مجتبی شاکری سال ۳۷ در یکی از محلات جنوب شهر تهران متولد شد. پیش از انقلاب از اعضا گروه توحیدی صف بود که توسط شهید محمد بروجردی اداره میشد. زمانی که هفت گروه از اوایل سال ۵۸ رسما سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را راه اندازی کردند، وی نیز به عضویت این سازمان درآمد. شاکری فروردین ۵۹ همراه شهید بروجردی در غرب مسئولیت آموزش نیروهای نظامی را بهعهده داشت، وقتی که میخواست یک مین ضدنفر را باز کند از ناحیه دو دست و دو چشم مجروح شد.
وی پس از نایل شدن به جانبازی در مسئولیتهای پژوهشی و مشاوره در بنیاد جانبازان، ایفای وظیفه کرد. داوری بخش فیلمنامه جشنوارة فیلم وحدت، افتتاح دفتر هنر و ادبیات سازمان بسیج دانشجویی، برگزاری چند دوره کارگاه داستاننویسی و تولید، عضویت در شورای طرح و برنامه گروه معارف شبکه دو، اطاق فکر برنامه دیروز، امروز و فردا در شبکه سه و اطاق فکر شبکه قرآن سیما و همچنین شورای راهبردی مرکز سیمافیلم برای کارشناسی طرحها و فیلمنامهها و ارزیابی برنامههای تولیدی، حضور در کمیسیون چاپ ونشر بنیاد شهید و عضویت دردوره چهارم شورای شهر تهران ازجمله مسئولیتهای مجتبی شاکری بود. کتاب «مجتبی» که خاطرات اوست، چندی پیش به بازار نشر وارد شد. به همین بهانه درمورد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به گفتگو نشستیم.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چگونه نهادی بود؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گروههای مبارز مسلمان به صورت جدا از هم علیه رژیم پهلوی به مبارزه مشغول بودند. هفت گروه فلاح، فلق، منصورون، توحیدی بدر، توحیدی صف، موحدین و امت واحده، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند. قاعدتا در کار تشکیلاتی، مباحثی مانند عقیدتی، فرهنگی، امنیتی، نظامی و... وجود دارد، چون این گروهها با رژیم شاه مبارزه میکردند و باید در زمینههای مختلف اطلاعات و فعالیت میداشتند. آن روزها گروههای مارکسیستی و التقاطی با هر تنوعی که داشتند به همین صورت فعالیت میکردند. آشنایی با مباحث تشکیلاتی، رعایت مسائل امنیتی، جذب هواداران و شورای مرکزی استان و ساختار سازماندهی از مهمترین اصولی بود که در گروهها صورت میگرفت. آنچه موجب شکلگیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد، ضرورتی بود که بزرگان انقلاب و بهخصوص با دید عمیق و هوشمندانه شهید مطهری، آیتا... مهدوی کنی و شهید آیتا... بهشتی شکل گرفت. این بزرگان از قبل پیروزی انقلاب اسلامی به این نتیجه رسیدهبودند که برای انسجام نیروهای انقلاب باید تدبیری صورت بگیرد. شاید حدود ۱۷بهمن بود که یک گردهمایی بین نمایندگان این هفت گروه برای جمعبندی راجع به این پیشنهاد برگزار شد، چون هنوز نظامی به صورت رسمی شکل نگرفتهبود و سازماندهی نداشتیم، تمام نیازهایی که انقلاب داشت را باید این تشکیلات جدید پاسخگو میبود. مثلا در مسائل امنیتی که بالاخره هر حاکمیت سیاسی به آن نیاز دارد، چون تشکیلات منسجم وجود نداشت باید همین تشکیلات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی این کار را انجام میداد. توطئههایی که ضدانقلاب چه از جنس سلطنتطلب، مارکسیستها، التقاطیون و... انجام میدادند باید یک جایی رصد و با آن مقابله میکردند تا خطری متوجه انقلاب نشود. به همین دلیل در آرم سازمان مجاهدین انقلاب نمادهای، چون سلاح، جهانی بودن، قلم و عقیده وجود داشت که نشاندهنده ابعاد مختلف سازمان مجاهدین انقلاب است.
