرفتار شده بودند؟

اعضای گرفتار چند دسته‌اند؛ یک عده در زمان جنگ تحمیلی در اردوگاه‌های عراقی فریب داده شده و جذب سازمان شدند. بعد از عملیات مرصاد، وقتی نیرو‌های این سازمان ریزش پیدا کرد، صدام ملعون اجازه داد تا سران این سازمان ازجمله ابریشمچی به میان اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراقی بروند و جوانان ما را فریب داده و شست‌وشوی مغزی بدهند. یک عده اسیر ایرانی هم به اجبار و زیر شکنجه به سازمان برده شدند. تعداد زیادی هم فریب کاریابی‌های این فرقه را خوردند.

در میان ما، خانواده‌های جانباز و شهدا زیاد هستند که یکباره از آسمان به زمین خوردند. مادری سراغ دارم که تا سال‌ها به‌عنوان خانواده شهید مفقودالاثر شناخته شده و آبرو و اعتباری داشت، اما سال‌ها بعد خبر آوردند که پسرش در سازمان اسیر است. ببینید یک مادر چه ضربه‌ای می‌خورد. هر مادری آرزو دارد پیشرفت و خوشبختی جوانش را ببیند. اما مادران مظلوم و بیگناه از همه جا بی‌خبر این چنین سرشکسته و شرمنده می‌شوند.


بیشتربخوانید


شما سال‌ها شبانه‌روز، مقابل پادگان اشرف تحصن و سخنرانی کردید؛ نتیجه تحصن و اعتراض‌هایتان چه بوده؟

چند نتیجه داشت؛ اول اینکه بعد از ۷‌ماه تحصن و سخنرانی پشت در‌های پادگان با بلندگو، افراد زیادی از دست این فرقه فرار کرده و به ما پیوستند. همان‌ها ازجمله آقای پیمان یگانه به ما گفت به کارتان ادامه دهید و صدایتان را به آدم‌های داخل پادگان برسانید تا انگیزه فرارشان دوچندان شود. حتی او می‌گفت رجوی برای اینکه صدای تو از بلندگو‌ها به گوش افراد نرسد، داخل سرویس بهداشتی‌ها هم بلندگو گذاشته و رادیو پخش می‌کند.

نتیجه بعدی هم زمینه‌چینی برای اخراج این گروه از عراق بود و بزرگ‌ترین ماحصل این تحصن، نشان‌دادن چهره کثیف و واقعی و غیرانسانی این فرقه به مردم دنیا بود. ما که شناختی نسبت به این افراد نداشتیم همان‌ها که آزاد شدند شرح‌دادن که چه رفتار‌های غیرانسانی داخل گروه صورت می‌گیرد. در این فرقه از خانواده به‌عنوان یک نهاد مخرب یاد می‌کنند. حق ندارند حرفی از مادر، پدر، همسر و فرزند بزنند. حتی حق ندارند خواب عزیزانشان را ببینند. اگر هم خواب ببینند باید برای آن‌ها تعریف کنند. در این شرایط، اما برای خودشان اجازه صادر می‌کنند تا همه زن‌ها، یک شبه طلاق اجباری داده و به عقد رجوی درآمده و ناموس او شوند. هزاران هزار رفتار غیرانسانی که رهاشدگان از بند رجوی افشاگری کردند.

در حال حاضر فعالیت‌های شما به کجا رسیده و چه می‌کنید؟

انجمن «تشکل مادران» را با حضور ۲ هزار نفر راه‌اندازی کرده و نزدیک به ۱۲ سال است که از مجامع داخلی و بین‌المللی پیگیر وضعیت اسیرشدگان در بند رجوی هستیم. من این مسئولیت را قبول کردم و تا آخر نفس کنار مادران دردکشیده هستم. در کنار ما انجمن نجات به مدیریت مهندس خدابنده هم فعال است و حامی افراد آزادشده از بند رجوی است؛ و حرف آخر اینکه خوشحالیم که بعداز ۴۰ سال اجازه صحبت‌کردن از درددل‌های خانواده‌های قربانی این فرقه داده شده تا برای نسل جدید افشاگری کنیم.

