دکتر مصطفی تبریزی، روانشناس و مشاور خانواده، از عمق تجربههای خود در این زمینه پرده برمیدارد و راههایی عملی و عاطفی را برای درک بهتر عواقب این تصمیم سرنوشتساز ارائه میدهد.
طلاق یکی از تصمیمات بزرگ و سرنوشتسازی است که میتواند مسیر زندگی افراد را به طور کلی تغییر دهد. این تصمیم، اغلب به دنبال احساسات شدید و پیچیدهای مانند ناامیدی، خشم و درد اتخاذ میشود و در لحظاتی که تنشها به اوج خود میرسد، ممکن است تصمیمگیری به گونهای باشد که عواقب آن، تا سالها احساس شود. بسیاری از افراد در گرماگرم احساسات، بدون توجه به تمام جنبهها و پیامدهای احتمالی، به طلاق روی میآورند و بعدها با واقعیتهایی روبرو میشوند که شاید در لحظه تصمیمگیری به آنها فکر نکردهاند. عواقب این تصمیم میتواند بر تمام ابعاد زندگی، از جمله روابط خانوادگی، سلامت روان، وضعیت مالی و حتی آینده فرزندان تأثیرگذار باشد. از این رو درک عمیق و دقیق از پیامدهای این تصمیم، پیش از اقدام به آن، امری ضروری است تا شاید بتوان از تجربههای تلخ و دشوار آینده جلوگیری کرد.
در دهههای اخیر، تغییرات فرهنگی و اجتماعی باعث شده تا طلاق بهعنوان یک راهحل معتبر برای مشکلات زناشویی پذیرفته شود. این تغییر نگرش، همراه با سادهتر شدن روند قانونی طلاق، موجب افزایش طلاقهای عجولانه و احساسی شده است. افراد بدون بررسی کامل و مشاوره لازم، سریعتر از گذشته به این تصمیم میرسند. حالا، میخواهیم نگاهی عمیقتر به تجربیات افرادی از دو دوره زمانی متفاوت بیندازیم تا ببینیم چگونه این تغییرات زندگیها را تحت تأثیر قرار دادهاند.
عباس حسینی، یک کارمند بازنشسته درباره تجربه طلاق خود در سال ۱۳۳۹ میگوید: «زمانی که من و همسرم تصمیم به طلاق گرفتیم، شرایط بسیار سخت و پیچیده بود. جامعه به شدت بر حفظ نهاد خانواده تأکید داشت و طلاق بهعنوان یک شکست بزرگ خانوادگی و اجتماعی تلقی میشد. ما با وجود مشکلات زیادی که داشتیم، مدام تلاش میکردیم که مشکلات را بهطور خصوصی حل کنیم تا مبادا آبروی خانوادهمان برود. در آن زمان، طلاق بهسختی و تنها بهعنوان آخرین گزینه در نظر گرفته میشد. باید دلایل مستند و قانعکنندهای برای جدایی ارائه میدادیم و روند قانونی بسیار طولانی و دشوار بود. این امر باعث میشد که بسیاری از تصمیمات احساسی و عجولانه به حداقل برسد و بیشتر اوقات افراد بهطور جدی و پس از سالها تحمل، اقدام به طلاق میکردند.»
زهره نادری، یک مادر خانهدار که در دو ساله اخیر طلاق گرفته میگوید: «امروزه، طلاق بهطور کلی بهعنوان یک گزینه قابل قبولتر برای حل مشکلات زناشویی شناخته میشود و جامعه نسبت به گذشته بهطور زیادی تغییر کرده است. روند قانونی نسبت به گذشته بسیار سادهتر شده است و این امکان را بهوجود آورده که تصمیمات طلاق سریعتر و آسانتر اتخاذ شوند. اگرچه پذیرش جامعه درباره طلاق افزایش یافته و روند حقوق طلاق آسانتر شده، اما با این وجود من با مشکلات زیادی روبرو شدم.»