فعالیت سازمان در ابعاد مختلف تشخیص بزرگان انقلاب بود یا هفت گروه خودشان به نتیجه رسیدهبودند که در زمینههای مختلف فعالیت داشتهباشند؟
در جلساتی که بزرگان انقلاب اسلامی با هم داشتند و موضوعاتی که شهید مطهری در مورد مشکلاتی که انقلابهای سراسر دنیا با آن روبهرو بودند، نتیجه این شدهبود که سازمانی شکل بگیرد تا بار انقلاب را به دوش بکشد، چون آن زمان سپاه پاسداران هنوز شکل نگرفتهبود، کمیتههای انقلاب اسلامی هم نظم و نسق جدی نداشت، دستگاههای اطلاعاتی آماده به کاری نداشتیم که با توطئهگران مقابله کنند. پس سازمانی باید شکل میگرفت که جنبههای عقیدتی، امنیتی، نظامی، سیاسی، اطلاعاتی و در خدمت رهبری بودن را داشتهباشد. این مطالبی بود که هم در استدلالات آیتا... مطهری و هم در مباحثی که هفت گروه با هم داشتند ابعاد کوچکتر و عملیاتیتر در آنجا مورد بحث قرار گرفت و در همان بیانیهای ابتدایی قرائت شد.
بیشتربخوانید
با توجه به حضور اعضای هفت گروه در زندان شاه، شناختی نسبت به هم داشتید. مثلا میدانستید که آقای بهزاد نبوی در گروهی فعالیت داشته که مسئولیت آن را مصطفی شعاعیان بهعهده داشتهاست. چگونه این توافق صورت گرفت که با این گونه افراد در زیر نام سازمان فعالیت داشتهباشید؟
این هفت گروه کلیات انقلاب اسلامی را قبول داشتند. امام را به عنوان رهبر انقلاب پذیرفتهبودند. امر و نهی رهبری را بر خودشان اولی میدانستند. امام را فقیهی میدانستند که، ولی جامعه و فصلالخطاب تمام نظرات است؛ لذا با همین اعتقاد با یکدیگر در قالب کار تشکیلاتی به دلیل ضرورتهایی که احساس میشد، شروع به کار کردند. بعدها که کار جلوتر رفت به دلیل مشغلههای زیاد امام خمینی برای گرفتن کسب مجوز از ایشان در موارد احکام و مجوزهای دیگر قرار شد نمایندهای را برای حضور در سازمان انتخاب کنند. چهرههایی پیشنهاد شد که امام، آیتا... راستی کاشانی را قبول کردند. تنها سازمانی که آن روزها نماینده، ولی فقیه داشت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که منشأ بسیاری از برکات، گشایشها، مجوزها و کارهای غربالگری شد. همین موضوع موجب شد کسانی نمایندگی، ولی فقیه را برنتابند و از مجموعه جدا شدند.
بحثهای اختلاف نظر قبل از حضور آیتا... راستی کاشانی صورت گرفت یا بعد از حضور ایشان؟
تمام این دوستانی که به عنوان این هفت گروه حضور داشتند، مطالعات و تجربیات عملی در یکسری قضایا داشتند. در بین دوستان وقتی موضوعاتی به میان میآمد، موجب میشد نظراتشان از عمق باورهایشان بجوشد و معلوم شود که درون آنها چه خبر است. در کار تشکیلاتی، هفت گروهی که با هم قبلا ارتباطی نداشتند، حالا گردهم جمع شدند و میخواهند یک کار تشکیلاتی فشرده، دقیق و عمیق تحت نظر اندیشهای به نام ولایت فقیه انجام دهند. از سوی دیگر ابعاد وجودی نظریه ولایت فقیه، هنوز اینقدر در جامعه باز نشدهبود که در قالب یک نظام حکومتی در ابعاد مختلف تجربه کردهباشد به همین دلیل مقداری که انقلاب پیش میرفت و با این مسائل مواجه میشدیم، نیاز بود که با هم بحث و نظریهپردازی کنیم تا شیوهها و مدلهای عملیاتی و برنامهای را رقم بزنیم و به یک مسیر صحیح در راستای اندیشه انقلابی امام برسیم.
موارد اختلافی بیشتر حول چه محوری بود؟
مثلا تصور کنید بین مذهبیها بحث جایگاه شیخ فضلا... نوری، آیتا... بهبهانی و آیتا... طباطبایی در مشروطیت خیلی مطرح بود یا مثلا در مورد روز کارگر که سازمان میخواست راجع به آن بیانیه بدهد، در دوراهی گیر کرد. از یکطرف طرح مباحث اقتصادی نشأتگرفته از فقه پویای امام و از سوی دیگر نظریهپردازیهای مارکسیستها و سوسیالیستها. خب این موضوعات کجا باید داوری میشد؟ درسته که شما بیانیه روز کارگر میدهید، اما از چه چیزی و چه مکتبی تجلیل میکنید؟ این نیازمند بود که آن نظریه غربالگری بشود. مباحثی که راجع به نهضت ملیشدن نفت و قضایای دکتر مصدق و آیتا... کاشانی مطرح میشد. به امروز نگاه نکنید که جملات واضح و روشنی از امام و رهبر معظم انقلاب در این زمینه وجود دارد که آمریکاییها کلاه سر مصدق گذاشتند. یا در مورد دکتر شریعتی که بین بچههای خارج از کشور و نیروهایی که در داخل فعال بودند، مباحثی در سالگشت ایشان مطرح شد.