در حال حاضر این فرقه با حیله‌های جدید به‌کار خودش ادامه داده و باز هم جوانان را جذب می‌کند. این زالوصفت‌ها به‌دنبال انتقام از مردم ایران هستند. این فرقه در ایران و به‌ویژه در میان جوانان خیلی کم شناخته شده است. در ناآرامی‌های سال گذشته من خودم شاهد بودم که اغتشاشگران دقیقا همان شعار‌هایی را می‌دادند که فرقه رجوی ساخته بود. من به دخترم که ۳۰ ساله است گفتم یقین دارم که این تهدیدها، اغتشاشات و خرابکاری‌ها همه و همه کار فرقه رجوی است، چون من چندین سال در پشت در پادگان اشرف با این‌ها برخورد داشتم و شعار‌هایی که می‌دادند برایم آشنا بود. کور خواندند و خدعه‌شان سال گذشته با شکست روبه‌رو شد. اما دیدید که عده‌ای از جوان‌ها فریب آزادی‌خواهی این حیله‌گران را خوردند و پرپر شدند. باید برای این جوان‌ها به طرق مختلف چهره واقعی فرقه معرفی شود. متأسفانه این فرقه توسط دشمنان خارجی ایران تطمیع می‌شود و پول و امکانات خوبی در اختیارشان هست. از این‌رو با وعده پول و دستمزد زیاد سراغ جوانان جویای کار می‌آیند. این گروهک عروس زشت و کثیفی است که گریم فوق‌العاده زیبایی شده و افراد ناآگاه را جذب خودش می‌کند. اغلب این گروه سراغ کسانی می‌روند که در خانواده مشکلی پیدا کردند. برای مثال بعد از حادثه هواپیمای اوکراینی، چقدر این‌ها تلاش کردند خانواده‌های قربانیان را به سمت خود بکشانند، اما جز یک یا دو مورد نتوانستند.

فیلم سرهنگ ثریا

برسیم به فیلم سرهنگ ثریا؛ با آن ارتباط گرفتید؟ به‌نظرتان توانسته رنج‌های شما را به تصویر بکشد؟

از سازمان سینمای اوج و خانم لیلی عاج تشکر می‌کنم. خانم عاج برای ساخت فیلم، با ما خانواده‌ها همکاری تنگاتنگ داشت. باید اتفاقات و تحصن چهارساله خانواده‌ها در پشت در‌های زندان الموتی رجوی را به همان صورت با عکس و فیلم برای این کارگردان شرح کامل می‌دادیم که این همکاری حدود ۲ سال طول کشید. هرچند فیلم سرهنگ ثریا قطره‌ای از دریاست، ولی باز خدا را شاکریم که خیانت و جنایت رجوی را در حق خانواده‌ها علی‌الخصوص مادران دردمند و زجر کشیده به جشنواره سینما و اکران عمومی رسید. سرهنگ ثریا، صدای مظلومیت خانواده‌هاست. این فیلم جنایت فرقه ملعون رجوی در حق ما مادران در طول ۴۰ سال است که در خفا سوختن و ساختن. خانم عاج واقعا در شرایط اغتشاشات سال گذشته، ریسک بزرگی کردند و این فیلم را ساختند. بعد از ۴۰ سال این نخستین فیلمی بود که به صراحت به ماجرای فریب و اسارت جوانان از طریق فرقه رجوی پرداخته است.

با نقش اول فیلم که خانم صامتی هنرنمایی کردند ارتباطی گرفتید؟

خیلی عالی بود. وقتی خانم ژاله صامتی چهره ماندگار سینمای ایران، قرار شد نقش من را بازی کند سراغش رفتم و گفتم این فیلم و نقشی که شما قرار است بازی کنید، نقش سخت و خطرناکی است و ممکن است برای شما ناامنی ایجاد کند. گفت می‌دانم، من هم یک مادرم و همه خطر‌ها و سختی‌های آن را قبول کردم. انصافا هم در این فیلم چنان از جان و دل بازی می‌کند که من خودم متاثر شده و گریه می‌کنم.