او در یک گفتوگوی صمیمی از تجربیاتش بعد از طلاق میگوید: «دو سال پیش، وقتی تصمیم به طلاق گرفتم، واقعاً نمیدانستم که چه بر سرم میآید. همهچیز خیلی سریع و احساسی پیش رفت. به دلیل مشکلاتی که در آن زمان داشتیم، تصمیم به جدایی گرفتم. در آن لحظه فکر میکردم که این تنها راه برای آرامش و حل مشکلات است. اما حالا، هر روز با احساسات عمیق افسردگی و پشیمانی مواجه هستم.»
او ادامه میدهد: «از آن زمان، افسردگی و احساساتی مثل تنهایی و ناامیدی مرا رها نکردهاند. هر روز با خودم درگیرم و به این فکر میکنم که آیا تصمیمم درست بوده یا خیر. شبها بهسختی میتوانم بخوابم و روزها هم احساس میکنم که هیچ چیزی نمیتواند مرا خوشحال کند.»
این بانوی جوان همچنین به پشیمانی عمیق خود اشاره میکند: «گاهی اوقات به روزهایی که با همسرم داشتیم فکر میکنم و احساس میکنم که شاید میتوانستیم مشکلات را حل کنیم و ادامه دهیم. الان که به گذشته نگاه میکنم، فکر میکنم که شاید تصمیمم بیش از حد عجولانه و بر اساس احساسات آنی بود. پشیمانی از این تصمیم مرا به شدت اذیت میکند و نمیتوانم از آن خلاص شوم.»
دکتر مصطفی تبریزی، روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به تغییر نگرشها نسبت به طلاق در سالهای اخیر اشاره میکند و میگوید: «در گذشته، طلاق به عنوان یک ننگ بزرگ تلقی میشد. بسیاری از افراد، حتی با وجود زجر کشیدن در زندگی زناشویی، از ترس قضاوت جامعه و حفظ آبرو، تمام عمر خود را در این وضعیت ادامه میدادند. ضربالمثلی رایج بود که میگفتند: با لباس سفید عروسی آمدی، با کفن سفید باید بروی. این نوع نگاه، تلخیهای زیادی را در زندگی افراد ایجاد میکرد.»
تبریزی تاکید میکند که افزایش طلاق در مواردی که افراد واقعاً تحت فشار و زجر هستند، میتواند مثبت باشد و به بهبود کیفیت زندگی آنها کمک کند. اما او به یک پدیده دیگر اشاره میکند که در سالهای اخیر شیوع بیشتری یافته است: «امروزه، بسیاری از افراد به دلیل توقعات بیش از حد و نداشتن دید واقعی از زندگی، به سرعت به طلاق روی میآورند. این نوع طلاقها، که بدون در نظر گرفتن عواقب و بهصورت عجولانه انجام میشود، بسیار مضر و ناپسند است.»
وی ادامه میدهد: «در تجربیاتی که من به عنوان مشاور خانواده داشتهام، مشاهده کردهام که بسیاری از افراد به عواقب طلاق فکر نمیکنند. آنها گویی تصمیم به تعویض یک ماشین میگیرند، در حالی که ماشین بعدی ممکن است وضعیت بسیار بدتری داشته باشد.»
تبریزی یکی از روشهای خود را برای کمک به مراجعان توضیح میدهد و میگوید: «من همیشه به مراجعینم توصیه میکنم که دو سناریو بنویسند؛ یکی برای ادامه زندگی و حل مشکلات، و دیگری برای طلاق. پس از مطالعه این سناریوها، مواردی که از قلم افتادهاند را اضافه میکنم و از آنها میخواهم دوباره سناریوها را بررسی کنند. معمولاً متوجه میشوند که سناریوی طلاق مشکلات بیشتری به همراه دارد و از طلاق منصرف میشوند.»
او همچنین از تجربهای خاص در کارش صحبت میکند: «یک شب خداحافظی برای مراجعین قبل از طلاق ترتیب میدهم و از آنها میخواهم تا با تمام خاطرات تلخ و شیرین خود خداحافظی کنند. بسیار اتفاق میافتد که در این فرایند، مراجعین متوجه میشوند که تعداد خاطرات خوب بیشتر از خاطرات بد است و تصمیم به ادامه زندگی میگیرند. این نوع آگاهیبخشی میتواند به جلوگیری از طلاقهای عجولانه کمک زیادی کند.»