نوع مطالبی که در آن بیانیه که به صورت جزوه چاپ شد، کجا باید مورد نقد و بررسی قرار میگرفت؟ چون بالاخره در بعضی موارد نظریاتی که شریعتی راجع به فقه و اسلام میداد، بحث زر و زور و تزویر، وجه مالک و ملک و ملا یا تیغ و تسبیح و طلا که یک عده این بحثها را ابزاری کردهبودند تا بین نیروهای انقلاب شکاف ایجاد کنند. در حالی که شریعتی قصدش این نبود. خب حالا برای اولین سالگرد شریعتی پس از پیروزی انقلاب باید بیانیه صادر شود. چه کسانی باید این مواضع را تبیین کنند؟ خب اینها کار فنی، دقیق و سختی بود. اینکه آیا این غربالگری یک باره اتفاق افتاد؟ قطعا نه. به تناسب موضوعات بحث ریزشها و رویشها صورت میگرفت. در همین هفت گروه افرادی حضور داشتند که برای تبیین این موارد شب و روز نداشتند، اما کار به یک نقطه رسید که احساس کردند دیگر نمیتوانند این همراهی را داشتهباشند. این عدم همراهی را الان نمونه جدیدش را در برخی افراد میبینید که به جایی رسیدند که اصل انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ولایتفقیه و در واقع اسلامی بودن جامعه را دچار تردید شدند و میگویند قید اسلامی برای جمهوری اسلامی اضافی است. در ایران باید یک جمهوری عرفی مانند همه عرفهای دنیا بهوجود بیاید. رگههای ظریفتر و پنهانتر در همان روزهای شکلگیری سازمان مجاهدین انقلاب کاملا روشن بود. این مسأله نشاندهنده تدبیر و عمق نگاه آیتا... راستی را نشان میدهد که در جدا کردن سره از ناسره چقدر ایشان دقیق بود.
با توجه به شناختی که نسبت به برخی اعضای گروهها در زندانهای قبل از پیروزی انقلاب اتفاق افتادهبود. برای نمونه میدانستید که اعضای گروه امت واحده چگونه فکر و عمل میکنند. اما ما شاهد هستیم که مسئولیت رده بالای سازمان به اعضای همین گروه و امثالهم سپرده میشود. دلیل این اتفاق چیست؟
اولا ریزشها و رویشها تنها مخصوص اعضای گروه امت واحده نبود، در گروههای دیگر هم اتفاق افتاد. منتها، چون اعضای این گروه در زندان مراوده و مطالعات مشترک داشتند و هم به لحاظ علقهها و رفتارها به هم گره خوردهبودند، به طور طبیعی با یکدیگر هماهنگ بودند. این تفاوت میکند با گروههای دیگری که جمعبندی راجع به مسائل اعتقادی و مبنایی نداشتند و تازه میخواستند کاری را انجام بدهند. نکته دیگر اینکه در ابتدای انقلاب تفکر نیروهای انقلابی به این صورت بود که افراد یک مقدار حیا داشتند و از جنبه اینکه ریا نشود و کارها و ضرورتهای دیگر انقلاب هم وجود دارد و ما در سازمان متوقف نشویم مانند شهید بروجردی که ضرورت دید باید در کردستان با ضدانقلاب رودررو شود. برخی از دوستان میگفتند یکسری از نیروها هستند که پا پیش گذاشتهاند و میخواهند سازمان را اداره کنند، پس به حضور ما نیاز نیست، به همین دلیل مشغول کارهای جهادی، برونمرزی و کارهای مختلف شدند. در کار تشکیلاتی، برتریهای خبری، اطلاعاتی، مطالعاتیو... شاخصهای مؤثر است. افرادی مانند ابوالفضل قدیانی و بهزاد نبوی که نسبتا مسنتر از بقیه دوستان بودند و در جریانات مختلفی مانند جبهه ملی حضور و تجربه داشتند. یا همراهی بهزاد نبوی با مصطفی شعائیان در کار تشکیلاتی جبهه دموکراتیک ملی تجربیاتی ایجاد کردهبود. به همین دلیل در جلسات وقتی مباحث مطرح میشد، معمولا آن فردی که زودتر بحث را مدیریت میکند، میتواند محور توجه دیگران باشد.