 سکانسی بوده که خودتان هم متاثر شوید؟

یک سکانسی برای من خیلی ارزشمند است آن هم جایی که خانم صامتی سوار بر وانت می‌خواهند بلندگو‌ها را به سمت در جنوب پادگان اشرف ببرد، اما در مسیر به سمت او سنگ پرتاب شده و او مجبور می‌شود از وانت خودش را به زمین پرت کند. از عوامل فیلم شنیده‌ام در این سکانس، قرار بود برای اینکه خانم صامتی آسیب نبینند روی زمین پتویی بیندازند و با خاک آن را بپوشانند. اما خانم صامتی قبول نکرده و گفتند که اجازه دهید هر طوری که ثریا زمین خورده بازی کنم. واقعا به رسالت این بازیگر باید افتخار کرد که برای نقش خود چه زحمت‌ها در آن شرایط سخت بیابان کشیده است. ناگفته نماند نیرو‌های این فرقه دستگاه‌های سنگ‌شکن و نیزه پرتاب‌کن آمریکایی داشتند و آن‌ها به ما حمله می‌کردند، اما ما تا آخرین لحظه حضور آن‌ها درپادگان اشرف پشت در ماندیم و کم نیاوردیم.

زمان اکران فیلم بر ثریا چه گذشت؟

فیلم «سرهنگ ثریا» به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج و تهیه‌کنندگی جلیل شعبانی از برگزیده‌های چهل و یکمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در حال اکران است. شخصیت واقعی این فیلم از حس و حالش در لحظه اکران فیلم می‌گوید: «وقت اکران فیلم، وقتی خانواده‌های شهدا را دیدم، خجالت کشیدم. خطاب به این عزیزان گفتم من یک آذری‌زبان هستم، خانواده‌ام مومن و مجتهد بوده و وطن‌پرست هستم. ما اصلا در این وادی‌ها نبوده و نیستیم. پسر جوان من را فریب داده و اسیرش کردند. ما در برابر شما خانواده‌های شهدا که اعتبار این مملکت هستید شرمنده‌ایم، اما اگر حرفی می‌زنیم برای این است که می‌خواهیم جنایات و فساد این فرقه را به گوش همه دنیا به‌ویژه جوان‌های ایرانی برسانیم تا فریب حیله‌های آن‌ها را نخورند. آن‌ها هم با من احساس همدردی کردند و گفتند ما در کنار تو هستیم تا رسالتی که شروع کردی را به نتیجه برسانی.»

عبداللهی در پاسخ به این سؤال که چرا او را سرهنگ ثریا صدا می‌کنند؟ می‌گوید: «من سرهنگ و یا نظامی نیستم. در تمامی مصاحبه هم اعلام کردم که من مادرم و سرهنگ لقبی است که فرماندهان پلیس و ارتش عراق بعد از ۴ سال تحصن در پشت در‌های زندان الموتی رجوی در عراق و فعالیت‌های شبانه‌روزی به من دادند. سرهنگ ثریا فقط من نوعی نبوده و نیستم. سرهنگ ثریا، نماینده تمام خانواده‌های قربانی فرقه تروریستی رجوی است. افراد زیادی کنار من و پیگیر آزادی فرزندان‌شان هستند و نباید این حرکت به اسم یک نفر به نام ثریا تمام شود. هدف سرهنگ ثریا، دادخواهی است و از همه رسانه‌ها و مردم درخواست می‌کنم تا دیر نشده به فریاد فرزندان اسیرمان برسیم.»

منبع: همشهری

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۲۶ ۲۳ آبان ۱۴۰۲
اگرتاریخ را به تصویر نکشیم دشمنان آنرا به نفع خود مصادره میکنن