در گفتگو با دکتر تبریزی، به بررسی نشانههایی پرداخته شد که نشان میدهند یک فرد ممکن است به طور عجولانه و احساسی تصمیم به طلاق بگیرد. تبریزی تاکید میکند: «یکی از مهمترین نشانهها، نوسانات خلقی شدید و تحریکپذیری بالاست. افرادی که شخصیتهای ناپایدار یا هیستریک دارند، اغلب به سرعت برانگیخته میشوند و بدون تحلیل دقیق، تصمیمهای مهمی مانند طلاق را اتخاذ میکنند. این افراد ممکن است به دلیل نمایشی بودن و تمایل به جلب توجه، بهسرعت به سمت تصمیمگیریهای احساسی بروند.»
او همچنین به ویژگیهای شخصیتی مرزی اشاره میکند و میگوید: «افرادی که رگههایی از شخصیت مرزی دارند، در معرض خطر بیشتری برای گرفتن تصمیمهای عجولانه هستند. این افراد معمولاً در کنترل هیجانات و مدیریت احساسات خود مشکل دارند و ممکن است در واکنش به یک بحران یا اختلاف زناشویی، سریعاً تصمیم به طلاق بگیرند.»
تبریزی برای جلوگیری از این نوع تصمیمگیریها توصیه میکند: «افرادی که این نشانهها را دارند، قبل از هرگونه اقدام به طلاق، باید تحت رواندرمانی قرار بگیرند. رواندرمانی میتواند به آنها کمک کند تا سلامت روانی خود را بازیابند و تصمیمگیریهایشان را با دقت بیشتری انجام دهند. زمانی که فرد به تعادل روانی دست یافت، میتواند با بینش بیشتری درباره ادامه زندگی زناشویی یا طلاق تصمیم بگیرد.»
این مشاور خانواده افزود: «علاوه بر رواندرمانی، مطالعه کتابهای مرتبط با روابط زناشویی و مدیریت هیجانات نیز میتواند به افزایش آگاهی و کاهش تردیدها کمک کند. هرچه فرد اطلاعات بیشتری درباره خود و مسئله طلاق کسب کند، احتمال اینکه تصمیم بهتری بگیرد، بیشتر خواهد شد.»
تبریزی به افرادی که در آستانه طلاق هستند، توصیه میکند: «به همه افرادی که به فکر طلاق هستند، توصیه میکنم حتماً به یک مشاور مراجعه کنند. مشاور میتواند به آنها کمک کند تا ببینند آیا مشکلات شخصیتی خاصی دارند که موجب ناتوانی در تحمل زندگی مشترک شده است، یا اینکه مشکلات ارتباطی حلنشدهای بین زن و شوهر وجود دارد. چه مرد و چه زن، لازم است این مشکلات را با کمک مشاور بررسی و حل کنند.»
تبریزی ادامه میدهد: «اگر پس از مشاوره، همچنان تصمیم به طلاق داشتند، توصیه میکنم دو سناریو تهیه کنند؛ یکی برای زندگی پیش از طلاق و دیگری برای زندگی پس از طلاق. باید ببینند در کدام یک از این دو سناریو شادابتر و راضیتر خواهند بود.»
وی مثال زندهای از تجربهاش ارائه میدهد: «فرض کنید فردی مراجعه کرده و میگوید که شوهرش معتاد است، گاهی او را کتک میزند و هیچ علاقهای به او ندارد. او میخواهد طلاق بگیرد. در چنین شرایطی، باید از او پرسید: اگر طلاق گرفتی، آیا محل زندگی داری؟ آیا خانواده حامی داری؟ آیا میتوانی از عهده مخارج زندگی بر بیایی؟ اگر پاسخ نه باشد، و فرد تصمیم بگیرد که به خیابان برود، در واقع بین بد و بدتر، بدتر را انتخاب کرده است.»
تبریزی در پایان تاکید میکند: «هر چقدر آگاهی افراد از شرایط و پیامدهای تصمیمشان بیشتر باشد، تصمیمگیری بهتری خواهند داشت. هدف از مشاوره این است که فرد با دید باز و آگاهی کامل تصمیم بگیرد، نه تحت تاثیر احساسات یا فشارهای لحظهای.»
منبع: ایرنا