برای نمونه بعد از مجروحیتم یک موقعیتی داشتم که در جلسات تاریخ معاصر بهزاد نبوی و شورای سیاسی سازمان شرکت میکردم و از مباحث، تحلیلها و اختلاف نظرها بیشتر مطلع میشدم. از همان سال ۵۹ متوجه شدم که این دست برتر در بحثها را بچههایی که در زندان با هم داشتند در اختیار میگرفتند. در بین نیروها، افراد قوی و صاحب تحلیل مانند آقایان ذوالقدر، نجات، فدایی و... بودند که میتوانستند در بحثها خدشه وارد کنند، اما عمدهترین مانع این بود که وقتی میدیدند رأی اکثریت با آنهاست برای ایجاد وحدت، سکوت میکردند. تنها کسی که مقابل آنها میایستاد نماینده، ولی فقیه بود. چون ایشان در قالب رأی اکثریت و اقلیت تقسیمبندی نمیشد. ایشان از ناحیه امامخمینی اذن داشت جلوی انحرافات را بگیرد و نگذارد خط اصلی سازمان از خط انقلاب جدا شود. به همین دلیل اینها دیدند اکثریت همراهی که در سازمان دارند و بحث سانترالیزم دموکراتیک که مطرح میکردند، (یک مرکزیتی که با رأی اکثریت اداره میشدند) نتوانست اثر کند و نتوانستند نماینده، ولی فقیه را از میدان به در کنند، پیشنهادهایی میدادند که اگر جلسات شورای مشورتی یا شورای مرکزی با آیتا... راستی کاشانی دارند، نوارهای این جلسات نباید بین دیگر اعضای سازمان پخش شود. پیشنهاد لایهبندی در تحفظ اطلاعات را دادند که البته ایشان گفت از نظر من شنیدن این مباحث هیچ اشکالی برای دوستان ندارد. حتی مباحث نهجالبلاغه، درسهای اخلاقی مطرح میشد و در پایان آن پرسش آیتا... راستی که پاسخها عموما سیاسی بود. آیتا... راستی گفتند همه میتوانند از این نوارها استفاده کنند. با توزیع این نوارها نظرات و دیدگاههای زاویهدار برخی افراد در شورای مرکزی برای دیگر اعضا آشکار شد.
نوع نگاه این آقایان به انقلاب اسلامی چگونه بود؟
یک بار فرزند شهید بروجردی گفت میخواهد خاطرات پدرش را به روایت و سلیقه افراد مختلف بشنود. به او گفتم: الان جریان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که تشکیل شده و دوستانی که با آقای بهزاد نبوی همراه شدند، دیدگاهشان نسبت به انقلاب اسلامی چیست؟ انقلاب اسلامی ۴۴سال را پشت سرگذاشته و فراز و فرودهایی را طی کردهاست. ابعاد مختلف نظریهپردازی امامخمینی و رهبر معظم انقلاب مشخص است. جمعبندی اینها درباره ولایتفقیه چیست؟ قضایای نامه جام زهر و حمله آمریکا به عراق و افغانستان در مجلس ششم را کسی فراموش نکردهاست. داوریشان راجع به مقام رهبری در جایگاه ولایتفقیه چیست؟ در آغاز بسته شدن نطفه سازمان قرار بر این بود اگر زمانی در واقع به دلایلی منحل شد، تمام اموالش در اختیار، ولی فقیه قرار بگیرد. از سوی دیگر هم امام به وضوح فرمودهبودند پشتیبان ولایتفقیه باشید تا کشور شما آسیب نبیند. اما آقایان کارشان به کجا رسید؟ به اینجا که نامه جام زهر به رهبر معظم انقلاب مینویسند. همین امروز حرفهایی را این جماعت میزنند، اگر بگویم آن زمان در لایههای پنهانی هم همین حرفها را میگفتند، برای اثباتش باید صوت و متن باشد. خب واضحترین نظریه این است که الان این کدها را خودشان اعلام میکنند. نظرشان راجع به مباحثی که آقای تاجزاده مطرح میکند، راجع به شورای نگهبان و موجی که در کشور راه انداختند، مباحثی که حجاریان، تاجیک، محسن آرمین و علویتبار راه انداختند چیست؟ مگر شش شرطی را که حجاریان برای انتخابات مجلس در اسفند ۱۴۰۲ مطرح کرد، نشنیدید. همین مسائل در همان روزها هم کم و بیش وجود داشت. متوجه شدن افکار این افراد را باید از همین نقطه امروز و تحلیل محتوایی که در رسانههایشان انجام میدهند، در یک کفه ترازو و نظریات آیتا... راستی در آن زمان در دیگر کفه قرار داد. کدام با اندیشه انقلاب و امام سازگارتر بود؟
شما معتقدید که این آقایان از ابتدا همین تفکرات را داشتند، اما واضح نمیگفتند؟
اینکه آیا واقعا نیت و انگیزهشان از ابتدا این بود و در این مسیر میرفتند یا در حین حرکت دچار یکسری اعوجاجها شدند، اطلاعی ندارم و نیتخوانی نمیشود کرد. اما آنچه به نظر میرسد، در جریان عمل، برخی از افراد خوشفکر و اندیشهورز در جامعهشناسی از اینها تبری جستهاند و با این طیف افراد ارتباطی ندارند. اینکه برخی افراد عنوان میکنند از صندوق رأی نمیتوانیم خودمان را نجات بدهیم و پیشنهاد نوعی اردوکشی خیابانی را میدهند، خب مشخصا میتوان گفت این آقایان به دنبال ایجاد اغتشاشات هستند. این دیگر احتیاج به اخبار خاص و پشت پرده ندارد، کاملا از تحلیلهای آشکار مشخص است. برای اینکه دچار برخی پیش قضاوتها نشویم و نیتخوانی نکنیم، میتوانیم به همین امور مراجعه کنیم. آیهای را آیتا... راستی بارها در جمع شورای مشورتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و در جمع دوستان قرائت میکردند: «کلٌ یعمل علی شاکلته» و تفسیر میکردند. میگفتند با افرادی که نشست و برخاست میکنید و مأنوس میشوید، آنها به نوعی شاکله و شخصیت شما را شکل میدهند. شخصیت افراد یک امر واحد و بسته نیست و در حال تغییر است.
نوع نگاه این آقایان به انقلاب اسلامی چگونه بود؟
الان جریان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که تشکیل شده و دوستانی که با آقای بهزاد نبوی همراه شدند، دیدگاهشان نسبت به انقلاب اسلامی چیست؟ انقلاب اسلامی۴۴سال را پشت سرگذاشته و فراز وفرودها را طی کرده است. ابعاد مختلف نظریهپردازی امام خمینی و مقام معظم رهبری مشخص است. جمعبندی اینها راجع به ولایت فقیه چیست؟ قضایای نامة جام زهر و حمله آمریکا به عراق و افغانستان را در مجلس ششم را کسی فراموش نکرده است. داوریشان راجع به مقام معظم رهبری در جایگاه ولایت فقیه چیست؟ مغز تحلیلشان، عبارات و کلماتی که در آن متن به کار برده شده شرمآور است. این در چه زمانی است؟ در آغاز بسته شدن نطفة سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ولایت فقیه وجود داشت. نمایندگان سازمان به امام گفتند از شما میخواهیم برای اینکه وقت شما را در تمامی مسائل نگیریم، یک نماینده به ما معرفی کنید. چون اساس سازمان این بود که اگر زمانی در واقع به دلایلی منهل شد، تمام اموالش در اختیار، ولی فقیه قرار بگیرد. از سوی دیگر هم امام به وضوح فرموده بودند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا کشور شما آسیب نبیند. اما آقایان کارشان به کجا رسید؟ به اینجا که نامة جام زهر به مقام معظم رهبری مینویسند. مجلس ششم را عاملی قرار میدهند برای اینکه انتخابات برگزار نشود. همین امروز حرفهایی را این جماعت میزنند، اگر بگویم که آن زمان در لایههای پنهانی هم همین حرفها را میگفتند، برای اثباتش باید صوت و متن باشد. خب واضحترین نظریه این است که الان این کدها را خودشان اعلام میکنند. نظرشان رو راجع به مباحثی که آقای تاجزاده مطرح میکند، راجع به شورای نگهبان و موجی که در کشور راه انداختند، مباحثی که حجاریان، تاجیک و علویتبار راه انداختند چیست؟ مگر ۶ شرطی که حجاریان برای انتخابات مجلس در اسفند۱۴۰۲ مطرح کرد را نشنیدید. اینها یعنی چه؟ همین مسائل در هامن روزها هم کم و بیش وجود داشت. متوجه شدن افکار این افراد را باید از همین نقطة امروز، نظریات امروز و تحلیل محتوایی که در رسانههایشان انجام میدهند را در کفه تراوز و نظریات آیتالله راستی در آن زمان را در دیگر کفه قرار داد. کدام با اندیشة انقلاب و امام سازگارتر بود؟ دقیقاً میتوانیم به یک تحلیل روشن و دقیق برسیم.
منبع: روزنامه جام جم